03-20-2013, 10:13 AM
Mehrbod نوشته: نژادپرستی؟
درود
دوست عزیز بیان یك امرحقیقی كه نژادپرستی نیست . این كه ایرانیان از نظر قدرت بدنی بر عربها پیشی می گیرند . از این جهت عرض كردم كه تیم كشتی آزاد و فرنگی ایران در دنیا صاحب نام است و هرسال در چند وزن مدال می آورد . و این را همه می دانند . حال از نظر قد و پهنا و جثه ممكن است عربها هیكل بزرگتری داشته باشند . و یا در رشته ای مثل فوتبال برتر باشند . به هرحال هدف كشف حقیقت است نه نژادپرستی و یا چیز دیگر . اما از جمله عوامل درونی و نقاط ضعفی كه ایرانیان در آن دوران داشتند . آنطور كه دوست و دشمن گفته اند . در 9 مورد خلاصه می شود .
1-افزایش فاصله طبقاتی و نابرابرای که انگیزه ظهور مزدک و مانی شده بود . و پس از کشتار فجیع مزدکیان همچنان ادامه داشت .
2- رجال دانا و توانا . و سرداران كارآزموده ایرانی در تصفیه های خونین خسرو پرویز از میان رفته بودند . اركان مملكت تضعیف شده . وكشور از مدیران لایق و افراد كارآمد تهی گردیده یود . به ویژه در ماجرای بهرام چوبین و جنگهای فرسایشی او طی سالهای متمادی با روم . ازآن جمله رفتار ناشایست خسروپرویز با بزرگمهر حكیم است . كه 13 سال در دربار انوشیروان خدمت كرده بود . خسرو پرویز او را به زندان افكند . و در نامه ای به او نوشت . بهره خردمندی و دانش تو این شد كه تو را كشتنی ساخت . و بزرگمهر در پاسخ نوشت . تا بخت یار من بود از خرد خود بهره بردم و اكنون كه نیست از شكیبائی خود بهره می گیرم . اگر نیكوكاری از دست رفته . از بدكاری هم آسوده ام . اگر مقام وزارت از من سلب شده رنج ستمكاری هم از من دست كشیده . پس مرا چه باك است . وقتی نامه به دست خسرو رسید فرمان داد . كه بینی و لبهای بزرگمهر را ببرند . وقتی بزرگمهر از اجرای فرمان آگاه شد . گفت .لبهای من به مجازاتی بیش از این سزاوار است . خسرو پرسید از چه رو ؟ بزرگمهر گفت . نزد خاص و عام تو را به صفائی ستودم كه دارای آن نبودی . خوبیها از تو پخش كردم كه در نهاد و طبیعت تو نبود . خسرو خشمگین شد . فرمان داد او را گردن زدند .
3- موریانه نفاق تار و پود وحدت را گسیخته بود . سپهبد فرخ زاد كه خود منتخب پوراندخت . شاه پیشین بود از حمایت همه مقامات برخوردار نبود . در تیسفون مبارزه بر سر تصاحب قدرت ادامه داشت و اتفاق نظر در تصمیم گیری ها وجود نداشت . كینه و عداوت به مرز خیانت رسیده بود . برخی چنان سرخورده و از دین و دولت و دربار بریده بودند كه آرزو می كردند نجات دهنده ای از غیب بیاید آنها را نجات دهد . چنان که امروز هم عده ای گمان می برند اگر آمریکا بیاید. از ستم تبعیض رهائی خواهند یافت . شاعری می گوید . نادری پیدا نخواهد شد دریغ . كاشكی اسكندری پیدا شود .
4- بی ثباتی و آشفتگی دربار چنان بود که در فاصله زمانی قتل خسرو پرویز (628)تا جلوس یزدگرد (634) در طی 6 سال یازده پادشاه بر تخت سلطنت نشستند .
5-دخالت موبدان زردشتی در بسیاری از امور و باورمندی به برتری نژاد شاهی .مانع از آن بود که فردی لایق زمام امور را به دست گیرد .
6- جوانی . خامی . بی تجربگی و بی تدبیری یزدگرد نیز عامل مهم بود . او كه كمتر از 20 سال سن داشت ارزیابی درستی از كم و كیف مهاجمان مسلمان نداشت . نقاط ضعف و قوت دشمن را نمی شناخت و میزان كارائی و قدرت رزمی آنان را نمی دانست . لذا در امر بسیج مردم و گسیل نیروی كارآمد و تدارك جنگ افزار كارائی چندانی بروز نداد . دوراندیشی و پیش بینی او آنقدر نبود كه فرمانده دوم و سومی برگزیند تا بعد از رستم اتحاد و انسجام سپاه را نگه دارد . او شخصا در جبهه جنگ حضور نیافت . تا به سپاهیان روحیه و قوت قلب بدهد . بلکه ترسان و لرزان ازمقابل سپاه دشمن ازشهری به شهر دیگر می گریخت .
7- اسپهبدان ایرانی درمیدان رزم . به انگیزه فخرفروشی ابزار فاخر و سلاح زرین باخود داشتند . تو گوئی در جشن عروسی حضوریافته اند . و این اشتباهی سهمگین بوده . چرا كه حرص و آز عرب گرسنه چشم را برمی انگیختند تا بكشد و غنیمت بگیرد .
8- بعضی ازفئودالها به طمع كسب قدرت منطقه ای و تجزیه طلبی . ترجیح دادند با فاتحان عرب باج و خراج بدهند . تا اراضی و حقوق فئودالی آنها محفوظ بماند .
9-باور به اوهام و خرافات و رمز و اسطرلاب و اختر بینی و اعتقاد ایرانیان به قضا و قدر و تقدیر گرائی نقش عمده ای درشكست آنان داشته . چنانكه از رستم فرخزاد می شنویم . بدانست رستم شمار سپهر / ستاره شمر بود و با داد و مهر بیآورد صلاب و اختر گرفت / به روز بلا دست بر سر گرفت همی گفت كاین رزم را روی نیست / ره آب شاهان بدین جوی نیست بیاورد صلاب و اختر گرفت / ز روز بلا دست بر سر گرفت
در نامه ای که رستم خطاب به برادرش نوشته از سرنوشت ساسانیان و شکست آتی ایران سخن میگوید :
یکی نامه سوی برادر به درد - نبشت و سخنها همه یاد کرد
زبهرام و زهره است ما را گزند - نشاید گذشتن زچرخ بلند
همان تیر و كیوان برابر شده است - عطارد به برج دوپیكر شده است
در همین روزها یک پدیده ماه گرفتگی هم رخ می دهد . که حادثه زمینی و آسمانی را بهم گره می زند و بر تشویش و نگرانی می افزاید . بنابراین ایرانیان در حالی به جنگ قادسیه می رفتند که نه در آسمان و نه در زمین بخت و اقبال یارشان نبوده و روحیه مناسبی نداشته اند . چنانكه گوئی در خلق این تراژدی همه عوامل دست به دست هم دادند . و همه احتمالات درجهت نامساعد شکل گرفتند تا شکست ایران را تضمین نمایند . شاید هم تقدیر چنین بوده باشد که ملتی بزرگ و متمدن زیر سلطه عرب بیابان گرد قرار گیرد . وآزادگان ایران برده تازیان شوند .