03-06-2013, 10:27 PM
Mehrbod نوشته: این ایدهیِ باززایش را من هرگز خواستنی ندیدهام.به این سادگی هم نیست.درست است که حافظه در بدو تولد از بین میرود اما یک آگاهی کیهانی وجود دارد.یعنی اینکه زندگی کنونی ادامهی راه زندگی پیشین است و اینجا آنچه مهم است آگاهی شخص است.در واقع روند به این شکل است که اگرچه شما حافظه ندارید، اما زندگی شما در ابتدای تولد و زندگی چنان شکل میگیرد (یعنی مثلا شرایط جغرافیایی، خانوادگی ، محیطی و...) که زندگی کنونیتان متاثر از دروهی پیشین است.و هر اندازه که آنزمان بار کارمیک( راهنمای1 - راهنمای 2)شما کمتر باشد ، کیفیت زندگیتان بهتر است و آگاهیتان نیز فزونتر.در اینجا اینکه هویتِ من به کلی از بین نمیرود و اینکه جریان آگاهیِ من رو به گسترش خواهد بود، خیلی جذاب است به نظرم.
در نوشتهیِ بالا نیز گرچه دوز شوخی و خندهیِ بالایی درون کردم, ولی هر آینه بآسانی میتوانم خودم
را ببینم که هنگام نزدیکیِ مرگ چگونه نادان و نابخرد میشوم, با این همه باززایش اش باز هم چنگی به دل نمیزند!
چه سودی دارد زمانیکه ویر (memory) شما تُهیک است؟ ما چیزی به جز
ویرمان نیستیم و در هیچ نگرشی نمیتوان باززایش را زندگی پس از مرگ دید.
کسشر هم تعاونی؟!