02-01-2013, 01:29 AM
بخشی از بحث احتمالا باید به تاپیک های مربوط به فرگشت انتقال پیدا بکنه:)
فگر میکنم ایده ای که مطرح کردم خیلی ساده باشه،برتری فردی و زنی همیشه با خودخواهیه.یعنی دسته بندی کوچک تر و محدودیت های مثل خویشاوندی دلیلی بر نقض برتری خودخواهی نمیشه(چون درون همین خویشاوندان هم امکان پدید اومدن خودخواه هست).اگر یک جمعیت 100 درصد دیگرخواه باشه و در اثر جهش ژنی یک خودخواه بوجود بیاد در نهایت خودخواه ها غلبه میکنند و ممکن هست انقراض پیش بیاد.
حالا مسئله اینجاست که خودخواهی لزوما منجر به انقراض نمیشه بلکه زمانی هست که بقای جاندار خودخواه وابسته به دیگرخواهی اعضای دیگه گروه باشه.(که حتی در مورد افراطی مثل آخوندک ماده،چون سر جنس نر خورده میشه اندام های جنسیش قابل استفاده میمونند و نسل ادامه پیدا میکنه!)
ببین ساگر ها نمونه دیگرخواه ها هستند و چیترها هم نمونه خودخواه ها.
حالا باید دید این گراجرها خودخواه هستند یا دیگرخواه، خب من میگم خودخواه هستند چون دقیقا رفتاری که میکنند شکل خودخواهانه داره(نتیجه رو در نظر نمیگیرم حتی)یعنی اینکه:
ساکر:من همیشه میدم
چیتر:من همیشه میگیرم
گراجر:من میدم به شرطی اینکه بگیرم
من تفسیر خودخواهانه از این رفتار میکنم و ساکر ها با اینکه لوزر! هم هستن ولی دیگرخواه واقعی هستند،مثل زنبورهای عسل،با اینکه میمیرند و هیچ سودی نمیبرند(اگر کسی هم سود ببره ملکه هست که ژنش حفظ میشه)ولی دیگرخواهی دارند.رفتاری که یک بده و بستان باشه فقط شکل هوشمندانه یا کاربردی تری(چون همیشه هوشمندانه نیست) از خودخواهیه.
من کمی نگرانم که نظر خودت رو مساوی نظر علمی قرار دادی در حالی که شواهد و مدارک کافی نداشتی.
باز هم باید بگم که من جایی وجود رفتارهای دیگرخواهانه رو در انسان رد نکردم ولی اگر بر اساس این رفتارهای دیگرخواهانه به این نتیجه برسیم که خودخواه نیستیم این مشکل داره،ما زمانی میتونیم بگیم خودخواه نیستیم که در مواردی که بقا شدیدا در خطر میافته،به طور ژنتیکی حاضر باشیم بقا دیگران رو مقدم بدونیم.
نقل قول:نه بستگی به محیط و عوامل ثانویه دارد، خودخواهی به تنهایی ویژگی برتری محسوب نمیشود، اما نوعدوستی چرا، یک جمعیت نوعدوست بطور اتوماتیک در موقعیت برتری در قیاس با یک جمعیت خودخواه است، این اولا. دوم اینکه گفتهی شما زمانی معتبر بود که تنها راه گسترش نوعدوستی در یک جمعیت انتخاب ِ گروهی میبود، انتخاب خویشاوندی هم هست، که درون ِ هر جمعیتی، نوعدوستی فقط نسبت به حاملان ژنهای خویشاوند محدود میشود. این یعنی طی چند نسل، جمعیت چیترها به حداقل ممکن(البته نه صفر مطلق)میرسدمن یادم نمیاد جمعیت رو مقایسه کرده باشم بحث افراد در میون بود،
فگر میکنم ایده ای که مطرح کردم خیلی ساده باشه،برتری فردی و زنی همیشه با خودخواهیه.یعنی دسته بندی کوچک تر و محدودیت های مثل خویشاوندی دلیلی بر نقض برتری خودخواهی نمیشه(چون درون همین خویشاوندان هم امکان پدید اومدن خودخواه هست).اگر یک جمعیت 100 درصد دیگرخواه باشه و در اثر جهش ژنی یک خودخواه بوجود بیاد در نهایت خودخواه ها غلبه میکنند و ممکن هست انقراض پیش بیاد.
حالا مسئله اینجاست که خودخواهی لزوما منجر به انقراض نمیشه بلکه زمانی هست که بقای جاندار خودخواه وابسته به دیگرخواهی اعضای دیگه گروه باشه.(که حتی در مورد افراطی مثل آخوندک ماده،چون سر جنس نر خورده میشه اندام های جنسیش قابل استفاده میمونند و نسل ادامه پیدا میکنه!)
نقل قول:چون ژن پس از مدت کوتاهی محو میشود. ما راجع به جاندار بحث نمیکنیم دربارهی ژنهای او حرف میزنیم،مسئله اینجاست که من فکر میکنم زاویه دید رو بین ارگانیسم و ژن تغییر میدی و بنابراین تمرکز روی یک استدلال سخت میشه:)
نقل قول: فرگشت نیز در مرحلهای ژنتیکی رخ میدهد. اینرا داوکینز خوب تشریح کرده، ایدهای ساده و بسیار جذاب است: تصور بکنید در یک جمعیت همهی افراد ساکر هستند، یعنی در برابر ِ هزینهای نسبت به خودشان، نفعی به دیگری میرسانند. حال گروهی بسیار کوچک از چیترها را به این جمعیت معرفی میکنیم، یعنی افرادی که از یاری دیگران استفاده میکنند، اما به وقت نیاز، خودشان به دیگران هیچ کمکی نمیکنند. اینها نسبت به ساکرها در موقعیت بسیار برتری قرار دارند، آنها به قدری از ساکرها میگیرند که چیزی باقی نمیمانند و ظرف یکی دو نسل بطور کامل نسل آنان را تا مرحلهی انقراض پیش میبرند(و درصدی بسیاری ناچیز باقی میمانند). اما گونهی سومی هم هست، که داوکینز آنها را «گراجر» مینامد، افرادی که یکبار به دیگری یاری میکنند، اما فقط اگر این کمک در آینده بازپرداخت نشود هرگز آنرا تکرار نمیکنند. یعنی خدمت آنها مطلقا مشروط است. با ظهور گراجرها در یک جمعیت، از آنجاکه فقط به همانند ِ خودشان کمک میکنند و امثال خودشان نیز در آغاز فقط حاملان ژنی هستند که این رفتار را پیریزی کرده، بلادرنگ هم ساکرها، و هم چیترها را تا مرز انقراض میبرند و جمعیت آنها را بطور مداوم زیر یک درصد نگاه میدارند. پس «نوعدوستی» درونگروهی به این صورت از دست چیترها نجات پیدا میکند.اتفاقا من هم استدلالم بر پایه همین نظر داوکینز هست ولی مثل اینکه برداشتامون متفاوته:)
ببین ساگر ها نمونه دیگرخواه ها هستند و چیترها هم نمونه خودخواه ها.
حالا باید دید این گراجرها خودخواه هستند یا دیگرخواه، خب من میگم خودخواه هستند چون دقیقا رفتاری که میکنند شکل خودخواهانه داره(نتیجه رو در نظر نمیگیرم حتی)یعنی اینکه:
ساکر:من همیشه میدم
چیتر:من همیشه میگیرم
گراجر:من میدم به شرطی اینکه بگیرم
من تفسیر خودخواهانه از این رفتار میکنم و ساکر ها با اینکه لوزر! هم هستن ولی دیگرخواه واقعی هستند،مثل زنبورهای عسل،با اینکه میمیرند و هیچ سودی نمیبرند(اگر کسی هم سود ببره ملکه هست که ژنش حفظ میشه)ولی دیگرخواهی دارند.رفتاری که یک بده و بستان باشه فقط شکل هوشمندانه یا کاربردی تری(چون همیشه هوشمندانه نیست) از خودخواهیه.
نقل قول:Selfishness is placing concern with oneself or one's own interests above the well-being or interests of others
نقل قول:Altruism or selflessness is the principle or practice of concern for the welfare of othersمن این تعاریف در ذهنم هست،یعنی بقا دیگران مقدم بر قنای من باشه،پس من دیگرخواه هستم اگر بقای من بر بقای دیگران مقدم باشه پس من خودخواه هستم.اگر من جایی بقای دیگران رو بر خودم مقدم بدونم که در نتیجه بقای خودم حفظ بشه پس در نهایت خود خواه هستم(به نظر میرسید خودخواه بودن به این شکل رو پذیرفته بودی؟)
نقل قول:از آنجاکه دلیلی برای ادعای خود ارائه نکردهاید و ادعای بیدلیل ارزشی هم ندارد به آن کاری نخواهیم داشت. چنانکه گفتم از منظری علمی ما خودخواه نیستیم، بلکه در میان نوعدوستترین پستانداران روی کرهی زمین قرار داریم، و باز گفتم که اینرا هم نباید و نمیتوان به پای فرهنگ نوشت زیرا آثار این نوعدوستی از دو میلیون سال قبل آشکار هستند و «فرهنگ» هم اخیرا بدل به چیزی تزئینی شده، پیش از این بدون ضمانت اجرایی معنایی نداشته. زمانی که انسان مدرن هنوز یک رویا به حساب میآمده. فرهنگ فقط این ویژگی را برجستهتر کرده و وجوهات جدیدی به آن افزوده. گذشته از این، ما قطعا میتوانیم در تعارض با ژنهای خود رفتار بکنیم(تا اندازهای)، خودکشی هم مثال خوبی نیست چراکه احتمالا ژنی برای خودویرانگری وجود داشته باشد و مواقعی هست که خودکشی «سودمند» به حساب میآید، مثلا در مورد عنکبوت بیوهی سیاه که نر در آن به استقبال مرگ میرود و ... در انسان هم مکانیزم مشابهی میتواند وجود داشته باشد، مثلا شخص زمانی که تشخیص(درست یا غلط)بدهد که شانس تولید مثل او کم است و به نوعی مانع از بقای اصلح خویشاوندان خود میشود اقدام به خودکشی بکند.شوخی میکنی؟!:))
من کمی نگرانم که نظر خودت رو مساوی نظر علمی قرار دادی در حالی که شواهد و مدارک کافی نداشتی.
باز هم باید بگم که من جایی وجود رفتارهای دیگرخواهانه رو در انسان رد نکردم ولی اگر بر اساس این رفتارهای دیگرخواهانه به این نتیجه برسیم که خودخواه نیستیم این مشکل داره،ما زمانی میتونیم بگیم خودخواه نیستیم که در مواردی که بقا شدیدا در خطر میافته،به طور ژنتیکی حاضر باشیم بقا دیگران رو مقدم بدونیم.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-