01-07-2013, 10:31 PM
Folaani نوشته: راستی به گمانم انسان را پادشکننده دانستید، به این علت که با کار و فعالیت مانند ماشین های ساختهء دست خودش فرسوده نمیشود، بلکه قویتر هم میشود.
ولی خب اولا که اگر انسان هم در فشار/شرایط ناسازگار و یا بیش از حد ظرفیتش کار کند فرسوده میشود.
دوما اگر شرایطی باشد که اصولا نیاز به فعالیت نباشد و انسان دچار سکون شود بازهم فرسوده میشود، چنانکه اکنون در جوامع مدرن این خودش یک معضل و منشاء فرسودگی و بیماری انسانها شده.
آفرین هر دو درست هستند.
ولی بیش از گنجایشش را همانجا گفتیم:
Mehrbod نوشته: پس به سخن دیگر، سامانههای پادشکننده مانند کالبد آدمی، نه تنها از تنش و آسیب تا یک مرز ویژهای آسیب ندیده، که از آن سود نیز میبرند.
این مرز ویژه یا همان آستانه (threshold) همواره آنجاست. یک سیستم
پادشکننده از ورتندگی (= تنش) تنها تا یک اندازهای سود میبرد، بیشتر از آن میشکند.
تن آدم نیز همینگونه است، ورزش تا یک آستانهای مایهی سوزاندن چربیهای پسمانده و مرگاندن یاختگان کمتر
بهین (optimal) و ناتوانتر و .. است، ولی از یک آستانهای که گذشت همان ورزش مایهی ناتوانی است تا توانگیری.
Folaani نوشته: راستی مثلا درمورد یک اتومبیل هم، حتی اگر کار نکند، بازهم فرسودگی هایی پیش میایند. مثلا واشرها و لوله های لاستیکی آن فاسد میشوند، که اینها در جریان کار طبیعی ممکن است بتوانند حتی طول عمر بیشتری هم بکنند نسبت به حالت سکون. یعنی سکون حتی بعضی دستگاهها و مواد بیجان را هم با سرعت بیشتری فرسوده میکند.
یا مثلا باتری اتومبیل به همین شکل فکر میکنم وقتی استفاده نشود زودتر فرسوده میگردد.
باتری خودرویی که اگر به آن دست نزنیم خودبهخود میفرساید تنها "شکنندگی" بسیار بالایی دارد که در گذر زمان زودتر وامیدهد،
زمانیکه آنرا به کار میگیریم نیز همچنان پادشکننده نیست: باتری خودرو با کار کشیدن از آن افزونتر و پُرگُنجایشتر نمیشود.
دریابید پادشکنندگی یک راژمان (râžmân، system) یک ویژگی جادویی نیست که فرامادی بدست امده
باشد، بساکه پادشکنندگی یک سیستم به بهای شکنندگی بخشهای درونیتر آن بدست میاید.
در نمونهی تن آدمی، ما در جایگاه سازواره (organism) پادشکننده هستیم، ولی این پادشکنندگی را به بهای
شکنندگی یاختگان سازندهامان بدست میاوریم: یاختگانامان میجنگند و میمیرند، ولی ما میزیویم (live) و بجا میمانیم.
هر آینه، دیر یا زود همه چیزها در جهان ما میشکنند. پس یک راژمان که در یک گسترهی زمانیای
پادشکننده است، اگر گستره زمانیاش را بیشتر بگسترانیم میبینیم که سرانجام همان هم خواهد شکست.
پس تن (کالبُد) ما در یک گسترهی زمانیِ بگوییم چند دههای پادشکننده است، ولی در یک گسترهی چند سدهای دیگر نیست.
به هر روی اگر نیک بنگرید، میبینید که ژنهای ما باز در اینجا پادشکننده هستند و هزینهی این پادشکنندگی را نیز ما بَرداران ژن (حامل)
میدهیم: ما با بیماریها میستزیم و سرانجام شکسته و پیر شده و میمیریم، ولی ژنهایمان بجا مانده و از ما بهتر و فرگشتهتر میشوند.
.Unexpected places give you unexpected returns