12-07-2012, 03:27 PM
Alice نوشته: شما پست مرا نخواندید ؛ تراز درد و رنج پیوندی بهاتفاقا چیزی که من دارم میگم از زاویه روانیه نه زیستی ولی فکر کنم یا باز من دارم بد توضیح میدم یا شما متوجه نمیشید :)
خودکشی ندارد !
خودبانی = خود + بان + ی ؛ «بان» تکواژ پسین به
چم "پاسداری" ؛ مانند زندان بان ، دیده بان ، مهربان
و ... ؛ «ی» = "اسم مصدر ساز"
خودبانی = [B]Self protection[/B]
زادمان کسانی که خودبان نبوده اند برافتاده است !
ما هم گزیری جز پیروی از آن نداریم ؛ ولی در جاییکه
تراز درد و رنج هم پیوندی به خودکشی ندارد ، چرا
گاهی این نیرو و آوای درونی "زنده بمان" کارگر نیست ؟
پاسخ در آموزه های روان شناسی نهفته است !
به طور عادی بله،ولی شما اول باید بین یک موجود خودآگاه و و موجود زنده دیگه فرق قائل باشید،چطور ممکنه یه باکتری خودش رو به این دلیل بکشه که فکر میکنه زندگی ارزش زنده موندن نداره؟!!
بله اگر از دیدگاه زیستی نگاه کنیم در نهایت فقط اونهایی باقی میموند که به گفته شما خود بانی دارند با این حال به جمله قبلی من رجوع کنید تا تفاوتش رو متوجه بشید.
اتفاقا این جبرگرایی شما خیلی عجیبه برام،درسته که ژن های ما تقریبا مثل یک روبوت برنامه ریزی شده هستند(تقریبا به این خاطر که موجود هوشمندی اونها رو برنامه ریزی نکرده) ولی خودآگاهی(که نتیجه فرگشته)میتونه این برنامه ریزی رو متوقف کنه حتی اگر به بهترین نحو ممکن باشه!
در واقع من نمیگم:
درد و رنج====>خودکشی
بلکه میگم:
درد و رنج+بی ارزش دونستن زندگی====>خودکشی
حالا شما بفرمائید این آموزه های روانشناسی چه تضادی با این استدلال داره :)
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-