11-28-2012, 10:29 PM
نقل قول:خوب این میشود خودآگاه و نه آگاهی. کوتاهیدن خودآگاهی به آگاهی در اینجا به هیچ روی پسندیده نیست، آگاهی میتواند از آن دیگران باشد، ولی خودآگاهی تنها از آنِ ماست.
یا برگردان های پارسی مشکل دارند و یا من منظورم رو خوب نمیرسونم.منظور من از خودآگاهی،آگاهی به آگاهی هست.
برای نمونه آگاهی به مرگ یک نمونه خودآگاهیه،من به مرگ آگاه هستم چون به خودم آگاه هستم،چون بین آگاهی من و آگاهی دیگران جدایی هست،من از بین میرم و دیگران هنوز باقی میمونند.(ترس از مرگ هم در واقع نتیجه همین اگاهیه)
خودآگاهی به عنوان یک وضعیت آگاهی ارزشمنده،بله درسته خودآگاهی من با خودآگاهی شما یکی نیست ولی خود خودآگاهی در بین ما مشترکه.
من خودآگاهی رو نه از این جهت که برای من هست بلکه به این خاطر که به آگاهی آگاه هست ارزشمند میدونم،یک حیوان(به جز گونه های خاص) آگاهی داره ولی به این اگاهی آگاه نیست.
نقل قول:هر آینه، در این نگرش دیگر فداکاری هم ارزشمند نیست، هنگامیکه از دیدگاه فرگشت و ژنهای سازنده ما فداکاری بایسته و ارزشمند است.چرا فداکاری هم ارزشمنده.پارادوکسی در کار نیست باز هم میگم خودآگاهی به خاطر وضعیتی که بوجود میاره ارزشمنده نه اینکه مالکش من هستم.
این پارادوکس را چگونه توضیح میدهید؟
اگر با فداکاری خودآگاهی دیگران حفظ بشه،فداکاری از نظر من ارزشمنده.
نقل قول:روشنه که میشود زیبایی را سنجید! شما اندازهگیری (measurement) را با سنجیدن نابهجا گرفتهاید، روی هم رفته زیبایی هر چیز بسته به کارکرد آن سنجیده میشود.اخرش این پارسی سازی برای من دردسر میشه :) پس منظورتون evaluate بود احتمالا.
به هر حال شما قبلا گفتید:
نقل قول:زیبایی در چیزهای دیگر هم از روی کارکرد آنها میاید و اندازهپذیر است.
من هم بر اساس اندازه گیری استدلال کردم.
نقل قول:از آنجاییکه ولی دانستهها و آگاهیها ما درباره جهان از کس به کس میدگرد (از هر آدم به دیگری تفاوت دارد)، پس هر کس نیز بسته به فاکتورهای گوناگون و شخصیت خود، میتواند پیوند میان چیزها را دگرسان از دیگران بیازندد (تفسیر کند).خب میتونم در این یک مورد حداقل خودم رو مثال بزنم، من چیزهای نامنظم و بی مفهوم رو هم دوست دارم :)
همچنین، از پیوند (relationship) میان چیزها پندارههای زیبایی و بسامانی (=نظم) ریخت میگیرند و هر دوی اینها نیز همبستگی نزدیکی با درگاشت (entropy) دارند.
یک باغچه هرس زدایی شده به چشم بیشتر ما زیباتر میاید، چرا که:
1. درگاشت کمتری دارد = بِسـامانتر است.
2. میتوانیم پیوند میان چیزها را آسانتر ببینیم: درختها در یک رج کاشته شدهاند، گلها در یک رج دیگر؛ میتوانیم از همکنشی میان اینها به پندارههایی که باغبان کوشیده به ما برساند سردرآوریم.
به هر حال باز هم سوال من پاسخ مناسبی نداشت،چرا ما یک چیز هنری(مخصوصا از جنس هنر های زیبا) رو میتونیم زیبا ببینیم در حالی که لزوما نه بین چیزها پیوندی برقرار میکنه نه اینکه بسامان تر هست.
اصلا بفرمائید زیبایی این تصویر رو از زاویه سودده بودن تشریح کنید!:
نقل قول:خوب دوست گرامی، زمانیکه HIV در بدن فعال نشده روشنه که بیمار همچنان زیبا به چشم میاید، تنهااینکه ناقل ویروس ایدز بیمار به نظر بیمار نمیاد،به این معنا نیست که اون شخص بیمار نیست.گفتم که نمونه ها زیاد هستند،بیماری که آسم یا دیابت داره تا زمانی که دارو مصرف میکنه حالش خوبه ولی آیا خوب بودن ظاهر به معنای بیمار نبودنشونه؟!
در گذر سالیان است که کم کم ویروس خود را بیشتر میکند و نشانههای ADIS هم ریخت میگیرند.
نقل قول:چیزی که من گفتم در راستای سخن بالا بود، که زیبایی یک دختر/پسر سنجشپذیر است.بله اگر منظور اندازه گیری نباشه،سنجش پذیره ولی معیار این سنجش خیلی میتونه متفاوت باشه
نقل قول:ما هنوز نمیتوانیم زیبایی کسی را برایانیم (=compute)، ولی نه برای اینکه رایانیدنی نیست، چونکه همه فاکتورهای درگیر را ندانسته و آن چندتایی که میدانیم اینها هستند:
همترازی (symmetry): چهرههای همتراز زیباتر هستند، میتواند نمایانگر کارکرد درست mitosis در یاختگان کس باشد.
نسبت میان اندام: چشمهای بسیار دور از هم نازیبا هستند. ابروهای بسیار پیوسته زشت هستند، ابروهای بسیار دور زشت هستند.
میانگین بودن: هر چه چهره به میانگین نزدیکتر باشد زیباتر است: چشمهای بسیار بزرگ زشت هستند، چشمهای بسیار کوچک زشت هستند، ...
...
نقل قول:زیبایی در آدمی را گفتیم همان «تندرستی» است.دقیقا میخواستم به همین نقطه برسیم!خب حالا اونهایی که بر این اساس نازیبا هستند،تندرست نیستند؟!
از نظر من زیبایی به فرهنگ ارتباط خیلی بیشتری داره،برای مثال این نمونه های غیرعادی در فرهنگ خودشون کاملا هم زیبا انگاشته میشند:
نقل قول:اینها تنها آنهایی هستند که ما تاکنون درآوردهایم و اندازهگیری هر کدامشان نیز کار بس دشواریست. ولی روی هم رفته، زمانیکهشخصا فکر نمیکنم بشه فرمولی برای زیبایی پیدا کرد.
همه فاکتورها را در دست داشته باشیم و دیسول (formula) آنرا یافتیم، میتوانیم بسادگی بگوییم چه کسی از چه کسی زیباتر/نازیباتر است.
نقل قول:این درست همانکاری است که کسانی که میگویند ما میهن نداریم میکنند. هستیِ شما برآمده از کنش پدران و مادران و همه نیاکان پیش از شما است.خیر مدیون نیستیم،دین یک چیز دو طرفه هست،وقتی یک دین بر گردن شماست که شما تلویحا یا مستقیما چیزی رو درخواست کرده باشید.نمونه تلویحی زمانی هست وقتی یک نفر رو از لبه پرت گاهی نجات میدیم،هرچند مستقیما از ما چیزی نخواسته،با این حال اگر اون شخص قصد آگاهانه تصمیم به خودکشی داشته باشه ما در خواسته اون شخص اختلال هم ایجاد کردیم و دینی هم به گردنش نداریم.
اگر نیاکان شما به شیوهای که زیستهاند نمیزیستند، شما اینجا نبودید، پس شما خواه ناخواه وامدار (مدیون) آنها هستید.
این به کنار موجودی که عدم بوده!چطور میتونه تلویحا یا مستقیما خواسته ای داشته باشه که به خاطر بوجود اومدن دینی برگردنش باشه؟
اگر از زاویه سودگرایی هم نگاه کنیم،ممکنه رها کردن میهن به نفع خودمون(شخص) یا سایر ساکنین زمین باشه(مثلا اگر امکان تحقیقات علمی ضد سرطان در زادگاه وجود نداره)
نقل قول:اکنون میتوانید بگویید "به من چه"، همه اینها "تصادفی" است. ولی این سخن تنها سفسته است، در فرهود (حقیقت) تصادفی بودن آن درست همان چیزی استراستش من عاشق تصادف هستم(اصولا اگر چیزی موجودات مخلوق بودند نه نتیجه تصادف،زندگی رو چندان ارزشمند نمیدونستم)ولی تصادفی بودن چیزها ربطی بر حق بودنشون نداره(چون از نظر من نه نادرست هست و نه درست)
که آنرا بحق میکند، چرا که طبیعت تصادفی و دموکرات چیزها را میپخشاند و کاری به کیستی شما ندارد!
نقل قول:در برابر آن این پدیده تصادفی بودن ما میتوانیم دو رویکرد پیش بگیریم:من یک مشکل بزرگ با خداباوران یا باورمندان به ماورا دارم اونم اینه که صفات نامناسب رو برای چیزها به کار میبرند و تشبیه های اشتباه میکنند.
رویکرد نااخلاقی: بگوییم تصادفی است و به من چه. سپس انگلوار بزیویم و نه کاری به گذشتگان داشته باشیم و نه به آیندگان.
رویکرد اخلاقی: بگوییم تصادفی است، پس هر کس بسته به جایگاهی که زاده شد میباید کوشش خود را در راستای بهکرد آن ببرد.
اگر ما مفهوم زیستی انگل رو تبدیل به یک مفهوم اجتماعی بکنیم،انگل زیستی موجودی هست که از دستاوردهای زیستی یک موجود دیگه استفاده میکنه بدون اینکه به موجودی جز خودش سودی برسونه و بقای نسل خودش رو تضمین میکنه.چنین موجودی در مفهوم اجتماعی باید کسی باشه که از دستاوردهای دیگران استفاده میکنه بدون اینکه به هیچکس سودی برسونه(نه لزوما نیاکان مرده! و یا سایر اعضای جامعه)
در هر صورت تصادفی یا هدفدار بودن وجود ما ربطی به اخلاقی بودن نتیجه نداره.
نقل قول:پس به سخن دیگر، اگر شما ایران زاده شدید، کارهای نادرست ایرانیان و نیاکانتان بر دوش شما است که بازدیسیدشان (اصلاح کنید). چرا این رویکرد اخلاقی است و دیگری بیاخلاقی؟زندگی اجتماعی(از نوع نرمال) خواه ناخواه همراه با سود رسانیه.اگر شما جامعه و محل زندگیتون رو عوض کنید و باز یک عضو نرمال اجتماع باشید،همچنان در حال رسوندن سود به دیگران هستید.
چون اگر هر کس در هر کجایی که زاده شد کوشید آنرا درست و خوب کرده و به آیندگان برساند، همه ما کنار یکدیگر زندگی پرهوتادینتر (باکیفیت تر) و بهتری خواهیم داشت.
ولی اگر هر کس هر کجا زاده شد بگوید "به من چه" و بخواهد تنها و تنها برای خودش بزیود، آنگاه ما با همبودی (جامعهای) روبرو هستیم که هموندان آن همگی خودپرست بوده و سودی به دیگران (+آیندگان) نمیرسانند.
نقل قول:اخلاقیات پیچیده نیست، برای درآوردن اخلاقی نـ/بودن یک رویکرد نیز میتوان از شیوه زیر سود بردحتی از همین نگاه هم بسیار پیچیدست،مغز ما ابررایانه نیست که بتونه همه این احتمالات رو پیشبینی کنه و در نهایت یک نتیجه قاطع بگیره،به جز در موارد خاص این روش محاسبه بین احتمالاتی نوسان داره که گاهی ممکنه تفاوت چندانی نداشته باشند ولی در نهایت نتیجه چیز نامطلوبی بشه.
مدلی که من از اخلاقیات شما برداشت میکنم ترکیبی از سودگرایی و طبیعت گرایی هست(هرچند گاهی این دو هم نقض میشند)ولی مسئله اینه که خود سودگرایی یا طبیعت گرایی چرا اخلاقیه؟چرا باید ما به دیگران سودی برسونیم؟
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-