11-13-2012, 02:52 AM
Ouroboros نوشته: البته که اگر درحال گسترش نفرت نسبت به آدمهای دیگر باشم باید بپرسند «چرا»، این دیگر چه اعتراض مهملیست؟
شما آمدهاید در مقام مثال گفتهاید «من از سکس با دختر سیاهپوست بیزارم، آیا این مرا نژادپرست میکند؟»، پاسخ اینست که اگر دلیل نژادی برای این «سلیقه» دارید بله، اگر دلیل غیرنژادی دارید خیر. انکار شما برای توضیح دلیلتان و انگ موهن تفتیش عقاید به من زدن و تلاش برای گریختن از دادن پاسخی مستقیم بخاطر چیست؟ خودتان قیاس چرندی طرح کردهاید و حال در مصداقیابی برای آن درماندهاید یا چه؟ به همین ترتیب، اگر شما از «همجنسگرایان» بیزارید و این بیزاری بخاطر «همجنسگرا» بودن آنهاست، میشود هموفوبیا، و نفرتپراکنی ِ نامشروع و غیراخلاقی نسبت به انسانهای دیگر.
من که گفتم، نمیدانم گرایش من به دخترهای سپیدپوست از کجا آمده، میتواند ریشه در ژنتیک داشته باشد، میتواند در همبود، بسادگی، نمیدانم.
از سوی دیگر، مگر آدم برای گرایشهایش آوند (دلیل) دارد؟ چلوکباب خوردن یکی آوندی بیشتر از این دارد که چلوکباب به او خوشی میدهد؟
Ouroboros نوشته: بستگی دارد چه چیز را «عینی» بدانید؟ من گمان نمیکنم ما در حال بکار بردن واژهای یکسان هستیم، من «عینی» را در مفهوم فلسفی آن بکار میبرم، که یعنی مستقل از ذهنیت. با داشتن این تعریف در یاد، برای من توضیح بدهید سیاهپوستی یک دختر در جهانی کور-رنگ چه تاثیری در روابط اجتماعی، فردی و «غیره»ی او میتواند داشته باشد؟ «وجه تمایزی» که برای عینی شدن تفاوتهای میان اشخاص لازم است، چگونه میتواند با دیگران مشترک باشد، و اگر ما در اشتراک از هم «میدگریم»، دیگر تفاوت در کجاست و ...
در جهانی کوررنگ هیچ، ولی ما در جهانی کوررنگ نیستیم.
میتوان گفت در جهان بیمزه هم چه دگرسانیای میان خیار و هویج است؟ هیچ!
من میگویم که نباید در هر چیزی دنبال نژادپرستی یا سرکوب گشت. دلبستگی و گرایش
آدمها جورواجور است، یکی خیار دوست دارد، یکی خربزه. یکی دختر سیاهپوست میپسندد، یکی سپیدپوست.
بیزاری آدمها نیز بیشتر زمانها کاری به سرکوب و اینها ندارد.
Ouroboros نوشته: کسی برای کسی تکلیف مشخص نکرده، داریم پیرامون جایگاه اخلاقی و مرزمندی ِ احتمالی آن در اخلاقیات صحبت میکنیم. اگر مخالفتی با گزارههای مطروحه دارید آنها را ارائه بکنید تا بدانیم چه هستند و در صورت امکان پاسخی برایشان بگذاریم، این هوچیگریها و شلوغبازیها که «تو به چه حقی در حال درس اخلاق دادن به دیگرانی» چیزی بجز آلودن فضای گفتگو نیست.
چشم.
Ouroboros نوشته: قیاس معالفارق است، مثال بهتر میتواند تفنگ باشد، زیرا نفرت همچون «کارد» کارکردی برای بریدن غذا ندارد و مثل تفنگ تنها استفادهی آن در آسیب رساندن به دیگران است، و پاسخ من منفی خواهد بود. تفنگ و نفرت هیچ جایی در یک جامعهی سالم و اخلاقی ندارند، و باید بروند پی کارشان، مگر آنکه دلیل بسیار خوبی برای آن پیدا بکنیم، برای مثال مورد هجوم گونهای تکاملیافتهتر از حیات قرار بگیریم که میخواهد ما را نابود بکند، یا توان دامداری را از دست بدهیم و ناچار به شکار کردن بشویم، یا از فضا به ما حمله بکنند و... آنوقت است که داشتن تفنگ را میتوان توجیه کرد، زیرا کارکردی به جز کشتار انسانها برای آن متصور شده است. نفرت نیز چنین است، اگر بتوانید دلیل یا فرنود موجهی برای نفرت داشتن از دیگران ارائه بکنید، شاید بتوان جایی در کتاب استثنایی برای آن قائل شد، اما در باقی موارد بصورت پیشفرض نفرتاندوزی و نفرتپراکنی برپاد دیگران کاریست قبیح و غیراخلاقی.
شوربختانه همچین گفتمانی پیشتر با دوستمان میلاد داشتیم و درآمد بر پاد نگر من همه چیز میتواند (=شایندگی آنرا دارد) سودمند باشد: پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟
تفنگ هم زمانیکه شما در جنگل هستید برای پاسداری از خودتان در برابر جانوران سودمند است، نیست؟
بیزاری هم سودمندی دارد، چرا ندارد. من از مسلمین بیزارم، پس از آنها دوری میگزینم، پس سودی نمیرسانم (کمگرایند سودی هم نمیگیرم).
اگر از آنها بیزار نباشم و با آنها زندگی کنم و به ایشان سود بازرگانی و .. برسانم که با همان پولها دوباره فردا بمب ساخته مرا میکشند؟
روشنه که سخن من implication های بسیار بدی هم میتواند داشته باشد. همیشه ایدئولوژی روبروی ما اسلام نیست، میتواند خردگرایی در یک جای دیگر باشد یا روی هم رفته یک چیز خوب باشد.
شاید پیروان یک ایدئولوژی آدمهای بسیار نیکی باشند، ولی بیزاری ما از ایشان مایهی نابودیاشان و تباهی خودمان شود.
آری همه اینها درست است، ولی رویکرد ما نیز واگذاری این فرگزینی (تصمیمگیری) به خرد همگانی است. نخست اینکه ما پذیرفتهایم:
1. هیچکس را زدایش فیزیکی نکنیم.
2. آزادیهای هیچکس را تا زمانیکه به دیگران آسیب نرساند مرزمندی نکنیم.
3. در چشم قانون همه برابر باشیم.
2. آزادیهای هیچکس را تا زمانیکه به دیگران آسیب نرساند مرزمندی نکنیم.
3. در چشم قانون همه برابر باشیم.
پس این ایدئولوژیستها زمان و شانس نشان دادن خودشان را دارند. کسی آنها را خفه نکرده، ولی به آنها ارج و امتیازی هم نمیدهند؛ هر آینه، از روی سه
بند بالا ایشان همیشه شانس بازسازی خودشان را دارند. بیزاری من از مسلمین میتواند جای خودش را به دوستی بدهد، زمانیکه ببینم براستی بیآزار شدهاند.
بیزاری دیگری از همجنسگرایان میتواند جای خودش را به پذیرش و دوستی بدهد، زمانیکه دریابد همجنسگرایی سرشتین است و یا آدمهای خوبی هستند.
Ouroboros نوشته: درست بودن مهمتر از عملی بودن یا نتیجه محور بودن است و بیآن ما چیزی نخواهیم داشت!
اما جدا از این، از کمدی به تراژدی میزند که طرفدار و مروج ِ «آزادی نفرت» در این بحث، که دو خط بالاتر به امکانناپذیری هرگونه تضمینی جهت منجر نشدن نفرت بالقوه به خشونت بالفعل اذعان داشته از «نتیجهبخش» بودن رویکرد شگفتانگیز خود صحبت میکند.
درست بودن خود ریشه در عملی بودن دارد! اگر نه درست بودنی که تنها در جهان ذهنی ما کار کند نداریم، اگر هم "داشته باشیم" نادرست است، چرا که همخوانی با فربود (واقعیت) ندارد.
شما میخواهید از همبودی که در آن برخی از برخی بیزارند دوری کنید و اینکار را با پرورش اندیشه مهرورزانه بدست بیاورید؟ نمیشود.
میتوان همبودی ولی داشت بازخوردین (feed-back)، با شیوههایی که این بیزاریها براه نرم خودشان را باز کرده و از میان بردارند.
زمانیکه به مردم پروانه نشان دادن بیزاریاشان را بدهیم، در حقیقت پروانه بازخورد به سیستم هم دادهایم.
کسانی که زیر بیزاری رفتهاند میتوانند واکنش نشان دهند، میتوانند از خودشان پدافندی کنند و میتوانند چهره بیرونی خودشان را بدگرانند.
میتوان این را با بردهداری همسنجید، من این گفتآورد از اسکار وایلد را میپسندم:
نقل قول:The worst slave owners were those that were kind to their slaves
بدترین بردهداران کسانی بودند که با بردههایشان مهربان بودند.
این مهربانی بیجا، این "خاموش ماندنهای بیجا" در بلند-زمان مایهی گیرزایی سیستم همبود و نگرفتن بازخورد میشود.
نکته این نیست که ما میخواهیم بسوی همبودی پر از بیزاری برویم، نکته خواستنی این است که میخواهیم مردم در نمایش
بیزاریها و گرایشهایشان آزاد باشند تا دیگران و پیرامونیان توانایی و شانس بازتابش (reflection) و درست کردن آنها را بیابند.
نمونه برمیشمارم: کاربر reactor همجنسگرایی دوست ندارند.
روی رویکرد شما:
ایشان اگر دوست ندارند - که در وهله نخست باید از روی اخلاق داشته باشند - میباید خاموش مانده و چیزی نگویند.
رویکرد من:
ایشان گرایش خودشان را آزادانه میگویند. همجنسگرایان و پشتیبانان آنها (مانند من) میکوشند به ایشان نشان دهند که چیزی برای بیزاری نیست.
چیزی را هم زیر فرش نمیپنهانیم.
.Unexpected places give you unexpected returns