11-06-2012, 08:03 AM
نظر من پیرامون فرهشت بنیادین جستار اینست که زبان فارسی به راستی اندکی زنستیز است، نمود آنرا میتوان بخصوص در دشنامهای آبدار ِ آن دید، که بیشینهی آنها به نوعی معطوف به زنان فامیل ِ شخص دشنامخورنده هستند تا خود او. آدم به هنگام مواجهه با «مادرجنده...»، «خوارکُسده»، «جاکش»، «کُسکش»، «مادر قحبه» و ... از خود میپرسد چگونه ذهنیتی منجر به خلق دشنامهایی شده که در آنها، شخص ِ دشنامخورنده به خاطر رفتار یا کیستی ِ ناجور ِ زنان فامیل ِ خود سرزنش میشود؟ آیا جز با ذهنیتی که در آن مرد مسئول رفتار زنان محسوب میشود، و در فرهنگی که برای زنان اعتبار و توانایی لازم جهت پذیرفتن مسئولیت رفتار خود را قائل نیست میتوان به کسی گفت «مادرجنده»؟ مگر جندگی احتمالی ِ مادر من تقصیر منست؟ یا مسئول رفتارهای زنندهی احتمالی او من هستم؟ یا از آنهم جالبتر مگر کُس دادن خواهر من چیز عجیب یا خارج از قاعدهای است که باید بخاطر آن سرزنش بشود(ولو آنکه بپذیریم تقصیر گناه او برعهدهی منست، چرا کُسدادن «گناه» تلقی شده؟!).. آدمی وسوسه میشود بگوید جهانبینی ِ پنهان در پس ِ این قبیل فحشها به راستی «زنستیز» بوده.
پ.ن: تمام اینها وابسته به آنست که بپذیریم زبان کارکردی عینی و مستقیم برما دارد، برای بحث در اینباره.
پ.ن2: شاید این پست برازندهی جستار «کارکرد دشنامگویی» باشد، بهتر است استارتر تصمیم بگیرد.
پ.ن: تمام اینها وابسته به آنست که بپذیریم زبان کارکردی عینی و مستقیم برما دارد، برای بحث در اینباره.
پ.ن2: شاید این پست برازندهی جستار «کارکرد دشنامگویی» باشد، بهتر است استارتر تصمیم بگیرد.
زنده باد زندگی!