09-19-2012, 12:51 AM
مهربد گرامی، مردسالاری هیچ ربطی به «مردها» ندارد و این نامگذاری بد بارها باعث پدید آمدن چنین سوء تفاهمی شده!
مردسالاری بستر فرهنگیست که در آن برخی رفتارها مردانه، برخی دیگر زنانه تلقی شده، نوع مردانه تقدیس و نوع زنانه تقبیح میشوند. این بستر فرهنگی بنیاد خود را بر دفاع از دگمهای فرهنگی که شاید روزگاری برای نجات یافتن نوع بشر ضروری بودند بنا نهاده، اما با آنکه دستکم چند صد سال است که تمامی آن دشواریها(که از آنها گذشتن مستلزم چنان رفتاری بوده)از میان رفتهاند، این بختک همچنان بر راه پیشرفت جوامع بشری سایه افکنده. مشکل من با این ضدفرهنگ اینست که هیچ رفتاری را ذاتا زنانه یا مردانه نمیدانم، معتقدم هرچه هست وابسته به شرایط تربیتی زن و مرد است، که در آن سهمی بسیار برجسته برای مردسالاری قائلم.
میگویم مردسالاری هیچ پیوندی به مردان ندارد، اما چه بسی اشتباه بکنم، و مردان نیز یکی از قربانیان اصلی این سیستم ضدبشری باشند. در همین ایران، هر مردی را دو سال به جایی میفرستند که با سرکوب سیستماتیک همهی آنچه شما را بدل به آنکه هستید میکند، نابود کردن تمامی نشانههای فردیت و منیت در شما و زنده کردن روحیهی قبیلهای شما را «مرد» میکنند. این مرد کردن پروسهای است که در آن مرد همجنسگرا، مردی که به ظاهر خود اهمیت بدهد، مردی که عواطف خود را به نمایش بگذارد، مردی که مفهوم غیرت را توهینی به زن تلقی بکند، مردی که صلحجو باشد، مردی که از درگیری بیزار باشد و مردی که در یک کلام به قالبهای سنتی/بدوی «مرد» وارد نشود نوعی جنایتکار نسبت به ارزشهای اجتماعی محسوب شده، شدیدا مجازات خواهد شد. در این سیستم فکری برخلاف نظر شما مرد هرگز به دنیا نمیآید، بلکه با اعلام وابستگی و اعتماد و وفاداری به دستگاه تبدیل به مرد میشود. و اگر حتی ذرهای از این استانداردهای من در آوردی و ضدبشری سرپیچی بکند، متهم میشود به «ابنهای» بودن و «بیغیرت» بودن و ...
این یک مثال بود از آنچه مردسالاری مینامیم. میبینید که وجود دارد و همانقدر از مردان بیزار است که از زنان. من در جستار برعلیه زنانگی، با رویکردی مقابله کردم که میخواهد آنچه در فرهنگ مردسالار «زنانگی» تعریف میشود را جایگزین «مردانگی» بکند و به نوعی سلطهورزی جدید به سود «زنان»(بازهم زنانی که بدنیا نمیآیند، بلکه از طریق پایبندی به یکسری خصایل غیرواقعی زن میشود)تغییر بدهد. من آنرا متهم کردم به ناتوانی در بیرون جهیدن از دایرهی تکرار مکررات و فراجنسیتی دیدن انسان.
مردسالاری بستر فرهنگیست که در آن برخی رفتارها مردانه، برخی دیگر زنانه تلقی شده، نوع مردانه تقدیس و نوع زنانه تقبیح میشوند. این بستر فرهنگی بنیاد خود را بر دفاع از دگمهای فرهنگی که شاید روزگاری برای نجات یافتن نوع بشر ضروری بودند بنا نهاده، اما با آنکه دستکم چند صد سال است که تمامی آن دشواریها(که از آنها گذشتن مستلزم چنان رفتاری بوده)از میان رفتهاند، این بختک همچنان بر راه پیشرفت جوامع بشری سایه افکنده. مشکل من با این ضدفرهنگ اینست که هیچ رفتاری را ذاتا زنانه یا مردانه نمیدانم، معتقدم هرچه هست وابسته به شرایط تربیتی زن و مرد است، که در آن سهمی بسیار برجسته برای مردسالاری قائلم.
میگویم مردسالاری هیچ پیوندی به مردان ندارد، اما چه بسی اشتباه بکنم، و مردان نیز یکی از قربانیان اصلی این سیستم ضدبشری باشند. در همین ایران، هر مردی را دو سال به جایی میفرستند که با سرکوب سیستماتیک همهی آنچه شما را بدل به آنکه هستید میکند، نابود کردن تمامی نشانههای فردیت و منیت در شما و زنده کردن روحیهی قبیلهای شما را «مرد» میکنند. این مرد کردن پروسهای است که در آن مرد همجنسگرا، مردی که به ظاهر خود اهمیت بدهد، مردی که عواطف خود را به نمایش بگذارد، مردی که مفهوم غیرت را توهینی به زن تلقی بکند، مردی که صلحجو باشد، مردی که از درگیری بیزار باشد و مردی که در یک کلام به قالبهای سنتی/بدوی «مرد» وارد نشود نوعی جنایتکار نسبت به ارزشهای اجتماعی محسوب شده، شدیدا مجازات خواهد شد. در این سیستم فکری برخلاف نظر شما مرد هرگز به دنیا نمیآید، بلکه با اعلام وابستگی و اعتماد و وفاداری به دستگاه تبدیل به مرد میشود. و اگر حتی ذرهای از این استانداردهای من در آوردی و ضدبشری سرپیچی بکند، متهم میشود به «ابنهای» بودن و «بیغیرت» بودن و ...
این یک مثال بود از آنچه مردسالاری مینامیم. میبینید که وجود دارد و همانقدر از مردان بیزار است که از زنان. من در جستار برعلیه زنانگی، با رویکردی مقابله کردم که میخواهد آنچه در فرهنگ مردسالار «زنانگی» تعریف میشود را جایگزین «مردانگی» بکند و به نوعی سلطهورزی جدید به سود «زنان»(بازهم زنانی که بدنیا نمیآیند، بلکه از طریق پایبندی به یکسری خصایل غیرواقعی زن میشود)تغییر بدهد. من آنرا متهم کردم به ناتوانی در بیرون جهیدن از دایرهی تکرار مکررات و فراجنسیتی دیدن انسان.
Mehrbod نوشته: از سوی دیگر، آماج ما میتواند نزدیک کردن هر چه بیشتر رفتار دختر و پسر به هم باشد - چیزیکه من هم خواهانشم.چالش منهم معطوف به همینست، که شما پیشفرض میگیرید رفتار پسرها به نوعی بهتر از دختران است، و دومی باید بیشتر شبیه اولی بشود. این خبرها نیست، و مردان هم راهی طولانی تا شرایط ایدهآل دارند، باید مدلی برای رشد اجتماعی پیشنهاد بکنیم که در آن تمام انواع فردیت جایی برای حضور و نمود داشته باشند، و در آن هیچیک از تعاریف مردسالاری محور نباشند. بگوییم اندیشیدن منطقی ویژگی خوبیست، نه اینکه ویژگی مردانه است!
Mehrbod نوشته: ستم هم که از دید قانون بیشتر میرود و چنانکه بالا گفتیم، با قانون برابر ستمی به زنان نمیرود. ستم دیگری هم به ذهن من نمیاید.ختنه دختران ستم قانونیست؟ کتک زدن آنها چطور؟ اینکه زنان با تحصیلات و مشخصات دقیقا یکسان شانس یک سوم نسبت به مردان برای استخدام شدن دارند چطور؟ شما اسلام را زنستیز و مردسالار نمییابید؟ ستمی که بر زنان میرود قانونی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادیست.
زنده باد زندگی!