09-05-2012, 04:48 PM
۱. دشواری برسر «عقیده» و «نظر» و «پندار» نیست، مشکل پیرامون ادعاهای پوچیست که نه میتوان آنها را اثبات کرد و نه سندی برای آنها ارائه میشود. دلیل اینکه چرا اسب ِ خواب هانس کوچولو پدر او تلقی میشود هرگز بر ما روشن نمیشود، توضیحی برای آن ارائه نمیشود، نمیدانیم که چگونه چنین شد و چرا پزشک معالج همچو تصور شگفتآنگیزی را در افکار بیمار خود کاشت.
۲. از آنجاکه روانکاوی، رشتهای علمی نیست هرگز نتوانسته از زیر سایهی بنیانگذار خود بیرون برود. این مکتب همچون نجوم نیست که فرضا با وجود باطل شدن اباطیل بطلمیوس بدست کوپرنیک همچنان چهارچوب اصلی آن باقی بماند، طوفان خانه را از جا بکند اما زمین و پی ِ آن همچنان استوار بمانند.. اینست که اصحاب روانکاوی از پذیرفتن حتی کوچکترین اشتباه فروید همواره تن در زدهاند.
۳. به عنوان یک مشاهدهی شخصی(Observation)از مطالعات و دانستههای شخصی، مگر اینجا ابزار دیگری برای گفتگو در اختیارمان هست بجز آنچه میدانیم(ولو ناقص و ناکافی)؟ نمیدانم چرا نقطههای نوشتهی من با چالشهای سترگ پیرامون ِ منبع و مدرک از طرف شما روبرو میشوند، اما انتظار دارید ما ادعاهای روانکاوی را همینطور اثباتنشده، آزمایشنشده و بیش از صد سال تغییرنیافته بپذیریم؟
۴. خواهش میکنم.
۵. البته قرار شد مرجع مستند و غیروابسته، در یک تحقیق آزمایشگاهی چنان چیزی را اثبات کرده باشد، نه انجمن روانکاوی آمریکا. برای مثال این کتاب را اگر یافتید مطالعهای بکنید(نسخهی آنلاینی از آن ندارم)، در آن به دقت تشریح میشود که یک دارو، از چند مرحله آزمایش ِ کور، چرخههای گوناگون و انجمنها و دپارتمانهای پرشمار باید عبور بکند تا به عنوان دارویی مفید برای بیماران مبتلا به اختلالات روحی-روانی توسط افدیای پذیرفته بشود. و تازه بازهم با اینهمه سختگیری، سالیانه صدها پروندهی حقوقی برای پزشکانی که این داروها را تجویز میکنند صادر میشود... آنوقت یک انجمن خودخوانده، یک شخص که از هیچ دانشکده یا دانشگاه رسمی مدرکی دریافت نکرده، بدون هیچ پروسهای از نظارت رسمی و یا حتی غیررسمی، در دقیقا همان مسئله دخالت میکند، و برای تائید آنچه انجام میدهد از تحقیقاتی شاهد میآورد که در هیچکدام از آنها بیش از صد نفر شرکت نداشتهاند!
۲. از آنجاکه روانکاوی، رشتهای علمی نیست هرگز نتوانسته از زیر سایهی بنیانگذار خود بیرون برود. این مکتب همچون نجوم نیست که فرضا با وجود باطل شدن اباطیل بطلمیوس بدست کوپرنیک همچنان چهارچوب اصلی آن باقی بماند، طوفان خانه را از جا بکند اما زمین و پی ِ آن همچنان استوار بمانند.. اینست که اصحاب روانکاوی از پذیرفتن حتی کوچکترین اشتباه فروید همواره تن در زدهاند.
۳. به عنوان یک مشاهدهی شخصی(Observation)از مطالعات و دانستههای شخصی، مگر اینجا ابزار دیگری برای گفتگو در اختیارمان هست بجز آنچه میدانیم(ولو ناقص و ناکافی)؟ نمیدانم چرا نقطههای نوشتهی من با چالشهای سترگ پیرامون ِ منبع و مدرک از طرف شما روبرو میشوند، اما انتظار دارید ما ادعاهای روانکاوی را همینطور اثباتنشده، آزمایشنشده و بیش از صد سال تغییرنیافته بپذیریم؟
۴. خواهش میکنم.
۵. البته قرار شد مرجع مستند و غیروابسته، در یک تحقیق آزمایشگاهی چنان چیزی را اثبات کرده باشد، نه انجمن روانکاوی آمریکا. برای مثال این کتاب را اگر یافتید مطالعهای بکنید(نسخهی آنلاینی از آن ندارم)، در آن به دقت تشریح میشود که یک دارو، از چند مرحله آزمایش ِ کور، چرخههای گوناگون و انجمنها و دپارتمانهای پرشمار باید عبور بکند تا به عنوان دارویی مفید برای بیماران مبتلا به اختلالات روحی-روانی توسط افدیای پذیرفته بشود. و تازه بازهم با اینهمه سختگیری، سالیانه صدها پروندهی حقوقی برای پزشکانی که این داروها را تجویز میکنند صادر میشود... آنوقت یک انجمن خودخوانده، یک شخص که از هیچ دانشکده یا دانشگاه رسمی مدرکی دریافت نکرده، بدون هیچ پروسهای از نظارت رسمی و یا حتی غیررسمی، در دقیقا همان مسئله دخالت میکند، و برای تائید آنچه انجام میدهد از تحقیقاتی شاهد میآورد که در هیچکدام از آنها بیش از صد نفر شرکت نداشتهاند!
زنده باد زندگی!