09-02-2012, 09:24 AM
Mehrbod نوشته: چرا ندارد؟ ضمیر ناخودآگاه همان چیزهایی است که پیشتر در خودآگاه بودهاند.اندک اندک داریم به جستارِ اساسی نزدیک می شویم
آنچه من تا به حال پیرامون ضمیرناخودآگاه پژوهش* نموده ام، به نتیجه ای دیگر رسیده ام.
خودآگاه را زمانی یافتید که در وجود خود آن را به یاد دارید و این به دوران کودکی تان برمی گردد؛ درست است؟
ولی چرا آنچه پیش تر در نوزادی و رحم مادر بر ما گذشته را به خاطر نمی آوریم؟!
غریزه های مختلف در وجود ما و همچنین بیشتر عملکردهای جسمی و روانی ما هرگز ابتدا از خودآگاه به ناخودآگاهمان وارد نشده اند بلکه این ضمیرناخودآگاه است که بیشتر وجود ما را احاطه کرده و
کنترل می نماید.از این رو به طور کلی ضمیرناخودآگاه همواره در وجود ما فعال و پویا می باشد.
اما گاهی ما در ضمیرخودآگاهمان رفتارهایی را انجام می دهیم که برای ناخودآگاهمان بی معنا و بی مفهوم می باشند و از این رو با مقاومت آن و عکس العمل ناخوآگاه رو به رو می شویم که در بیشتر مواقع
تضاد درونی را در وجود خود ادراک می کنیم.
__________________________
* لازم دانستم برای دوستان بیان کنم که من وقتی از واژه "پژوهش" استفاده می کنم، مقصودم به طور کلی روشی خاص و منحصر به خود است که برای درک حقایق جهان از آن روش سود می برم؛ که شامل(جمع آوری داده ها،مطالعه،آورین، تجذیه و تحلیل و...) می باشد و در بسترهای آن خردگرایی شخصیِ من و باورهای فلسفی ام جای دارند.
Mehrbod نوشته: نگرش من این است که با دانستن ساز و کار یک چیز، ما ناخودآگاهِ خودمان را با برداشت نوی بدست آمده از جهان سازواری یا وقف میدهیم.شاید در مفاهیم ساده تر و با حساسیت کم تر برای ناخودآگاه چنین باشد، همان طور که در پست های پیشین هم مطرح نمودیم؛ اما در مقابل مفاهیم حساس تری همچون خستگی فزاینده،خواب،غرایز و بسیاری دیگر این راهکار چندان پاسخگو نمی باشد.
Mehrbod نوشته: برای نمونه یک نگرش خداباوری یا ناخداباوری در دریافت چیزها خواه ناخواه هنود (اثر) دارد. کسی که خداباور یا سرنوشتگرا است هنگام برخورد با یک ناکامی ناخودآگاهنمونه مناسبی را مطرح نمودید! چه بسا بسیاری از خداباوران و دین داران جهان تعصبشان از ناخودآگاه سرچشمه می گیرد. شخصا وقتی در گفتگو با بسیاری از خداباوران با قدرت منطق آنها را خلع سلاح
بسوی اینکه خواست خدا یا دست سرنوشت بود میگِراید، بجایش کسی که به سرنوشت و خدا باور ندارد دشواری را در لغزش خود یا دیگران یا تنها بدشانسی میبیند.
اکنون اگر کسی در این میان لغزش را از خود دید، میتواند نا/خودآگاه در پی برداشتن دشواری یا لغزش خود برآمده و دیگری نه، که این در بلند-زمان به نتیجه و رویکردهای گوناگون میانجامد.
می کردم؛ به خوبی شاهد مقاومت ناخودآگاه آنها و در نتیجه رفتاری کودکانه و گاهاً پرخاشگرانه از سویشان بودم.پاسخ هایی همچون: "باشه تو هر چی می خوای از علم بگو من خدا رو دوست دارم " - ''نه؛ مگه میشه خدا وجود نداشته باشه '' - ''پس چرا علم و دانشتون هنوز خیلی چیزا رو نمی دونه ولی تو قرآن همه چی هست '' و بسیاری از این دست پاسخ ها که خودتان آشنایی دارید!
البته این مقاومت ها را من و شما هم به گونه های مختلف تجربه کرده ایم؛ ولی موفق شدیم از این جنبه به ناخودآگاهمان چیره شویم و خردگرایی را بیابیم.
Mehrbod نوشته: اکنون برای پیش بردن گفتمان بد نیست چند چیز را روشن کنیم گرامی. برای نمونه درباره ضمیر ناخودآگاه:در پست های پیشین و همین پست هم به اندازه کافی به این مفاهیم پرداخته ام. دوباره بررسی نمایید و اگر پرسشی بود، سپس آن را بازگو کنید.
1. ضمیر ناخودآگاه را چه تعریف میکنید.
2. کارکرد یا دامنه کارکرد ضمیر ناخودآگاه را چه میدانید.
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...