08-24-2012, 02:31 AM
Ouroboros نوشته: حتی اگرهم این داستانها حقیقت داشته باشند(که ندارند)شما حق ندارید خواستار بدبختی و فلاکت بیشتر مردم بشوید، یا به هر دلیلی از آن دفاع بکنید، یا تصور بکنید که از غرقه گشتن کشتی ِ جامعه در گندزار ِ فقر و گرسنگی میتوان به جزیرههای سرسبز روشنگری رسید... گذشته از این، چیز دیگری که من نمیفهمم اینست که شما به چه چیز غره شدهاید و چرا گمان میکنید تافتهی جدا بافتهای هستید مستقل و متفاوت از باقی مردم ایران؟ وجود خود شما منکر جمله ادعاهایتان است! چرا تصور میکنید که تغییرات و دگرگونیهای فکری شما در بخش بزرگی از جامعهی جوان ایرانی اتفاق نیافتاده و منحصر به من و شما بوده؟ آنهم در حالیکه تمام شواهد چیز دیگری میگویند. همینکه ما میتوانیم به زبان فارسی این حرفها را راجع به مذهب اسلام بزنیم میدانید چه مایه پیشرفت بزرگیست؟ متفکران و اندیشمندان و روشنفکران و فرهیختگان ِ ترک و عرب و افغان و پاکستانی آرزوی ِ چنین روزی را در سر میپرورانند!
این توهینها به مردم ایران چنانکه شما شهروند ِ چه میدانم سوئیس یا خرابشدهای مشابه آن هستید که در آن همه دلنگران مرام و معرفت و انسانیت و آزاداگی و آزادی هستند به راستی زننده است، و گیر افتادن در حلقهی آدمهایی شبیه خودتان باعث شده زشتی و زنندگی این موضع را درنیابید. میدانید مطرح کردن این ادعاها پس از وقایع پس از انتخابات، پس از لالهها، پس از کهریزک و پس از آنهمه بهایی که همین مردم ِ فکر ِ نان عادی ِ کوچه و بازار برای دفاع از رای خودپرداخت کردند تا چه اندازه ثقیل است؟ در آن روزها هیچ صحبتی از مرغ و نان نبود و مردم نمیگفتند ما زولبیا میخواهیم، با آنکه وضع بهتر از امروز نبود، شعار میدادند برعلیه دیکتاتوری، و در دفاع از دموکراسی. از این گذشته، باز هم مایهی تاسف و تنفر در من است که حتی اگر اینها حقیقت داشته باشند اتخاذ این لحن ِاز بالا به پائین ِ بیزاریبرانگیز بخاطر چیست؟ ولو سرکوبها و آزار و فلاکت در ایران به حدی رسیده باشد که همه انسانیت و اخلاقیات و آرمانگرایی را فراموش کرده باشند، این چه جایی برای چیزی بجز مخالفت بیشتر با بدتر شدن اوضاع باقی میگذارد؟ از شما میپرسم، آیا این مواضع خودابطالگر ِ سطحی بیش از دو دقیقه اندیشه در خود دارند؟
به هر روی اگر چنین رویکردی بگوییم کار میکرد، از دید منطقی نادرست نیست که با پذیرفتن رنج و درد امروز، به سرخوشی و کامروایی فردا برسیم.
آنچه بدید من شاید در زمان خودش مایه کار کردن آن میشد این بود که نمیتوان برای نمونه ایران را یک شبه افغانستان کرد، ولی اگر فشار زیاد شود گِرایند (احتمال)
اینکه خشم مردم سر باز کرده و دولت را سرنگونه کند نیز بهمچنین زیاد خواهد شد.
نمیدانم شنیدهاید یا نه که اگر چند وزغ را درون یک دیگ پر از آب انداخته و آب را کم کم داغ کنید همگی از گرما میمیرند، ولی اگر آنها را درون یک دیگ آب جوش بیاندازید تندی بیرون پریده و خود را نجات میدهند.
چنین چیزی برای ایران نیز دور از باور نیست، با افزایش آشوب بسیار تند و نابهنگام کنترل از دست همه سامانه و نهادهای دولتی بیرون
رفته و گرایند زیر و رو شدن دولت نیز میافزاید. در پس فروریزی نیز برآیند خرد همگانی میگوید که آیا به دولتی بهتر میرسیدیم یا نه و بسا بدتر.
هر آینه فراموش نشود که همه اینها در گروی این بود که رویکرد کار کند.
.Unexpected places give you unexpected returns