07-17-2012, 01:23 AM
یادداشتی برای سپاسداری از سوی پولدار
بیایید روراست باشیم: شما هرگز برنده بختآزمایی نمیشوید.
در سوی دیگر، گِرایند (احتمال) اینکه برای یک کار فرساینده بازمانده زندگیاتان را بردهوار زندگی کنید بسیار زیاد است. چراکه به گرایند بالا در طبقه همبودین اشتباهی زاده شدهاید. بگذار ساده بگوییم -- شما هموندی از طبقه کارگری هستید. ببخشید!
برآیند آن، شما فرهیختگی، تربیت، سلوک، روابط، چهره و سلیقه بایسته و بایا واسه اینکه هرگز یکی از ما باشید را ندارید. در فربود، گرایندوار نیاز به یک کتاب به اندازه کتاب اول داریم که همه برتریهای نادادورانهای که ما بهت داریم را لیست کنیم. برای همینه که ما چنین نفسی از سر آسودگی میکشیم زمانیکه که تو همه آن داستانهای شیرین بچگانه از "عدالت" و "فرصتهای برابر" را هنوز میباوری.
هرچند، در یک سیستم پایگانی (hierarchical) همبودین مانند خودمان، هیچگاه جای زیادی هم آن بالاها نیست که بخواهیم دربارهاش چیزی بگوییم. تازه، همین الآنشم با خودمان پر شده -- و ما هم این بالا را آن اندازه دوست داریم که میخواهیم همین ریختی نگهاش داریم. ولی دستکم آن پایین مایینها در ردههای زیرین همیشه یک کسی هست که تو خودتو ازش برتر ببینی و هر از چندی با لگد بزنی تو دندانهایش.
حتا یک ظرفشور دونپایه هم بآسانی یک بدبخت ژولیده را چند رده پایینتر از طبقه خودش پیدا میکنه که ریشخندش کنه و روش تف بیاندازه. پس سپاسگزار باش برای همه کارگرهای مهاجرتی، ولگردهای بیخانمان و روسپیهایی که میبینی.
همیشه بیاد داشته باش که اگر همه اقتصادوار امن و همبودوار امتیازگرفته مانند ما بودند، جایی برای کسی نمیماند که همه آن کارهای خستهکننده، خطرناک و کم دستمزد در اقتصادمان را پر کند. هیچ کس جنگهایمان را برای ما نمیرفت، یا کورکورانه دستورهای ما را در نهادهای توتالیتر شرکتی دنبال نمیکرد. و هچکس بیگمان اینچنین سست و رام بسوی گور نمیرفت بی آنکه زندگی پر و نوآورانهای کرده باشد. پس خواهش میکنم، به کار خوبتان ادامه دهید!
شما همچنین گرایندوار آن رانه (drive) آزمندی و وادارنده برای بدست آوردن پول، قدرت و پرستیژی که ما داریم را هم ندارید. اگرچه شما خالصانه میخواهید شیوه زندگیتان را بدِگرانید، ولی همان اندازه هم از دگرش چیزهایی که میخواهید میترسید، اینجوریه که تو و آدمهای امثال تو در یک وضعیت برزخ عصبی ماندهاید. پس همینجور مکانیکوار زندگیتان را میگذرانید و نقشهای همبودین روشن شدهاتان را بازی میکنید، دهشتزده از اینکه دیگران چه فکری دربارهات میکنند اگر "از هنجار بزنی بیرون".
سرشتوار، ما هم هر زمان که نیازمان بود میکوشیم شما رو بجان هم بیاندازیم: کارگران پر-درآمد دربرابر کم-درآمد، همبسته شده (متحد صنفی) دربرابر ناهمبسته. سیاه دربرابر سپید، مرد دربرابر زن، کارگر آمریکایی دربرابر ژاپنی دربرابر مکیزیکی … ما دنبالهوار دستمزدتهایتان را به دستآویزهای "رقابت خارجی"، "قانون تقاضا و عرضه"، "امنیت ملی" یا "کمبود بودجه دولتی" میکاهیم. اگر از ردیف بزنی بیرون یا سود ما را بخطر بیاندازی پرتت میکنیم به پشته بیکاران. و واسه اینکه هر از گاهیم از همه این باژهای اقتصادی و بدبختی آسودگیای بهت داده باشیم اجازه میدیم در بازیهای نامزدی ما بازی کنی، بهتر شناخته شده از سوی رفقای درستکاری مانند تو بنام "انتخابات". خوشنود اینکه، شما حتا یک ایده هم از اینکه براستی چه میگذرد ندارید -- بجای آن "بیگانهها"، "یهودها" و بیشمار کسان دیگر را برای بدبختیهای خود سرزنش میکنید.
ما بسیار خوشنودیم که بسیاری از شما همچنان از "اخلاق کاری" پاسداری میکنید؛ اگرچه بیشتر کارهای اقتصادی ما زیستبوم را میویرانند، به تندرستی فکری و بدنیاتان آسیب رسانده و از بیخ و بن انگیزه زندگی را از شما بیرون میمکند. ما آشکارا درباره کارکردن هم چیز زیادی نمیدانیم، ولی بیگمان از اینکه شما میدانید شادمانیم!
هرآینه، زندگی میتوانست جور دیگری باشد. همبود میتوانست هوشمندانه بریختی باشد که همه نیازهای زادگان هام (general population) را برآورده کند. تو و دیگران میتوانستید با همکاری هم و با جنگیدن خودتان را از بند یوغ ما آزاد کنید. ولی شما این را نمیدانید. در فربود، شما حتا نمیتوانید بیانگارید که راه دیگهای هم برای زیستن شدنیه! و این گرایندوار بزرگترین، باارزشترین دستآورد سیستم ما بوده -- دزدیدن نیروی انگاشت، نوآوری و توانایی اندیشیدن و کنش برای خویش.
پس برای همینه که صادقانه میخواهیم از ته دلهای بیدلمان از شما سپاسگزاری کنیم. فداکاری وفادارانه شماست که این زندگی باشکوه ما را شدنی میکند؛ کار شماست که سیستم ما را شدنی میکند. سپاس برای "دانستن جایگاهتان" -- بی آنکه حتا آن را بدانید!
ترزبانیده از A Note of Appreciation from the Rich
بیایید روراست باشیم: شما هرگز برنده بختآزمایی نمیشوید.
در سوی دیگر، گِرایند (احتمال) اینکه برای یک کار فرساینده بازمانده زندگیاتان را بردهوار زندگی کنید بسیار زیاد است. چراکه به گرایند بالا در طبقه همبودین اشتباهی زاده شدهاید. بگذار ساده بگوییم -- شما هموندی از طبقه کارگری هستید. ببخشید!
برآیند آن، شما فرهیختگی، تربیت، سلوک، روابط، چهره و سلیقه بایسته و بایا واسه اینکه هرگز یکی از ما باشید را ندارید. در فربود، گرایندوار نیاز به یک کتاب به اندازه کتاب اول داریم که همه برتریهای نادادورانهای که ما بهت داریم را لیست کنیم. برای همینه که ما چنین نفسی از سر آسودگی میکشیم زمانیکه که تو همه آن داستانهای شیرین بچگانه از "عدالت" و "فرصتهای برابر" را هنوز میباوری.
هرچند، در یک سیستم پایگانی (hierarchical) همبودین مانند خودمان، هیچگاه جای زیادی هم آن بالاها نیست که بخواهیم دربارهاش چیزی بگوییم. تازه، همین الآنشم با خودمان پر شده -- و ما هم این بالا را آن اندازه دوست داریم که میخواهیم همین ریختی نگهاش داریم. ولی دستکم آن پایین مایینها در ردههای زیرین همیشه یک کسی هست که تو خودتو ازش برتر ببینی و هر از چندی با لگد بزنی تو دندانهایش.
حتا یک ظرفشور دونپایه هم بآسانی یک بدبخت ژولیده را چند رده پایینتر از طبقه خودش پیدا میکنه که ریشخندش کنه و روش تف بیاندازه. پس سپاسگزار باش برای همه کارگرهای مهاجرتی، ولگردهای بیخانمان و روسپیهایی که میبینی.
[ATTACH=CONFIG]583[/ATTACH]
همیشه بیاد داشته باش که اگر همه اقتصادوار امن و همبودوار امتیازگرفته مانند ما بودند، جایی برای کسی نمیماند که همه آن کارهای خستهکننده، خطرناک و کم دستمزد در اقتصادمان را پر کند. هیچ کس جنگهایمان را برای ما نمیرفت، یا کورکورانه دستورهای ما را در نهادهای توتالیتر شرکتی دنبال نمیکرد. و هچکس بیگمان اینچنین سست و رام بسوی گور نمیرفت بی آنکه زندگی پر و نوآورانهای کرده باشد. پس خواهش میکنم، به کار خوبتان ادامه دهید!
شما همچنین گرایندوار آن رانه (drive) آزمندی و وادارنده برای بدست آوردن پول، قدرت و پرستیژی که ما داریم را هم ندارید. اگرچه شما خالصانه میخواهید شیوه زندگیتان را بدِگرانید، ولی همان اندازه هم از دگرش چیزهایی که میخواهید میترسید، اینجوریه که تو و آدمهای امثال تو در یک وضعیت برزخ عصبی ماندهاید. پس همینجور مکانیکوار زندگیتان را میگذرانید و نقشهای همبودین روشن شدهاتان را بازی میکنید، دهشتزده از اینکه دیگران چه فکری دربارهات میکنند اگر "از هنجار بزنی بیرون".
سرشتوار، ما هم هر زمان که نیازمان بود میکوشیم شما رو بجان هم بیاندازیم: کارگران پر-درآمد دربرابر کم-درآمد، همبسته شده (متحد صنفی) دربرابر ناهمبسته. سیاه دربرابر سپید، مرد دربرابر زن، کارگر آمریکایی دربرابر ژاپنی دربرابر مکیزیکی … ما دنبالهوار دستمزدتهایتان را به دستآویزهای "رقابت خارجی"، "قانون تقاضا و عرضه"، "امنیت ملی" یا "کمبود بودجه دولتی" میکاهیم. اگر از ردیف بزنی بیرون یا سود ما را بخطر بیاندازی پرتت میکنیم به پشته بیکاران. و واسه اینکه هر از گاهیم از همه این باژهای اقتصادی و بدبختی آسودگیای بهت داده باشیم اجازه میدیم در بازیهای نامزدی ما بازی کنی، بهتر شناخته شده از سوی رفقای درستکاری مانند تو بنام "انتخابات". خوشنود اینکه، شما حتا یک ایده هم از اینکه براستی چه میگذرد ندارید -- بجای آن "بیگانهها"، "یهودها" و بیشمار کسان دیگر را برای بدبختیهای خود سرزنش میکنید.
ما بسیار خوشنودیم که بسیاری از شما همچنان از "اخلاق کاری" پاسداری میکنید؛ اگرچه بیشتر کارهای اقتصادی ما زیستبوم را میویرانند، به تندرستی فکری و بدنیاتان آسیب رسانده و از بیخ و بن انگیزه زندگی را از شما بیرون میمکند. ما آشکارا درباره کارکردن هم چیز زیادی نمیدانیم، ولی بیگمان از اینکه شما میدانید شادمانیم!
هرآینه، زندگی میتوانست جور دیگری باشد. همبود میتوانست هوشمندانه بریختی باشد که همه نیازهای زادگان هام (general population) را برآورده کند. تو و دیگران میتوانستید با همکاری هم و با جنگیدن خودتان را از بند یوغ ما آزاد کنید. ولی شما این را نمیدانید. در فربود، شما حتا نمیتوانید بیانگارید که راه دیگهای هم برای زیستن شدنیه! و این گرایندوار بزرگترین، باارزشترین دستآورد سیستم ما بوده -- دزدیدن نیروی انگاشت، نوآوری و توانایی اندیشیدن و کنش برای خویش.
پس برای همینه که صادقانه میخواهیم از ته دلهای بیدلمان از شما سپاسگزاری کنیم. فداکاری وفادارانه شماست که این زندگی باشکوه ما را شدنی میکند؛ کار شماست که سیستم ما را شدنی میکند. سپاس برای "دانستن جایگاهتان" -- بی آنکه حتا آن را بدانید!
- سپاسداری = قدردانی = appreciation
- گِرآیند = احتمال = probability (اگر+آیند)
- گرایندوار = احتمالا = probably
- هموند = عضو = member
- همبود = اجتماع = society
- همبودین = اجتماعی = social
- رانه = drive
- فربود = واقعیت = reality, in fact
- دل = قلب = heart
ترزبانیده از A Note of Appreciation from the Rich
.Unexpected places give you unexpected returns