10-08-2018, 09:53 PM
Scary نوشته: قطعی سایت بخاطر نوسانات دلار و یورو بود؟ یا دیگر دل و دماغش نیست؟ یا حساب پی پال خالی است؟
هممیهن همزمان از دسترس خارج شد.
پیش میاید, جای نگرانی ندارد.
.Unexpected places give you unexpected returns
Scary نوشته: قطعی سایت بخاطر نوسانات دلار و یورو بود؟ یا دیگر دل و دماغش نیست؟ یا حساب پی پال خالی است؟
هممیهن همزمان از دسترس خارج شد.
Mehrbod نوشته: مزدک بامداد با نام هرمز پگاه اینجاست:
https://www.facebook.com/groups/278781458965232/
پاسخ پرسش دوم هم در همین تاروند است, همانجا بزرگترین گروه پارسیگویی را داریم به همراه PN2
روبات تلگرام همین هم که کار من باشد اینجاست: Telegram: Contact @paarsig_bot
MEHDI نوشته: در رابطه با کار مترجمی و ترجمه متن های انگلیسی به پارسی یا پارسی به انگلیسی شما چه منابعی را پیشنهاد می کنید؟
Mehrbod نوشته: چنین چیزی را من "ابرهوشمندی" یا نبوغ نمینامم.
کسیکه در یک چیز بیاندازه خوب است و در دیگر چیزها نه هیچ خوب را مانند ورزشکاری بیانگارید که یک ماهیچهی درشت و ورزیده
در یکی از بازویهایش دارد و دیگر اندامش زار میزنند. چنین کسی اگر آن ماهیچه را نمیداشت در حقیقت خوشپیکرتر به چشم میآمد.
ازینرو, کسیکه از روی ابرهوشمندی؟ کارش به مرگ میانجامد بزرگترین بازنده است و در واقعیت
کوچکترین هوشی نداشته. چنانکه در بالا آمد, سنجهی هوش راهکاریابی و از میان برداشتن گرفتاریهاست.
در این راستا نگرش شما را به گفتآوردی از واپسین کتاب نسیم نیکولاس طالب میکشانم:
Skin in the Game by Nassim Nicholas Taleb: Summary, Notes, Lessons - Nat Eliason
Dariush نوشته: احساس میکنم دوستان قدیمی، روحوار اینجا رفتوآمد میکنند!
چرا حجاب از رخ برنمیدارند تا کمی از دلتنگیمان کاسته شود؟
Dariush نوشته: مهربد آن مطلب من که میخواستم منتشر کنم، نیاز به ویرایشهای زیادی دارد که فکر کنم کمی زمان خواهد برد تا
برای انتشار مناسب شود. اما به نظر من وضع زندگی شخص از منظر ناظر بیرونی چندان معیار درستی برای سنجش
درجهی هوشمندی شخص نیست. به چند دلیل، که دو دلیل بدیهی و روشن (فعلا) اینها هستند:
1- اگر معیار هوشمندی وضع زندگی شخص در جهان واقع است، نتیجتا ما نیازمند این هستیم که معیارهایی را برای
نمره دادن به سطح هوش افراد داشته باشیم که خب الزاما از طرف خودِ شخص مورد پذیرش نیستند. معیارهایی مثل
وضع درآمد و رفاه و حال و سلامت! خب اینها الزاما شاید برای خود شخص چندان اهمیت نداشته باشند. مثلا کسی
که وضع درآمد و زندگی معمولی دارد، به تریاک علاقهی زیادی دارد، اما به آن وابسته نیست و از جوانب زندگی شخصی
خود بسیار لذت میبرد و اصلا ناراضی نیست. او از اینکه نهایتا 4 یا 5 دهه را به همین شکل زندگی کند و لذت ببرد کاملا
راضی است و دلش نمیخواهد خودش را چندان درگیر مسائل سلامتی و قیل و قال زندگی کند. از نگاه بیرونی و از دور،
او یک معتاد خاکبرسرِ زپرتی است، اما الزاما این درست نیست. او یک انتخاب کرده، چند دهه زندگی با لذت و عیش!
حتی ممکن است در او استعدادهای عجیبغریب هم دیده شود، مثلا فرض کنید همین آدم خیلی سریعتر از دیگران
میتواند یک زبان جدید را بیاموزد.
2- یک مسالهی مهم دیگر این است که ممکن است شخصی در ایران مثلا آدم باهوشی باشد، خیلی هم تلاش کند
اما باز به نتیجهی چندانی نرسد! یعنی این تصور که هر کس که به جایی رسیده و موفقیتی و زندگی باکیفیتی بدست
آورده، مزد هوش و تلاش بالای خود را گرفته و هر کس که زندگیِ فلاکتباری دارد یا خیلی معمولی میگذراند، قطعا
لیاقتاش همین بوده، قطعا تصور نادرستی است، چرا که در همین ایران شما برای اینکه از شهرستان، پیشرفت کنید
و به جایی برسید و زندگی باکیفیتی برای خود دست و پا کنید، حقیقتا به خیلی از چیزها، علاوه بر هوش و تلاش نیازمند
هستید. یعنی هم رقابت چنان بالاست برای موقعیتهای بسیار محدود و هم پیوند فساد و وضعیت فاجعهبار اقتصادی
چنان عمیق، که هیچ تضمینی نیست که تلاش و هوش شما را به جایی برسانند! درک این شرایط هم واقعا جز اینکه
از نزدیک تجربه شود، ممکن نیست...
Thanks نوشته: علاقه داشتم تا درباره زبان گفتوگو کنم، اما جسارتاً از این بیموضوع بودن «پاتوق شبنشینی» سؤاستفاده کرده و کمانک باز میکنم، که شاید یادآور کابوسهای گذشته باشه: دربارهی تکنولوژی.
قبل از اینکه پستهای شما رو درباره تکنولوژی و کزینسکی و ژاک الول مطالعه کنم (که تفسیر سنجیدهای از اونها داشتید و بابتش تشکر میکنم :e303:)، مانیفست کزینسکی و یک سری متعلقات دیگه رو اخیراً و از قبل مطالعه کرده بودم، و طبیعتاً هنوز هم در حال جستوجو و خوندن آثار بقیه هستم. در پستهای اخیر و در واکنش به اونچه خوندید، احساس ناتوانی و ناامیدی دیده میشد. با این احساس بسیار همذاتپنداری میکنم، و میشه گفت حکم نوحی رو پیدا کردم که برای «اکملت لکم دینکم» توان ساخت کشتی نداره.
توییتر فارسی (با حضور کموبیش خارجیها، اپوزوسیوننماها، رهبران لندننشین ارزشیها، ژورمالیستها، بزککاران ج.ا، منور الفکرها، انقلابیون، براندازها و...)، نماینده طبقه نخبه ایران هست. اونچه در این فضا من میبینم، یادآور داستان «کشتی احمقها» از کزینسکی هست؛ عدهای درگیر دعوای بین جناح چپ و راست و برپایی سرمایهداری مبتنی بر اقتصاد آزاد (یا رسیدن به ایران فدرال و اعطای حق انتخاب به ایالات)، عدهای بهدنبال ملغای حجاب اجباری، عدهای به دنبال ستیز با همجنسگراییستیزی، عدهای هم ثبت احوالچی و... که به نظرم هر سیستمستیزی رو از طبقه نخبه که هیچ، بلکه از مردم عادی یا دانشجوی کافهنشینِ عینک تهگرد و پیپبهدهان هم ناامید میکنه. دغدغههای این طبقه نخبه (چه در ایران و جهان) اخلاقی و خیر هست، اما انگار همه «فیل در اتاق» رو نادیده میگیرند، که البته بیتقصیرند.
در این شرایط که به نقل از شما ما تک یاختههایی بیتأثیر روی این سوپرارگانیسم هستیم، احساس ناامیدی طبیعی هست (گرچه من از جهاتی هم امیدوارم که اینجا فعلاً جای گفتن نیست). سیستم شرایطی رو ایجاد کرده که نمیشه از اون جدا شد و کزینسکیوار زندگی کرد؛ چون همونطور که کزینسکی در مونتانا بود و دید که چطور جادهسازی در حال نابودی زیستبومش هست، تصمیم گرفت که دوباره به سیستم برگرده -- برای انتقام. اینطور نیست که خودخواهانه شخصی به طبیعت فرار کنه و تصور داشته باشه که دست سیستم بیرونی از مداخلهجویی قطع شده.
این مقدمهچینی از اونجا بود که بپرسم راهی برای کنار اومدن یا حل این تناقضات (بیانیههای ضدسیستم پشت سیستم) پیدا کردید، و بهطورکلی دیدگاهتون در این چند سال نسبت به این ماجرا عوض نشده؟
Mehrbod نوشته: ....نظرت درباره اعتراضات اخیر کارگری که سراسر ایرانو فرا گرفته چیه(به طور ویژه عتراض کارگران هفت تپه) چیه؟ به نظرت تو کوتاه یا میان مدت راه به جایی میبره؟
[ATTACH=CONFIG]5112[/ATTACH]