01-16-2013, 07:06 AM
دوستان عزیز امیدوارم بدونین "سیکیدن" در زبان شیرین آذری چه معنایی داره که می خواین پاربسیکین
The Invisible Pink Unicorn نوشته: دوستان عزیز امیدوارم بدونین "سیکیدن" در زبان شیرین آذری چه معنایی داره که می خواین پاربسیکین
The Invisible Pink Unicorn نوشته: دوستان عزیز امیدوارم بدونین "سیکیدن" در زبان شیرین آذری چه معنایی داره که می خواین پاربسیکین
مزدك نوشته: ....
منّت خدای را عزّ و جلّ
که طاعتش موجب قربتست و
بشکر اندرش مزید نعمت
هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات
...پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب
...از دست و زبان که بر آید
کز عهده شکرش بدرآید
سعدی
=
دهِشگرْ خداوند، درخشانْ خردمند
كه فرمانبرش شاد
و سپاس اش فزونگر داد
هر دَمی كه فرو میرود زندگی بان است و چون برآید شادی جان،
پس در هر دمی دو دهش باشد و بر هر دهش سپاسی باید:
از دست و زبان كه برآید،
كز بار نمازش بدر آید
مزدک بامداد
Mehrbod نوشته: "اندر ابد" را گویا مولانا و مولوی هم پیشتر بکار بردهاند!:90::90:
[SIZE=4]مولانا:اگر این آسمان عاشق نبودی/ نبودی سینه ی او را صفایی
وگر خورشید هم عاشق نبودی/ نبودی در جمال او ضیایی
زمین و کوه اگر نه عاشقندی/ نرستی از دل هردو گیایی
اگر دریا ز عشق آگه نبودی / قراری داشتی آخر به جایی
و او عشق را همچون عالم بی آغاز و انجام میداند: شاخ عشق اندر ازل بین بیخ عشق اندر ابد
مولوی:عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست - هر چه گفت و گوی خلق آن ره ره عشاق نیست[/SIZE]
شاخ عشق اندر ازل دان بیخ عشق اندر ابد - این شجر را تکیه بر عرش و ثری و ساق نیست
عقل را معزول کردیم و هوا را حد زدیم - کاین جلالت لایق این عقل و این اخلاق نیست
تا تو مشتاقی بدان کاین اشتیاق تو بتی است - چون شدی معشوق از آن پس هستیی مشتاق نیست
مرد بحری دایما بر تخته خوف و رجا است - چونک تخته و مرد فانی شد جز استغراق نیست
شمس تبریزی تویی دریا و هم گوهر تویی - زانک بود تو سراسر جز سر خلاق نیست
Mehrbod نوشته: بیسواد فراوانه، در کانادا هم برخی نمیدانند thrice میشود three times.
سارا نوشته: :90::90:
[SIZE=3]یعنی مولانا و مولوی دو نفر بودند و ما نمی دانستیم!!!!!! من از وقتی یادم هست مولانا و مولوی و ملای روم و جلال الدین محمد بلخی را یکی می دانستم عجب!!!
Mehrbod نوشته: سپاس برای روشنگری, نه تا همین امروز نمیدانستم.
سارا نوشته: باشد طعنه بزنید چون رسمتان بر این است!
سارا نوشته: و خنده دار آنجاست که با یکی از آن اکانتهایتان (همان اکانت دخترانه اتان که از بد حادثه همنام ماست!) خودتان را مدیر تالار ادبسار اینجا کرده اید و برای خود در اینجا و آنجا نوشابه باز می کنید:))
Mehrbod نوشته: چه داستنی داریمها, عمو جان راستش را به شما گفتم نمیدانستم این دو یکیاند, نگاه کردم دید حق با شماست و سپاس گزاردم.
هرآینه شما هم دگرسانی میان دستورزبان (grammar) و ادبسار (literature) و واژهسار (vocabulary) و چامهسار (poetry)
و دیگریها را بایستی در دید داشته باشید و همهیِ اینها را یک کاسه نکنیه, نمونهوار در چامهسُرایی دانش شما
بیشتر از من است, ولی در ادبسار گمان نمیکنم بیشتر باشد چون نمیگمانم به اندازهیِ من با ادبسار
پارسیک کهن و روس و فرانسوی و آلمانی و ... آشنایی داشته بوده باشید, آنهم به زبان سرچشمه.