Anarchy نوشته: خب در نهایت به کجا میخوای برسی مهربد جان ؟ کلا تلاش برای رسیدن به هر چیزی رو نادرست میدونی ؟
شما در راه سراب برای آب بکوشید, به آن نخواهید رسید.
این پرسش در اینجا که بجای سوی سراب راه را به کدامسو کج کنیم و
پی آب بگردیم بی پیوند به این است که در آن سراب آب یافت میشود یا نه.
بخش دوم این است که من افزودم «کمبود این آب» که همان نبود "کنترل بر سرنوشت و آینده خویشتن" است در اینجا خود
برآمدهیِ فندآوری و پیشرفتگی شهرمندیهایِ امروزین میباشد و با پیشرفتهتر و سامانمندتر کردن آنها, بیگمان به آب که نخواهید رسید, بساکه دورتر هم خواهید شد.
پس اینجا آب همان کنترل بر سرنوشت خویشتن است و سرنوشت هرکس امروز بجای آنکه در دستان خودش و
نزدیکان اش باشد, در دست شرکتها, دولتها و رویهمرفته ابرسازوارههایِ بزرگی است که او روی آنها هیچ کنترل و
تاثیر یکراستی ندارد و ازینرو, این نیاز سرشتین را میخواهد با چسباندن خود به یکی از همین گروههای بزرگ برآورده سازد.
درست مانند بازی فوتبال که همه نمیتوانند بازی کنند, پس بجز ٢٢ تن دیگران تنها از دور و بی هیچگونه کنترلی در آن "شرکت"
میکنند, در جهان امروز نیز کنترل هرکس هتّا از آنهم کمتر بوده (در فوتبال با هیاهو و دست زدن هوادار یک نقش نسبتا پُررنگتری دارد) و تنها
میتواند از دور نگرندهیِ این باشد که چگونه برای سرنوشت و زندگی خود او, برنامه میریزند و تصمیم میگیرند.
کسانیکه این را نمیتوانند برتابند میکوشند در جهان بیرون از خود اثرگذار باشند و مانند کافر مقدس, گمراهانه
با دست آویختن به هر چیزی که بتوانند, میکوشند برای خود توان واقعی بدست بیاورند. اسلامستیزی, گیاهخواری و .. همهیِ اینها
کنشهایِ جانشینی میباشند که کس با هموندی در آنها میکوشد, نومیدانه این حس ناتوانی و بیارادگی را در خود از میان ببرد و در واقعیت همهیِ این کوششها باز در دنبال به کاهش کنترل بیشتر او میانجامند (با دست خود چاه را گودتر میکنند).