undead_knight نوشته: خب باید من رو ببخشی که به پست ها با ترتیب خوبی پاسخ نمیدم پس چند قسمت مثل این رو بررسی میکنم و بعد برمیگردم به اون پست تا نشون بدم منظورم واقعا چی بوده.
فقط هم قسمت های کوچیک رو انتخاب کردم تا هم به نتیجه رسیدن راحت باشه و هم گفتگو چند شاخه نشه:)
بزار ببینم منظورت رو درست فهمیدم یا نه:انتخاب این نقش از روی آگاهی بوده نه نتیجه یک فرایند ناآگاهانه فرگشتیک و اینکه زنان خودشون این نقش رو پذیرفتند؟
بله. :e405:
پیش از طرح و گسترش این بحث یادآوری میکنم که مرغ اول بود یا تخممرغ ماجرا را تغییر نمیدهد، زن انگلیست غیرمولد و بیفایده که تنها کارکرد او برای جامعه تولید مثل بوده، و هرگز بار خود را چنانکه باید نکشیده و نمیکشد. اینکه طبیعتا اینگونه است یا بر اثر اقتضائات متاخر اجتماعی چنین شده تغییری در این واقعیت تلخ ایجاد نخواهد کرد. اکنون با به یاد داشتن این نکته، میکوشم دلایل خود را بابت طرح این ادعا که زن از سر خودخواهی، تنبلی و در مرحلهی آخر آسودگی راه آسانتر را انتخاب کرده مطرح بکنم و نیز تلاش میکنم نشان بدهم چرا مردان زیر بار آن رفتند.
من گمان میکنم انتخاب خودفروشی برای دسترسی به منابع بیتردید در آغاز یک انتخاب آگاهانه از سوی زنان بوده که جلوتر شرطی شده و بدلیل موفقیت بالا و برخورداری از نقش «سنتی» طی اعصار با انسانها باقی مانده. برای اثبات این ادعا و نشان دادن درستی آن من از دو مطالعهی انجام گرفته بر روی رفتار میمونها در رابطه با موضوع بهره خواهم برد. در آزمایش نخست دانشمندان تصمیم گرفتند به گروهی از میمونهای کاپوچین مفهوم پول را بیاموزند:
[ATTACH=CONFIG]1612[/ATTACH]
برای این کار ابتدا هر کدام از آنها را داخل یک قفس گذاشتند با اهرمی در آن، که وقتی که میمون اهرم را فشار میداد همسایهی او در قفس بقلی مقداری غذا دریافت میکرد. از روی نوعدوستی(یا دستکم همکاری)در شرایط عادی، ۴۰٪ مواقع میمونها اقدام به فشردن اهرم میکردند. در اینجا دانشمندان دو میمون جدید را به مجموعه اضافه کردند، یکی را که آموخته بود هرگز اهرم را فشار ندهد(خودخواهی کامل)و دیگری که بیمهابا و بیدلیل همینطور مداوم اهرم را فشار میداد(نوعدوستی حسابنشده). میمون نوعدوست که دائم اهرم را فشار میداد و به تمام قفسهای همسایه غذا میرساند، در آغاز پنجاه درصد مواقع پاسخ لطف خود را دریافت میکرد، اما خیلی زود میمونهای دیگر دریافتند که میمون نوعدوست اهرم را به هرحال فشار خواهد داد، پاسخ به سیدرصد سقوط کرد. یعنی بیست درصد تصمیم گرفتند لطف او را باز نگردانند. میمون خودخواه نیز پس از مدت کوتاهی به شدت مورد مجازات قرار گرفت.در این مرحله یک سکهی کوچک فلزی با سوراخی وسط آنرا به میمونها دادند که بنا بود نقش پول را ایفا بکند. ماهها طول کشید تا این میمونها یاد بگیرند که با دادن این سکهها میتوانند غذا دریافت بکنند. اما پس از آنکه یاد گرفتند، رفتار آنها بسیار جالب بود. برای مثال میوههای ارزانتر را به میوههای گرانتر ترجیح میدادند و به وقت قمار کردن همان اشتباهات محاسباتی انسانها را مرتکب میشدند و همهی شرایط، مشابه همان ِ حاکم بر ابتداییترین روابط اقتصادی انسانها بود.
اما از همهی اینها جالبتر، و مرتبط به بحث ما، رفتاری بود که در مادهی میمونهای مورد آزمایش دیده شد: در این میان مشاهده شد که برخی از اینها شروع کردند به تبادل سکس با غذا. در شرایط عادی میان بسیاری گونهها سکس فقط به آلفاها تعلق دارد، و باقی نرها در نبردی خونین و خشن نابود میشوند، و ماده نه فقط وظیفهی نگهداری از خودش را برعهده دارد، گاهی حتی بار مرد را هم به دوش میکشد(مثلا در شیرها). اما جایی در این بازی، نوع جدیدی از نر پدید میآید که هرچند توانایی رقابت با آلفاها را ندارد، اما ارتباط با او برای ماده سود دیگری بجز ژنهای مرغوب خواهد داشت که در بیشتر مواقع به ریسک برخورداری از ژنهای معمولیتر میارزد: دسترسی آسان و مداوم به منابع در مقابل سکس. آلفا حاضر نیست برای سکس چیزی بپردازد، توصیف آن در لغتنامه مردیست که تحت هیچ شرایطی حاضر به ماندن با زن نیست، نقش او کردن و رفتن است و تنها دلیل آنکه توسط مردان بتا به کلی منقرض نشده، همینست که نقش پلیبوی را بازی میکند و پس از سکسی مقطعی میرود پی کار خود. پس زنان تصمیمی آگاهانه گرفتند برای خودفروشی و تعویض سکس با مردان معمولی در مقابل منابع، و برای کاهش رقابت میان خود بر سر تساحب مردانی که Provider های بهتری بودند و اطمینان مردان از خودی بودن بچه(زیرا بار سنگینی بابت او بر دوش میکشید)نهاد خانواده پدید آمد. تعهد اخلاقی، قانونی و نمادین زن و مرد به یکدیگر باعث میشد که اولا مرد از اینکه آنچه پولش را پرداخته متعلق به او میماند اطمینان داشته باشد، و ثانیا زن از اینکه مرد در مقابل پرداخت مبلغی کمتر به زنان جوانتر با آنها نمیرود یقین حاصل میکرد. جمعیت آلفاها هم در حد یک درصد جامعه کاهش یافت و دلیل اینکه کاملا منقرض نشدند، جذابیت مطلقا جنسی آنها بری زنان و خیانت آنها به شوهرانشان بود. چنانکه پیشتر هم گفتهام، انسانهای امروزی فرزند دو برابر مادر هستند، یعنی عدهی مادران شما از پدرانتان دو برابر بیشتر است.
اما آیا تکتک زنان در بدو بلوغ دست به چنین انتخابی زدهاند و میزنند؟ آیا آنها آگاهانه انگل مردان میشوند؟ بسیاری بله، اما اکثریتی مطلق، البته که نه. اینکه چرا این مدل رفتاری تا این حد گسترده و بیاستثنا تداوم پیدا کرد، جدا از موفقیت بینظیر آن نسبت به مدلهای دیگر، یک توضیح دیگر هم میتواند داشته باشد: شرطی شدن از طریق دگمهای فرهنگی. این بخش از ماجرا را با ذکر برسی دیگری به شما نشان میدهم. اگر سرعت دارید این ویدیو را تماشا بکنید، دو دقیقه بیشتر نیست:
5 Monkeys - YouTube
در این مدل پنج میمون را داخل یک قفس قرار دادند، مقداری میوه در بالای قفس گذاشتند و یک پلکان برای دسترسی به این میوهها تعبیه کردند. پس از مدتی کوتاه یکی از میمونها شروع به بالا رفتن از پلکان کرد، و به محض آنکه پای او به پلهها برخورد به روی چهار میمون دیگر آب سرد پاشیده شد. این رفتار چندین بار تکرار شد، یعنی هر بار که یکی از میمونها از پلکان بالا میرفت، به روی آنها که در پائین مانده بودند آب سرد پاشیده میشد. پس از مدتی، میمونها میان این دو رفتار ارتباط برقرار کردند(=شرطی شدن)و از آن پس هربار یکی از آنها کوشید برای بالا رفتن از پلکان اقدام بکند همگی به او حمله کردند و او را کتک زدند. در این مرحله دانشمندان یکی از میمونها را جایگزین کردند. میمون جدید، که از ماجرا اطلاعی نداشت، نخستین بار که شروع به بالا رفتن از پلکان کرد در کمال شگفتی مورد حمله و ضرب و شتم دیگر میمونها قرار گرفت. پس از چند بار تکرار شدن این عمل، میمون جدید به کلی از صعود از پلکان منصرف شد و دست از این کار برداشت. در ادامهی این روند دانشمندان یکی دیگر از میمونهای قدیمی را از قفس بیرون کشیدند و با میمون دیگری جایگزین کردند، و در اینجا جالبترین بخش از مطالعه اتفاق افتاد:
وقتی این میمون تازهوارد برای صعود از پلکان تلاش کرد، علاوه بر سه میمونی که از قدیم بودند و شرطی شدن آب سرد و بالا رفتن از پلکان برایشان اتفاق افتاده بود، میمون تازهوارد قبلی که خود هرگز دلیل این رفتار را نمیدانست هم به آنها پیوست و به عضو جدید حمله کرد. این عمل تا آنجا ادامه پیدا کرد که همهی پنج میمون اولیه جایگزین شدند، و با آنکه میمونهای داخل قفس خود هرگز مورد شکنجه با آب سرد قرار نگرفته بودند، از بالا رفتن اعضای جدید از پلکان کذایی به روش دیگر اعضا جلوگیری کردند. این به نظر روشی میآید که سنتها از طریق آن تثبیت میشوند، برای پدید آمدن آنها در آغاز دلیل خوبی هست، اما با سپری شدن زمان کافی چیزی بجز رفتاری درونتهی که آنرا انجام میدهید چراکه همیشهی خدا همینطور بوده نخواهند بود.
به گمان من این است همان روشی که از طریق آن تعویض سکس با منابع در میان زنان نهادینه شده. امروز اما شرایط به نحوی دگرگون شده که زن برای دسترسی به منابع نیازی به مرد ندارد، «کار» دیگر مثل سابق نیازمند نیروی فیزیکی نیست و تکنولوژی(که البته مردان آنرا بوجود آوردند)به مرحلهای از پیشرفت رسیده که زن میتواند به آسانی با فشار دادن چند دکمه مرد ….. را دور بزند. در اینباره قطعا بسیار بیشتر خواهم نوشت، اینکه چگونه استقلال اقتصادی زن از مرد به یمن تکنولوژی، ولو ناپایدار و موقتی و ظاهری(زیرا پیشرفت جامعهی کنونی نیازمند در نظر گرفتن تز ملکهی سرخ است و برای آنکه در جایی که هستیم باقی بمانیم باید بتوانیم دائما اقدام به نوآوری و بهبود زیرساختهای جامعه خود بورزیم، کاری که زنها توسط جنتس مخالف برای انجام آ» میلیونها سال برای آن با دقت و وسواس انتخاب نشدهاند، بلکه جهت داشتن کون و پستان بزرگ انتخاب شدهاند)، چگونه ما مردان را تحت تاثیر قرار داده و باید به آن بنگریم.
1. مطالعهی اول:
Log In - The New York Times
2. دربارهی اینکه آیا مطالعهی دوم یک نظریه است یا یک آزمایش واقعی اختلاف نظر وجود دارد، من فکر میکنم که فقط نظریه باشد، اما هنوز بسیار جالب و دقیقترین توضیح موجود برای شکلگیری سنت است:
http://www.psychologytoday.com/blog/game...ts-fiction