Nâxodâ نوشته: کلاس زبان برای دوستیابی ئه, نه آموختن زبان (:اتفاقا خوب هستند،اگر دانش اموزان واستاد سعی کنند محیط رو انگلیسی نکه دارند جواب میده:))
+ کافه دومگو - برگ 102
undead_knight نوشته: اتفاقا خوب هستند،اگر دانش اموزان واستاد سعی کنند محیط رو انگلیسی نکه دارند جواب میده:))
البته من به خاطر پیشتکار و علاقه زیادم پیشرفتم از بقیه بیشتر بود ولی کلاس اینقدرا هم بی تاثیر نبودا:)
Fox نوشته: تفاوتِ خداباور و ناخداباور :
اولی از یک تکه برگِ خشکیده میتواند خدا را بیابد
دومی در عظمیتِ کیهان و هستی هم اثری از خدا نمی‌یابد!
![[عکس: 11.png]](http://www.daftarche.com/images/imported/2013/04/11.png)
undead_knight نوشته: اتفاقا خوب هستند،اگر دانش اموزان واستاد سعی کنند محیط رو انگلیسی نکه دارند جواب میده:))من هم به کلی با کلاس (با هر نوعش) موافقت ِ چندانی ندارم . اما کلاسِ زبان به نظرم میتواند مفید فایده واقع شود ؛ چرا که زبان عمیقا در اثرِ تعامل و درگیر شدن است که میتواند در ذهنِ شخص نهادینه شود . البته صرفا برخی از کلاسها و موسساتِ آموزشی هستند و میشناسم که کارشان درست است بقیه اما به قول ناخدای گرامی صرفا برای دوستیابی خوب هستند .
البته من به خاطر پیشتکار و علاقه زیادم پیشرفتم از بقیه بیشتر بود ولی کلاس اینقدرا هم بی تاثیر نبودا:)
Anarchy نوشته: البته ایران بانوی گرامی چیزی در مورد خودشون نگفتند و نقل قول از دیگری بود صرفا... حالا ما که خداناباور هستید مدت ها ، پس چرا این خدا به گونه دیگر خودش رو به ما نشون نداده هنوز؟واقعا فکر کردید من جدی گفتم اونو؟
iranbanoo نوشته: دقیقا مسافر جان. اکثر خدا باوران با این اتفاقات هست که ایمان به خدا دارن. و معمولا مذهبیون هم ترسی از بعضی اتفاقات دارن که حتی حاضر نیستن به وجودش شک کنن.... و خدا نکنه دری به تخته بخوره که به وجود خدا نسبتش بدنولی به نظر من مضحکترین مواردیه که باعث بشه به خدا ایمان پیدا کرد چندین سال پیش یکی اقواممان که دچار سختی شدید در زندگی شده بود و به قولی کم اورده بود قران رو پاره کرد و فحش و ناسزایی نبود که نثار نکنه اطرافیان چند سالی هست منتظرند خدا خودی نشان بدهد ولی نداد
sonixax نوشته: مثلن به شکل پرنده ای که روی سر طرف خرابکاری میکند ! یا گربه ای که موقع سکس نزدیکش میشوید چنگ میندازد !!!!!بله این موارد هم میتونه باشه
Alice نوشته: از قضا من هم چند روز پیش با یکی پیرامون همین جُستار ِ همیشگی ِ «وجود خدا» گفتمان می‌کردم ؛ البته به سبک تو ! :)))
یعنی همینجور که هی سفسته می‌گرفتم و گفت‌وگو می‌کرد ، همینجور هم هی می‌خندیدم و نزدیک بود به قَهقَهه برسم ؛
نمی‌دانم چرا ؛ همینجور چشمان طرف را می‌دیدم و هِر هِر می‌خندیدم ! :))
رویهمرفته شیوه‌ی کارآمدی بود ... :)
mosafer نوشته: ولی به نظر من مضحکترین مواردیه که باعث بشه به خدا ایمان پیدا کرداما واقعیتیست مسافرجان
iranbanoo نوشته: اما واقعیتیست مسافرجان نباید انتظار داشت که تمامی افراد خدایشان را با مطالعه و تحقیق قبول یا رد کنند.اکثرا یا نظریه های دینی را ملاک میدانند و از ترس دوزخ و بلاهای آسمانی به خدا از گل کمتر نمیگویند. یا اینکه خیلی خلاقیت به خرج دهند با استدلال هایی اینچنینی خدای خود را ثابت میکنند. اگر تصادف نکنند(خدا رحم کرد) اگر تصادف بکنند(حتما قضای الهی بوده) این مسئله را زیاد شاهد بودم.مسئله ی ترس و فرمانبری یکی از همان مواردیست که مانع از شک کردن به وجود خدا میشود.....دوستی بود که از ترس اینکه خدا زیبائیش را از او نگیرد نماز میخواند!!!من هم زیاد شنیدم چرا دروغ شاید خودم هم بارها تکرار کردم از سر عادت. ولی به نظر من اغراق امیز هست که اینطور گفته بشه .
![[-]](https://daftarche.com/images/bootbb/collapse.png)