[sonixax]

بله خارجه. ایران متاسفانه دوستی‌ها کم شده،
دوستی میان دختر و پسر هم چندان باب نیست.

البته به نظر من طبیعی هم هست . وقتی در جامعه ای پول به شدت ارزشمند و دستنیافتنی شود . همه چیز بر پایه ثروت پایریزی میشود و در نتیجه دوستی ها آبکی میشوند .

در اروپا به خصوص در کشور هایی سیستم سوسیالی خوب در کنار اقتصاد قوی دارند این مالپرستی به شدت کمرنگ است چرا که هر کسی توان تامین نیازمندی های خود را دارد و مثلن یک دختر به خاطر مثلن یک گوشی آیفون ۵ با یک پسر که ممکن است در اصل اصلن هم از او خوشش نیاید طرح دوستی نمیریزد چون در اینجا آیفون ۵ به صورت قراردادی تنها ۱ یورو ارزش دارد و هر کسی با هر توان مالی میتواند با صرف تنها چند دقیقه وقت یکی از آنها تهیه کند .

البته این آیفون تنها یک مثال آن هم خیلی کلی بود مسایل بسیار پیچیده تر و بزرگتر و وحشتناک تر از این حرفها هستند .
ممنوعیت رابطه دختر و پسر چه از نظر قانونی و چه تابو بودنش از نظر فرهنگی (که این مورد خوشبختانه در حال حل شدن است) هم خودش یک مشکل دیگر است .

نا هنجاری های رفتاری و فرهنگی که همگی نیازمند زمان + آموزش درست برای برطرف شدن دارند با اقتصاد داغون پیوند خورده اند و شده این بلبشویی که امروز هست .

[Ouroboros]

البته هم‌اکنون که سرمایه‌داری در سراشیبی سقوط است و همه جا اوضاع اقتصادی مردم خراب شده. اما بازهم شاهد بیرون رفتن اخلاقیات از پنجره نیستیم. به باور من(و گمان می‌کنم پیشتر اینرا گفته‌ام)در ایران بحران اخلاقیات ناشی از نقش منفی مذهب در جامعه است. دین با سرکوب و تکفیر تمام انواع دیگر اخلاقیات از حوزه‌ی عمومی بدل به تنها مدل اخلاقی موجود در جامعه می‌شود، و سپس با ساقط شدن مذهب از اعتبار، اخلاقیات نیز به همراه آن می‌رود و جامعه تا مدتی دچار به نوعی خلا اخلاقی می‌شود.

[Reactor]

بنده هم از پول, بدون حد و مرز خوشم میاد.
کلا چیزهایی که من دوستشون دارم همش به زندگی کاپیتالیستی مربوطه.
چیزهایی هم که بدم بیاد رو هر روز دارم در ایران میبینم.
کلا کم و کسری در زندگی ندارم فقط لنگ پول قلمبه هستم تا استارت کنم.

[ملینا]

من خوشم میاد از: رفتن شام بیرون. .عشق و حال..کتاب خوندن..ویکتوریا هولت..سیدنی شلدون..خرید ...آرایش.....یادگیری زبان ..حل جدول...آزادی...رفاه ..زمستون..ماه مهر...نت...محسن چاووشی..موسیقی...harror filme.. لباس باز..موهای پریشون در باد کنار ساحل ...رقص دسته جمعی

بدم میاد..از دین و مذهب..ولایت فقیه..آخوند نکبت ..سیاست آغشته به مذهب..متعصبان ... فضولهای فامیلی...تابستون..گرما...از کلمه کاش...نژادپرستی..گرانی..نداشتن امنیت برای ما خانمها...دید جنسیتی به ما خانومها...حجاب زورکی

بی تفاوتم به ...مسایل و پچ پچ های خانوادگی و زنونه...حرف مردم...دیدی که مردم نسبت به من دارن...


اگه تو هر مورد چیزی یادم اومد...کامنتمو ویرایش میکنم

[Waffen]

خوشم میاد: عشق، سکس، پول، دانش، تنهایی، کتاب های علمی، موسیقی متال و راک، خال کوبی، شب زنده داری، سیگار، مشروب، قلیون، آدم هایی که یک چیز جدیدی برای ارائه دارند، آدم هایی که با بقیه فرق دارند، دختر هایی که دو خصوصیت قبلی رو دارند، فیلم و سینما، داداشم که همیشه یه حرف خیلی جذابی واسته گفتن داره و هر وقت باهاش حرف میزنی یه چیزی یاد میگیری، از سارای عزیزم که همه ی کتاب های دنیا رو خونده بود ولی هرگز چیزی نمیگفت و زندگی منو تغییر داد، از استادم، از اینکه بدون ترس و خجالت خیلی رو راست همیشه حرفم رو میزنم، از ریاضیات گسسته، برنامه نویسی #C، امنیت شبکه، Cryptography، فلسفه، علوم سیاسی، علوم نظامی، خیام، مولانا، زبان انگلیسی- آلمانی و لاتین.

بدم میاد: از Everyday people، آدمهایی که همیشه پی روی status quo هستند، از اونهایی که personal space و آزادی فردی رو درک نمیکنند، از اونهایی که ترجیح میدند بمیرند و بدبخت باشند ولی فکر نکنند، از اون آدم هایی که فقط حرف های قشنگ میزنند، از اونهایی که شعار های تکراری میدند و حرف های آبکی میزنند، از اونهایی که فکر میکنند این شعر و شاعری ها یعنی روشن فکری، از آدم های که practicality براشون به اندازه ی دانه گندمی اهمیت نداره، از مطلق گرایی، از نادانی، از دین، از خدای ابراهیمی مریض و سادیستیک، از Hypocrite ها، از آدم هایی که به خاطر دیگران زندگی میکنند، از دین گرایی، از مملکت اسلامی، از اینکه کسی بهم بگه چی کار بکنم و چی کار نکنم، از احترام بی جا، از رومان های آبکی و مسخره که بعد از خوندنش احمق تر از گذشته میشی، از رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی، از آخوندها، از اونهایی که فکر میکنند به حقیقت دست پیدا کردند، از مترو سوار شدن، از اینکه تو ایران هیچ آینده ای ندارم، از موسیقی پاپ، از opra، از برنامه هایی که در مورد لباس فلان بازیگر و دوست پسر جدید فلان بازیگر حرف میزنند، از اون سکوت های دردناکی که گاهی پیش میاد، از اون احوال پرسی های اجباری و بیخودی، از آدم های پیری که همه ی حرف هاشون دری وریه و انتظار دارند توام بهشون احترام بزاری و هیچی نگی، از اونهایی که همه ی زندگیشون در یک ایدئولوژی سوراخ سوراخ خلاصه شده و فکر میکنند با این ایدئولوژی به عرش میرسند، از فمنیست های تند رو.

بی تفاوتم: مرگ، بیشتر آدم ها، نظر دیگران در مورد خودم، norm های احمقانه ی جامعه، مقام و مرتبه ی آدم ها و خیلی چیزهای دیگه...
آهنگ So fucking what از گروه متالیکا خیلی بهتر منظورم رو بیان میکنه...

[yasy]

خوشم میاد از سكوت...تاریكی...پول...تنهایی....سكس....كتاب...نیچه....كامو.....ژنتیك.....كار،كار،كار...استقلال....آرایش...كیف...بغل:دی....لاك...
ته ریش....پسرهای خاص...دخترهای با روحیات پسرونه....نت...تحریك جسمی....كتاب های قدمی از نویسنده های نا آشنا....داریوش....بی نظمی....تجربه های اول هر كاری....درد...هوای ابری...عكاسی....دف....منطق....

بدم میاد از:
دبن..اعتقاد....تعصب...توكل....پائولو كوئیلو...مسلمون...آخوند....ایران...خانواده....دوستان دختر...جمع بیشتر از سه نفر...ننه من غریبم بازی...درد و دل...محدودیت...وابستگی مالی...وابستگی احساسی....پسر های آویزون...كتاب های القایی....ظرف شستن....پرسیدن سوالات شخصی...ارضای جسمی...دلداری دادن...اثبات خودم به كسی...بی پولی...جواب به سوال كجایی...حجاب...

بی تفاوتم:
به وجود ...احساس..فكر...كار و حرف نود و پنج درصد آدم های دور و برم
به نود درصد اتفاقات اطرافم

[Nevermore]

خوشم میاد از سكوت...تاریكی...پول...تنهایی....سكس....كتاب...نیچه....كامو.....ژنتیك.....كار،كار،كار...استقلال....آرایش...كیف...بغل:دی....لاك...
ته ریش....پسرهای خاص...دخترهای با روحیات پسرونه....نت...تحریك جسمی....كتاب های قدمی از نویسنده های نا آشنا....داریوش....بی نظمی....تجربه های اول هر كاری....درد...هوای ابری...عكاسی....دف....منطق....

بدم میاد از:
دبن..اعتقاد....تعصب...توكل....پائولو كوئیلو...مسلمون...آخوند....ایران...خانواده....دوستان دختر...جمع بیشتر از سه نفر...ننه من غریبم بازی...درد و دل...محدودیت...وابستگی مالی...وابستگی احساسی....پسر های آویزون...كتاب های القایی....ظرف شستن....پرسیدن سوالات شخصی...ارضای جسمی...دلداری دادن...اثبات خودم به كسی...بی پولی...جواب به سوال كجایی...حجاب...

بی تفاوتم:
به وجود ...احساس..فكر...كار و حرف نود و پنج درصد آدم های دور و برم
به نود درصد اتفاقات اطرافم

با عرض معذرت منظورتان از این دو چیست که از یکی خوشتان می آید و از دیگری بدتان می آید؟

[yasy]

با عرض معذرت منظورتان از این دو چیست که از یکی خوشتان می آید و از دیگری بدتان می آید؟

معنای خاصی ندارد منظور همان معنای لغت است!:e303:

[meaning]

از فراموشی خوشم آید
و از رابطه ی جنسی بدم آید

فعلاً همین دو را مطمئاً هستم ، کاش می شد در این قرن 21 ترسایی انسان ها به جای این کار وقیحانه و حیوان گونه به گونه ای
دیگر داده های ژنی خود را برای نسل پس از خود به جا می گذاشتند ؛ کاش این ژن از ژنوم انسان ها جدا می شد .

[undead_knight]

از فراموشی خوشم آید
و از رابطه ی جنسی بدم آید

فعلاً همین دو را مطمئاً هستم ، کاش می شد در این قرن 21 ترسایی انسان ها به جای این کار وقیحانه و حیوان گونه به گونه ای
دیگر داده های ژنی خود را برای نسل پس از خود به جا می گذاشتند ؛ کاش این ژن از ژنوم انسان ها جدا می شد .

Antisexualism !؟ :)
البته من دیدگاهم اینه که اگر تولید مثل هم نبود قطعا انسان ها دست به سکس میزدند، اصولا راه های خوشی بردن در این دنیا اونقدرا زیاد نیست که بشه سکس رو حذف کرد:))

دلیل نفرتتون از سکس چیه،اشتراک این رفتار بین انسان و حیوان؟!