02-06-2013, 10:03 AM
بگمانم اگر اسپاگتی بخواهد پستهای جالبی در پیش است !!
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
shirin نوشته: امیر نظرت در مورد مردی که بلند میخندد چیه؟ اونم لاشی هست یا مشکلی نداره؟جلفبازی مرد هم به نظرم مذموم است و با پسری که دلقکبازی دربیاورد دوستی نمیکنم.
Ouroboros نوشته: ایرادش چیست؟البته با تائید محفوظ بودن این حق چند تا پرسش دارم:)
برای منهم این مسئله معیار است، یعنی از دختر لاشی خوشم نمیآید و از نظر اخلاقی به او شدیدا مشکوک خواهم بود. حق تعیین اینکه چه کسی «لاشی» محسوب میشود را هم برای خود محفوظ میدانم.
iranbanoo نوشته: خوب متاسفانه در ایران این مسائل به شکل یک سرطان بدخیم همچنان دامان دختران را گرفته و خوب و بد بودن دختران همچنان با این مسئله سنجیده میشود.
گرچه روی به ملایم بودن گذاشته اما باز هم وجود دارد
این یک بعد داستان اما بعد دیگر این است که زنان هم به عمد از چنین مسئله ای بهره میگیرند و انقدر در این نقش غرق شده اند که در دنیای مجازی و حتی در برابر کسانی که انها را نمیشناسد و ممکن است دیگر همدیگر ار نبینند چنین ادعایی میکنند
این اصرار زنان به پنهان کردن نیاز جنسی مکافاتی ساخته هم برای خودشان هم برای آقایان
undead_knight نوشته: البته با تائید محفوظ بودن این حق چند تا پرسش دارم:)
چرا از نظر اخلاقی چنین دختری مشکوکه؟بر اساس کدوم سیستم اخلاقی؟
لاشی چه کسی هست؟(از لحاظ واژگانی توضیح نده، مفهوم ذهنی مهم تره)
shirin نوشته: یعنی خودتون تو عمرتون بلند نخندید؟ همیشه مبادی آداب بودید؟ ولی به نظرم کسی که طرفدار فلسفه آنارشیسم هست نباید اینقدر درگیر قید و بندها و ملاحظات رفتاری باشه. بلند خندیدن و گاهی دلقک بازی و جلف بازی درآوردن حق طبیعی هر زن و مرد آزادی هست.من طرفدار ِ اختیاری شدن بندها هستم نه از میان رفتن آنها. مشابه مخالفتی که با بردهداری داریم، اما اگر یک جانور منحرفی پیدا شد که میخواست به اختیار خودش بردگی و نوکری کس دیگری را بکند ولو متحیر و منزجر، او را تحمل میکنیم. پس اصالت با اختیار است نه بیبند و باری. من حق طبیعی و بدیهی شما میدانم که هر طور خواستید بخندید، بشینید، بخوابید و بپوشید و بخورید و... حق طبیعی خودم هم میدانم که از آن خوشم نیاید و «بدون ِ تشویق به محدود کردن شما» این انزجار را اعلام بکنم. اگر دختری از این مسائل در عذاب است «حق انتخاب» ماندن یا نماندن با من را دارد.
Mehrbod نوشته: میبینم که همه بانوان با سپاسگزاری کردن این پست مشت محکمی بر دهان استکباری فرگشت و نگرهپردازیهای ما زدهاند (:اینجاست که یکمی اختلاف در مورد اینکه آیا ما واقعا آزاد هستیم یا نه داریم:) در واقع تعریف از آزادی بیش از اتدازه سخت گیرانست.
پاسخ ما بیشتر درباره فیزیک هم بود آندد جان، اینکه قانونمندی ماده (سرنوشتگرایی یا determinism) میگوید که هیچ
فرایندی نمیتواند بیرون از داتههای ماده انجام پذیرد، پس چیزی بنام «خواست آزاد = free will» نداریم: همه کنشهای ما از پیش نوشته شدهاند.
ولی فرگشت مغز چگونه بوده و چه اندازهی این «خودآگاهی مادی ما» آزاد از بند ژنها شده سخن دیگریست، من اینجا همان همانندی سرور مزدک را
میپسندم که خودآگاهی مانند وزیر خردمندی است که در کنار یک پادشاه نادان (ناخودآگاه و ژن) فرمانگری میکند، که در دنباله من هر از گاهی هم نگرش را میپرسند! (:
در جُستار سازگاری که بالا لینک دادم در اینباره نوشتهایم.
پ.ن.
شبیهسازی (simulation) = مانندستن (—> مانندِش)
شبیهسازی (cloning) = تاگستن (—> تاگِش)
yasy نوشته: میشه مثال بزنی؟فکر میکنم کمی منظورم اشتباه فهمیده شد:)
ژن ها و پرتئین ها اعمال بسیار بسیار زیادی رو خیلی بیشتر از نیاز های طبیعی یك سلول مغزی در مغز كنترل میكنند و این و میشه از رو بیماری های ژنتیكی تشخیص داد
مثلا تو بسیاری از سندروم هایی كه به خاطر اختلال خذف جابه جایی و یا مضاعف شدن یك ژن ایجاد شدند اختلالات یادگیری وجود دارد و این اختلالات یادگیری در هر كدام از یك الگوی خاص پیروی میكنه
با اینكه این فكر كمی آزار دهنده است ولی من فكر میكنم تقریبا تمام شخصیت و تفكرات و احساسات ما توسط همین ژن ها و همین پرتئین ها كنترل میشوند
اینم اضافه كنم كه درون سلول های مغزی اتفاقات خارق العاده ای نسبت به دیگر سلول ها اتفاق نمی افتد و اگر یك سلول مغزی را بررسی كنید با همان همانند سازی رونویسی و ترجمه ی ژن ها روبه رو میشوید یعنی پرتئین سازی پس به گمانم هر چه هست درون ژن هایی است كه در سلول های مغزی روشن و احتمالا در سلول های دیگر خاموش است
درصد ژن های روشن درون یك سلول مغزی خیلی بیشتر است از دیگر سلول ها.