گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
undead_knight - 10-20-2013
مزدك بامداد نوشته: این برای شناخت نادرست شما از کمونیسم و کمبود آگاهی تان در این باره است که از لابلای نوشته هایتان پیداست.
اگر سرمایه داری را نمیپسنیدید، بگویید کاستی و گرفتاری ان در چیست و در پی آن، چه دگرگزینی برای ان در دست است؟
•
پارسیگر
البته به پای شناخت شما از کمونیسم نمیرسه که وجود اختلاف طبقاتی رو نافی کمونیستی بودن یک کشور نمیدونید:))
بزرگترین مشکل سرمایه داری انباشت بیش از اندازه سرمایه در دست شمار اندگی از مردم هست و از دید من سایر مشکلاتش به اندازه این یکی مهم نیست.
سیستم جایگزنش رو هم در حالت ایده آل آنارشیسم میدونم ولی چون پایدرا موندنش با وضع فعلی چندان ممکن نیست سیستم پیشنهادی من یک دولت جمع و جور+پول اعتباری(غیر قابل انباشت به مدت طولانی))+امکانات اولی هزندگی به صورت رایگان برای همه هست.
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
مزدك بامداد - 10-20-2013
undead_knight نوشته: بلکه مدعی شدم هند با وجود مشکلاتی که سر راش بوده که کوچکترینش اختلافات فرهنگی و دینی گستردست،دچار "پیشرفت اندک" نیست!
من هم با آمار نشان دادم که دشواری های چین بیشتر هم بوده و از سوی آمریکا هم زیر فشار بوده
و جنگ درونی میان چینی ها تنها تبت نبوده، جنگ های میان نیروی های ملی و کمونیستی هم بوده
که میلیونها تن را از میان برده، آنهم تازه در کنار یورش ژاپن! در جاییکه در هندوستان، این درگیری
ها مرگ و میر بالایی چون چین نداشته و جنگ درونی سختی نشده و تازه خود شوروی هم یاری فراوانی
به هندوستان نموده است! با این همه در دادن آمار هم نادرست گفتید و GDP ناجور بدست دادید!
•
پارسیگر
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
مزدك بامداد - 10-20-2013
undead_knight نوشته: you are impossible :))
Perhaps, but at least I am correct!
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Ouroboros - 10-20-2013
پرسش هزار امتیازی از کمونیست جماعت: پس از انقلاب چه نیازی به وجود دولت هست؟ و این بایستگی دقیقا در کجای کُنش اقتصادی نمود مییابد؟ چرا باید پس از انقلاب کارگران فلان کارخانه ابزار تولید را اشتراکی نکرده، پی کارشان نروند و به دولتی نیاز هست که در تجربهی حقیقی هربار بدل به نومانکلاتوری جدید و هزاران برابر سرکوبگرتر شده؟
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Ouroboros - 10-20-2013
من از عصری دارم جستارهای کمونیسم و کاررها و ... را میخوانم و در هر برگ خودم در جبههی یکی از طرفین میبینم.
اندکاندک میرود که این «ناهماهنگی شناختی» مغز مرا بسپوزد !
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Ouroboros - 10-20-2013
مزدك بامداد نوشته: ...لادا...
معضل لادا بسیار پیچیدهتر از «
از همه، برای همه»
است و نمیتوانید آنرا به کاهش کیفیت برای افزایش کمیت ربط بدهید.
سیستمهای سوسیالیستی/
همگرا ذاتاً در ضدیت با پیشرفت تکنولوژیک عمل میکنند زیرا برخلاف خیالپردازیهای مارکس دلیل پیشرفت تصاعدی کاپیتالیسم نه زحمت بیشتر کارگران، که عنصر رقابت برای تثبیت انحصار به بازار است.
ما در سیستم سوسیالیستی فاقد این قدرتمندترین محرک پیشرفت در هر دو عرصهی درونی/
برونی یک کارگاه اقتصادی هستیم.
در سیستم سرمایهداری هم واحد تولیدی، و هم بازار موفقیت را پاداش میدهد و شکست را مجازات میکند.
برای مثال در یک کارخانه که صد نفر کارگر دارد، همواره ده نفر کمتر از باقی کار میکنند، بیشتر طاقچه بالا میگذارند، دیرتر سر کار میآیند و در یک کلام بازدهی کاری کمتری دارند.
و ده نفر بیشتر از بقیه کار میکنند، علاقهی بیشتری نشان میدهند، انرژی بیشتری میگذارند و به قولی راندمان بالاتری دارند.
در سیستم سرمایهداری ده نفر اول اخراج میشوند و ده نفر دوم ترفیع مییابند.
همین مدل در بازار به نحوی بسیار خشنتر و گستردهتر تداوم مییابد.
محصولی که با نیازهای بازار(
عینی یا کاذب، اصیل یا اختراع شده توسط خود سرمایهدار)
تطابق بیشتری داشته باشد، یا دستکم بتواند مصرفکنندگان را متقاعد بکند که دارد موفق است و بازار را تحت سلطه میگیرد، محصولی که فاقد چنان ویژگیهاییست یا از ابراز آنها ناتوان است یا بخشی کوچکتر از سهم بازار را در اختیار میگیرد، یا به کلی ورشکست میشود و میرود پی کارش.
این چالش مداوم باعث به خدمت درآوردن پیشرفت تکنولوژیک به جهت تحت تأثیر قرار دادن هرچه بیشتر ارادهی بازار از سوی شرکتهای مختلف تولید کالاست.
این انتقاد مارکسیستها که این تکنولوژی جنبهی صوری دارد و فاقد معیارهای عینیست و مثلاً میان آیفون ۴ و آیفون ۵ تفاوت تکنولوژیکی که برای مصرفکننده قابل احساس و استفاده باشد چنان ناچیز است که ارائهی آن در قالب دو محصول متفاوت را باید نوعی کلک تبلیغاتی تلقی کرد تا پیشرفت تکنولوژی عینی، درست است، اما از درک این پیشرفتهای خُرد در مقیاس زمانی بلندتر، یا دیدن تفاوت میان آیفون ۱ و آیفون ۵ عاجز است.
ناتوانی سیستم برابریطلب(
و نه فقط کمونیستی، ایراد دیدگاه سیاسی مورد علاقهی من، آنارکوسندیکالیسم هم هست)
آنست که «
از هرکس به اندازهی توانش، به هرکس به اندازهی نیازش»
مانع مجازات کردن محصول ناموفق، کمکیفیت و پاداش دادن به محصول موفق و پرکیفیت میشود، و در نتیجه رقابت درونگروهی و برونگروهی که عامل اصلی، یا دستکم یکی از عوامل اصلی پیشرفت و توسعهی اقتصادی برجستهی سیستم سرمایهداریست را از دست میدهد.
این کمبود ذاتی جدای از کند کردن محسوس پیشرفت تکنولوژیک و توسعهی اقتصادی، به چند نتیجهی ناگوار دیگر برای جامعه نیز میانجامد:
اول و از همه مهمتر، پیشرفت تکنولوژیک را به کلی از پروسهی تولید حذف میکند.
پیشرفت نیمهکاذب و کند، اما مداوم تکنولوژی در محصولات سرمایهداری حرکتیست به سوی پیشرفت در کمیت و کیفیت کالاهای موجود در بازار.
عارضه دیگر آنستت که حق انتخاب مصرفکننده به نحوی عینی محدود میشود.
در سوپر مارکت ایرانی چهار مدل شیر هست، در سوپر مارکت فرانسوی چهل مدل، «
همهی اینها شیر هستند و یک کار را میکنند»
هم به راستی حرف درستی نیست، تفاوت اندک فقط در اذهان مارکسیستهاست که به عدم تفاوت تعبیر میشود، از مصرفکننده(
کارگر)
ایرانی بپرسید آیا ترجیح میدهد به چهل گزینه برای انتخاب دسترسی داشته باشد یا چهار گزنه.
و سوم آنکه واحد تولیدی را کمابیش غیرسود ده میکند زیرا نیاز بازار به شدت محدود است، و تنوع موجود در آن(
آن نیاز کاذبی که منتقدان سرمایهداری از آن صحبت میکنند)
برای جلوگیری از انباشت کالا و توقف گردش چرخ صنعت میشود، یک مدل ماشین با یک سری امکانات و یک کارکرد مشخص، بازار بسیار محدودی دارد که خیلی زود انباشته میشود.
اسراف جامعهی مصرفگرا یکی دیگر از دلایل اصلی پیشرفت اقتصادیست که جامعهی سوسیالیستی فاقد آن خواهد بود. برای حل این معضل باید بتوانید راهی برای پاداش دادن محصول/کارگر موفق و مجازات محصول/کارگر ناموفق بیابید که طی آن اختلاف طبقاتی تشدید نشود. طبق تئوری موجود اقتصادی چنین راه حلی در دست نیست.
فقدان رقابت = فقدان تنوع = کند شدن پیشرفت = محدود شدن حق انتخاب
شخصا مشکلی با زندگی در جامعهای برابرتر در مقابل از دست دادن مقدار مشخصی از حق انتخاب و پیشرفت مداوم را ندارم، مشروط بر آنکه راهی پیشنهاد بکنید که از طریق آن هرکس قادر به انتخاب مشابهی باشد.
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Dariush - 10-20-2013
راستش نوشتههای مزدکِ گرامی بدجوری مرا قلقلک میدهند (بویژه آنجا که در دیالکتیک [خیالی] فردیت و همبود، طرف همبود را میگیرند)اما دریغ که زمانِ نوشتن نمییابم. یک چیز اما برایم شگفتآور است و آن گم شدنِ ایدهی جهانوطنیِ مارکسیستی پشتِ آرمانهای ناسیونالیستیِ جناب مزدک است. به گمانم تنها ایشان توانستهاند همزمان هر دو را پیوند دهند وگرنه ما از دیگر کمونیستها هرچه دیدیم غیر این بوده.
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Mehrbod - 10-20-2013
Dariush نوشته: به گمانم تنها ایشان توانستهاند همزمان هر دو را پیوند دهند وگرنه ما از دیگر کمونیستها هرچه دیدیم غیر این بوده.
کسانیکه این روزها زیر نام گسترش فندآوری و نمیدانم بهزیستی و هومنگرایی و کمونیسم و ... میهنستیز شدهاند ول معطلاند. بروشنی در نگاه کلان نه ایرانی خواهد ماند, نه زبان پارسیکی و نه
شاید هیچ چیز دیگری; ولی آنچه ما داریم یک فرهنگ و شناسهیِ تاریخی است به نام ایران, که زنده نگهداشت و سرپرستیِ آن کاریست زیبا که هر «فرهنگدوستی» آنرا میپذیرد.
اینکه در گذر زمان باید به همبستگی میان هومنان افزود (اگر فندآوری ریشهیِ ما را نکنده باشد) نیز بروشنی کاری است درست و خواستنی, ولی اینکه همهیِ مردم نمونهوار
به یک زبان انگلیسی بواژند و به یک شیوهیِ لیبرال غربی برفتارند و تنها رونوشتهایی از همدیگر باشند نیز بروشنی چیزی است نادرست و ناخواستنی: اندکی ورتش همیشه خوب است.
نون پیوند اینکه ما فرهنگ و زبان خودمان را پاس داشته و در بهکرد آن بکوشیم, به اینکه بهرهکشی را نبرتابیم چیست را من نمیگیرم.
پارسیگر
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
مزدك بامداد - 10-20-2013
Ouroboros نوشته: پرسش هزار امتیازی از کمونیست جماعت: پس از انقلاب چه نیازی به وجود دولت هست؟ و این بایستگی دقیقا در کجای کُنش اقتصادی نمود مییابد؟ چرا باید پس از انقلاب کارگران فلان کارخانه ابزار تولید را اشتراکی نکرده، پی کارشان نروند و به دولتی نیاز هست که در تجربهی حقیقی هربار بدل به نومانکلاتوری جدید و هزاران برابر سرکوبگرتر شده؟
پرسش شما رتوریک هست: در پی دانستن چیزی نیست و خودش پاسخ خودش یا همان نگر شمارا در بر دارد
که از آن بیزاری سخت و شگرفی درباره ی کمونیسم سهیده میگردد. یک همبود هم مانند یک جاندار است که
در آن هر بخشی ، کاری را بدوش گرفته و این کار مغز هم همان کار دولت و فرمانروایی است. در سرمایه داری،
نمایندگان سرمایه داران یا با دیکتاور ارتشتاری و دینی و یا با سامانه پارلمانی سرمایه داری، دولت را پدید میاورند
که گرچه سرکوبگر است ولی همچنان رُل مغز و رهبری پیکر همبود را بازی میکند. ما هم خواهان کنار نهادن مغز
در همبود نیستیم بساکه مغز بهتر و خردمندانه تر و دادگرانه تری را برای آن آرزو داریم. این مغز نوین در کشور
کمونیستی/کارگری، میکوشد که بهروزی کارگران و نه سود سرمایه داران را آماج خود نماید. اینکه در آروین،
به دید شما، نومنکلاتور و هزاران بار! سرکوبگر شده هم نگر شماست، بسته به اینکه چه کسی سرکوب میشود!
از این گذشته، کنترل مردم برروی دولت بسته به تراز آگاهی و فرزامی هومنی و دلیری شهروندی انهاست و جز این
هم در هیچ سامانه ای، هیچ گارانتی برای کنترل سرنوشت خود در دست نیست. بماند که بسیاری از سختی ها
و گره هارا هم سرمایه داری با جنگ های جهانی و جنگ سرد و دیگر کارشکنی ها به سامانه جوان و کم-آروین
کمونیستی پدید آورد و روی همرفته میتوان این آروین نخستینی را نیکو و هایسته دانست.
•
پارسیگر
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم -
Mehrbod - 10-20-2013
اینکه ما سرانجام یک سیستم آژگاهیک (centralized) باید داشته باشیم یا پرگاهیک (decentralized) جای اندیشیدن دارد.
من پرسشی دارم [MENTION=43]مزدك بامداد[/MENTION], با نگرش به روند فرگشت ما میبینیم جانداران از یک اندازهای هرگز بزرگتر نشده و
نمیشوند و آنهایی که شده بودهاند همچون دایناسورها, پدیرهیِ برخورد سنگهایِ آسمانی نابود شدند, هنگامیکه جانداران کوچکتر فرازیستند.
یا در آناکاوی سامانهها ما میبینیم که هر چه یک سامانه بزرگتر میشود, سنگینتر و کُندتر میشود, این در سامانههایِ همبودین خود را
به چهرهیِ دیوانسالاری بنمایاند. در تورههایِ اندرتاریک هم میدانیم تورههایِ آژگاهیک هرگز نمیتوانند پاسخگوی نیاز کاربران از یک
اندازهای بالاتر باشند, بجای آن تورههایِ پرگاهیک مانند torrent یا در نگاهی کلانتر خود اندرتار, بسیار پایسته و روان بوده و در کُنش بهتر هستند.
سرانجام با نگرش به خود مغزِ هومنی و سخنان شما نیز میدانیم که مغز از زیربخشهایِ خودگردانی ساخته شده که در
اندرکنش با همدیگر دادهمیرسانند, ولی جوریکه اگر بخشی از مغز آسیبید, پُرگاه دیگر بخشها میتوانند کار آن را به دوش بگیرند.
آیا همهیِ اینها نمیگوید از روی مرزمندیها گیتیگ هم که شده, نمیتوانیم مغزی به اندازهیِ هومنی (همبود) داشته باشیم که همزمان کارایی و تُندی درخوری داشته باشد؟
پارسیگر