دفترچه
کاربرآزاری! - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای همگانی (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C)
+--- انجمن: تالار سرگرمی (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%85%DB%8C)
+--- موضوع: کاربرآزاری! (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%B1%DB%8C)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19


کاربرآزاری! - sonixax - 04-25-2014

Anarchy نوشته: ما که هر چی شنیدیم بر عکس بوده !! هر چی بچه سوسول اسکول بود میگفتن "کون" !! اینجا دست کنایه از چیز دیگست آندد جان ...

راستش آنارشی جان ماها نه میگفتیم کون ، نه میگفتیم کیون! تا جایی که یادمونه سوسولها میگفتند باسن :)) خودمونی هم انواع و اقسام اسمها رو براش داشتند مثل :

ابول (برگرفته شده از ابولی کون بُلبُلی - یه زمانی به بنی صدر میگفتند)
قمبل
تاقچه :))
عَندونی
و مانند اینها E00e


کاربرآزاری! - undead_knight - 04-26-2014

Theodor Herzl نوشته: دیگه کسی‌ بهت سر نمیزنه ، همون جا فراموش میشی‌ و از کرم و عفونت که وارد خونت شده میمیری ، هیچ کسی‌ هم نه جنازت رو پیدا میکنه و نه یادی ازت میکنه!:e057:
کسری جان معلومه جرم رو فقط در قسمت فانتزی دنبال میکنی مگرنه میدونستی یک مجرم همیشه دوست داره نتیجه کارش رو ببینه،به همین خاطر خیلی هاشون لو میرند:))


کاربرآزاری! - Theodor Herzl - 04-26-2014

undead_knight نوشته: کسری جان معلومه جرم رو فقط در قسمت فانتزی دنبال میکنی مگرنه میدونستی یک مجرم همیشه دوست داره نتیجه کارش رو ببینه،به همین خاطر خیلی هاشون لو میرند:))
خیر ، باید از یک سوراخی چیزی که فقط یک چشم معلوم باشه به طرف اگر هم خواستید نگاه کنید ، این زجر تنهایی و فراموش شدگی از درد زخم‌ها بیشتر است ، اینکه هیچ امیدی به فرار و پیدا شدن نیست!


کاربرآزاری! - Theodor Herzl - 04-26-2014

بازجو فکر کردید چه می‌کند؟ به شما قالب می‌کند که هیچ راهی‌ نیست و تنها امید و دوستی‌ که دارید او هست ، آن وقت شروع می‌کنید حرف زدن!


کاربرآزاری! - undead_knight - 04-26-2014

Theodor Herzl نوشته: خیر ، باید از یک سوراخی چیزی که فقط یک چشم معلوم باشه به طرف اگر هم خواستید نگاه کنید ، این زجر تنهایی و فراموش شدگی از درد زخم‌ها بیشتر است ، اینکه هیچ امیدی به فرار و پیدا شدن نیست!

Theodor Herzl نوشته: بازجو فکر کردید چه می‌کند؟ به شما قالب می‌کند که هیچ راهی‌ نیست و تنها امید و دوستی‌ که دارید او هست ، آن وقت شروع می‌کنید حرف زدن!
ای عاقا قبول نیست داری جر زنی میکنی:))
توی سناریو اولیه میخواستی ول کنی و برنگردی،بازجو میره ولی طرف میدونه هنوز هست و هر لحظه ممکنه برگرده و اگر بخواد اعتراف بکنه درد و عذابش تموم میشه:))

اه اه یادم نبود شماها مثل من کار اطلاعاتی نکردید خبر ندارید:))


کاربرآزاری! - Crusader - 04-26-2014

این شوالیه عجب کتک‌خور ملسی دارد. فکر می‌کردم تنها من با او دشمن خونی باشم، اما رفقا همگی دلشان پر است و علیه او نشانه رفته‌اند. E00e


کاربرآزاری! - undead_knight - 04-27-2014

امید نوشته: این شوالیه عجب کتک‌خور ملسی دارد. فکر می‌کردم تنها من با او دشمن خونی باشم، اما رفقا همگی دلشان پر است و علیه او نشانه رفته‌اند. E00e
[عکس: 158.jpg]
چه فایده نه اصول شکنجه میدونید نه گاییدن و نه اعتراف گیری :)))


کاربرآزاری! - Ouroboros - 05-27-2014

عجب چرندیاتی! :

[ATTACH=CONFIG]4161[/ATTACH]


کاربرآزاری! - Dariush - 05-27-2014

E402
چطور امیر گرامی؟ نکند آن شوخی‌ای که با شما شده ناراحت‌تان کرده؟ اگر اینطور است من از شما پوزش می‌خواهمE306.


کاربرآزاری! - Ouroboros - 05-27-2014

Dariush نوشته: چطور امیر گرامی؟ نکند آن شوخی‌ای که با شما شده ناراحت‌تان کرده؟ اگر اینطور است من از شما پوزش می‌خواهم.
نه داریوش جان حرفهای شما به من که ناراحت‌کننده نبود، برخی حرفهای دوستان به یکدیگر ولی...