صندلی داغ - Ouroboros -
Ouroboros - 02-08-2014
Theodor Herzl نوشته: ۱-امیر گرامی آیا میتوانید آدم بکشید؟ اگر مثلا در ایران آزاد فردا خامنهای دست شما بیفتد میتوانید گلوی او را گوش تا گوش ببرید یا یک تیر در مغز او بزنید؟
درود بر شما کسرای ارجمند.
بله بیشک میتوانم آدم بکشم اما نه از روی انتقامجویی و ... تنها برای نجات جان خودم.
Theodor Herzl نوشته: ۲-در مورد لنین با برداشت او از مارکسیسم چه فکر میکنید؟ مخصوصا نظریه vangurdism که یک حزب باید پیشروی انقلاب کارگری باشد ، یعنی سیستم تک حزبی در دورهٔ گذار!
مخالفم. حزب چیزی بجز دستگاهی برای پخش قدرت میان اعضای خود نیست، و در واقع خیلی زود به دولتی درون دولت تبدیل میشود و امکان کنترل آن از دست همه خارج میشود. خاصه آنکه لنین شخصا هیچ اعتقادی به «مکانیزمهای پشگیرنده» نداشت و آنها را بخشی از فریب بورژوازی تحت مناسبات سرمایه داری میدانست و حزبی که از پرولتاریاست نیازی به کنترل شدن ندارد. ما خیلی زود دیدیم که «شبان خلق» در برابر خیزش استالین به قدرت و ترور تمام عناصر انقلابی و تبدیل حزب به بازیچهای برای نمایش عمومی هیچ مقاومت معناداری نشان نداد.
اینرا هم باید بدانیم که لنین گناهی نداشت و هنگامی که قدرت را بدست آورد هیچ تز معناداری برای ادارهی کشور به نحوی سوسیالیستی نداشت، و همچنانکه پوپر به درستی اشاره میکند مارکس دربارهی پس از انقلاب بسیار کم نوشت و آنچه هم که نوشت بیشتر کلیگوییهای بیمعنایی بود از قبیل «از هرکس به اندازهی توانش، به هرکس به اندازهی نیازش» که عملا کاربردی ندارد. «
سیاست جدید اقتصادی» لنین هیچ ربطی به نوشتههای مارکس نداشت و نظریهی رهبری حزب در مقام عنصر پیشتاز برای پاسخ به این ایراد ِ به جای منشویکها طراحی شده بود که میگفتند روسیهی عقبماندهی دهقانی-فئودالی که هنوز سرمایهداری ندارد چگونه میخواهد به مرحلهی نهایی آن یعنی سوسیالیسم برسد. لنین در پاسخ این ایده را طرح کرد که حزبی دلسوز خلق را به سمت گذار از مراحل مختلف توسعهی اقتصادی و اجتماعی رهنمون خواهد شد.
هم مفهوم «حزب پیشتاز»، و هم «سیاست اقتصادی جدید» را تاریخ نشان داد که کاریکاتوری مضحک از تجربهی سوسیالیستی بودند و سر از ناکجا آبادهای ناجوری در آوردند، نه خلق توان مهار قدرت سرکوبگر و ماشین کشتار حزب و شخصی که در راس آن قرار گرفته بود را داشت و نه «سرمایهداری دولتی» لنین هرگز به «مرحلهی بعدی» رسید.
این درست است که اندیشهی آزموده شده و شکست خورده در قرن بیستم چیزی بجز همین «سرمایه داری دولتی» لنین به اشکال مختلف نبود، اما سوالی مهمتر اینجا مطرح میشود: چرا برخلاف پیشبینی مارکس که گمان میکرد انگلستان و فرانسه در شرف انقلاب هستند، هیچ خیزش سوسیالیستی موفقی در هیچ کشور سرمایهداری پیشرفتهای رخ نداد؟ تقریبا تمام کشورهای «سوسیالیستی» قرن بیستم(به استثنای آلمان؟)کشورهای عقبماندهی دهقانی-فئودالی بودند.
Theodor Herzl نوشته: ۳- چگونه با یک مشت جانور بی فرهنگ در ایران سر میکنید؟ رانندگانی که قوانین را رعایت نمیکنند ، مردمی که عین گوسفند از خیابان رد میشوند ، حزبالهیها ، و بقیه!
دوست گرامی اینهم کمی سیاهنمایی و بزرگنماییست. مردم ایران با در نظر گرفتن بلاهایی که طی صد سال اخیر بر سرشان آمده و همچنان میآید خیلی جلوتر از آن چیزی هستند که میباید باشند. جامعهی ایرانی هم انباشته از آدمهای بینظیر و حسابیست که مثل آنها را جای دیگری نمیتوان پیدا کرد. البته همین آدمها کنار هم که قرار میگیرند و در قالب «جمع» موجودات ناجوری میشوند ولی آن برای من چندان آزار دهنده نیست که به نظر میرسد برای دوستان است. ولی خب درگیری و مکافات هم گاهی پیش میآید و سعی میکنم در آن مواقع چیزهای خوب را دائم به خودم یادآوری بکنم!
Theodor Herzl نوشته: ۴- از کی اسلام را کنار گذاشتید؟
پیشتر به این پرسش پاسخ دادهام. پدر و مادر من هر دو کمونیست، عضو رسمی حزب توده در آن مدت کوتاهی که امکان رسمی بودن داشت و تا به امروز «انقلابیون» مومنی هستند که بچههایشان را با آنچه خود تربیت درست سکولار میدانستند بار آوردند و همیشه حواسشان بود دینی دبستان و قرآن و ... روی ما اثری نگذارد. پدر من کتاب دینی را باز میکرد، از آن میخواند و سپس با صدای بلند برای ما دلیل اشتباه بودن آنرا توضیح میداد.. بساطی بود برای خودش.. هنوز هم هست.. فرض بکنید زندگی با مزدک، ضرب در دو .. من اگر میخواستم با دوستانم بروم تماشای دسته و هیئت باید از خانه فرار میکردم و بعد که میفهمیدند داستان داشتیم..!
ایرادی هم نمیشد به آنها گرفت، رفقایشان را در زندان کشته بودند.. صدای اذان برای ما اگر مزاحمت صوتیست برای آنها یادآور شکنجههای دوستانشان بود.. پدر من ماجرای اعتصابغذای گنجی را با شادمانی دنبال میکرد و از اسارت و عذاب او به نوعی شادمان بود که «این مزدور چپیها را با قمه می زد» و ... ضمنا این بحثها که به تازگی اینجا می شود ما با آنها بزرگ شدیم. گاهی برای «کفرگویی» و جلب توجه من بلند میگفتم «پرنس اولیانف»، به نشانهی یادآوری عقبهی اشرافی لنین و پدرم از کوره در میرفت و ماجرا درست میکرد..
Theodor Herzl نوشته: ۵- آبجو مورد علاقه شما چه هست؟
Beck's
Theodor Herzl نوشته: ۶-کدام ماده مخدر را مصرف کردید؟
هروئین
کوکائین
مورفین
الاسدی
حشیش
....
هیچکدام بجز الاسدی به من نمیسازد. کلا من فقط از مصرف توهمزاها لذت میبرم و هیچ نمیدانم که «محرکها» را مردم چرا مصرف میکنند؟ آدم را مضطرب و دلنگران و لرزان و ... میکنند.. به خصوص کوک.
Theodor Herzl نوشته: ۷- من شدیدا علاقمند به یادگیری زبان فرانسه هستم ، برای کسی که هیچ از فرانسه نمیداند چه کتابی را برای شروع پیشنهاد میکنید؟
به نظر من باید زبان را از مکالمه آغاز کرد و تنها زمانی که توانایی گفتاری و شنیداری به سطح ایدهآل رسید، به سراغ خواندن و نوشتن رفت و هنگامی که خواندن و نوشتن کامل شد، تازه گرامر را آموخت. پس به جای کتاب، من دو متد پیمزلر و میشل توماس را به شما پیشنهاد میکنم و پس از آن سینمای فرانسه.
صندلی داغ - Ouroboros -
Ouroboros - 02-08-2014
undead_knight نوشته: از "بازی" خسته نمیشی!؟
من اون کسایی رو خودشون رو فقط "بازیگر حرفه ای" میدونند درک میکنم ولی کسی که واقعا بعضی چیزها رو "میفهمه" رو نمیتونم درک کنم که انرژی و انگیزه برای بازی،اون هم تقریبا به صورت تمام وقت! داشته باشه.
شما از جلق زدن و انزوای مطلق جنسی خسته نمیشوید؟
در پاسخ جدی به سوال شما اما باید بگویم که چرا بازی گاهی برایم خسته کننده میشود. اینها همان مواقعی هستند که زیباترین دختر در دسترس را سوا میکنم و رابطهای بلندمدت با او ترتیب میدهم. اما چیزی که خیلی برای من خسته کنندهتر است و هرگز نمیتوانم خود را در آن تصور بکنم رابطهای طولانی و مداوم با یک نفر است. در این دنیا هیچ چیزی بدتر از زن تکراری نیست، حتی زن زشت! اینست که چند ماه درون رابطه، جانم به لب میرسد و گریزان میشوم. یا در یک مورد تبدیل به آدم بدخلق و به شدت Passive-aggressive شدم که هی جنجال و دعوای بیمورد به راه میانداخت.
صندلی داغ - Ouroboros -
Ouroboros - 02-08-2014
Theodor Herzl نوشته: پس اهل open relationship نیستید؟ من یک دختری بود حدود ۱ سال با هم زندگی کردیم ، دوست دختر حساب نمیشد ولی friend with benefit بود که ما با هم سکس داشتیم ولی جلوی همدیگر رو نیز نمیگرفتیم اگه جای دیگه بار میخورد!
من همهی روابطم به نوعی «باز» هستند، اما فقط یک سرشان باز است! :e057:
من حق خوابیدن با هرکس که خواستم را برای خودم قائل میشوم اما از زن توقع وفاداری کامل دارم، ولو آنکه یکی از چهار زن ِ حاضر در زندگیام باشد!
اینطور هم نیست که به توافق برسیم و من به او چیزی بگویم، شما به هر زنی بگویید «بیا من بروم با دیگران بخوابم اما تو در خانه بمان» شما را با چوب میراند، بلکه جوری
رفتار میکنم که او خودش همیشه شک دارد و من کارم را میکنم اما به روی هم نمیآوریم.
viviyan نوشته: امیر چرا زیر یوزرتان نوشتید متجاوز بالقوه؟ میدانید متجاوزین بالقوه بیشتر افراد محرومیت جنسی کشیده هستند؟
تمام مردانی که من در خیابان دیده ام و به نگرم متجاوز بالقوه رسیده اند مردانی فوق العاده نفرت انگیز و از نظر جاذبه های جنسی برای زنان خیلی منفی بوده اند.
این کنایهای است به ایرانبانو که در بحثی میگفت «تمام مردان بخاطر مرد بودن متجاوز بالقوه هستند» مگر اینکه خلافش ثابت بشود.
حالا آنرا دگرگون میکنم چون الان یکسالیست که آن زیر جا خوش کرده..
صندلی داغ - Ouroboros -
محمد - 02-08-2014
اقای امیر واسه دختربازی ماشین چقدر تاثیر داره؟؟؟؟؟
صندلی داغ - Ouroboros -
viviyan - 02-08-2014
آن خاطره ای که گفتید در خیابان دوست دخترتان فلان کرد برایتان در خیابان های ایران بود؟
صندلی داغ - Ouroboros -
Russell - 02-08-2014
پیرامون روشنفکران قبل از انقلاب چه میاندیشی؟ بطور بخصوص جلال آلاحمد (البته اگر او را اصلا روشنفکر میدانی)؟
پس از انقلاب چه متفکران/روشنفکران فارسی زبانی بنظرت شاخص آمدهاند؟(تعداد را بسته به حال و حوصلهات خودت انتخاب کن)
دربارهیِ اگزیستانسیالیسم نظرت چیست؟ بطور خاص سارتر.
و بطور جداگانه نظرت را دربارهیِ نیچه بگو و در این میان بنظرت خوانش درست او چگونه است؟ شعرگونه و... یا تا حدی تحتاللفظی یا...؟
در آخر هم خاطرت باشد خیلی وقت پیش دربارهیِ هیچنز ازت پرسیدم و مختصر گفتی he is full of Crap !!
اما برایم جالب است اکنون با فاصلهیِ بیشتری که از آن دوران گرفتهام آنچه نقطه مثبت یا منفی در او یا افرادی نظیر او میبینی (اگر کسی واقعا باشد) بگویی، بنظر من زندگی او از آغازش با انقلاب جنسیتی 68 تا درگیری دست آخر او با چپ/چپنماها یا هر چه نامش را بگذاریم جنبههای جالبی بنظرم دارد.
این هم برای اینکه سفارش کردی همه سوالات زیر کمی نباشد
و حالا باقی سوالات زیرشکمی !!
Ouroboros نوشته: ؟!
نه، تمام بدن و روان و جان زن مایملک شخصی و متعلق به منست،
کوچکترین چالشی بر این مالکیت با قطع ارتباط کامل روبرو خواهد شد، حتی خودارضایی!
آن «دوست» بدبخت و کذایی را هم برای همیشه طرد میکنم.
بعضیها میگویند این رفتار بتاست و نباید اصلا اهمیتی بدهید که زن چه میکند و شما هم بروید بپیوندید به آنها و غیرت در ذات خود نوکری زنان است و ... من از آنها نیستم. زن یا با من و مال من است یا مال دیگران. حق انتخاب کامل هم دارد.
حالا این رفتار بالاخره آلفاست یا بتا که بدان نه میگویی؟
صندلی داغ - Ouroboros -
Theodor Herzl - 02-08-2014
Ouroboros نوشته: هروئین
کوکائین
مورفین
الاسدی
حشیش
من کراک یکبار مصرف کردم آن هم یک ًپک که بسیار بد بود ، مزه پلاستیک میداد و اصلا هم high نکرد من رو! magic mushroom هم چندین بار مصرف کردم که یک ماده توهم زا هست ، یعنی یک چیزهایی میبینید که وجود ندارند ، آیا شما این ماده را مصرف کردید؟ من دوست دارم LSD را نیز امتحان کنم! فرق توهم magic mushroom با LSD میدانید چیست در نوع توهم دیدن! در magic mushrooms کار اصلی که میکند این هست که تمامی رنگها با یکدیگر مخلوط میشود
صندلی داغ - Ouroboros -
undead_knight - 02-09-2014
Ouroboros نوشته: شما از جلق زدن و انزوای مطلق جنسی خسته نمیشوید؟
در پاسخ جدی به سوال شما اما باید بگویم که چرا بازی گاهی برایم خسته کننده میشود. اینها همان مواقعی هستند که زیباترین دختر در دسترس را سوا میکنم و رابطهای بلندمدت با او ترتیب میدهم. اما چیزی که خیلی برای من خسته کنندهتر است و هرگز نمیتوانم خود را در آن تصور بکنم رابطهای طولانی و مداوم با یک نفر است. در این دنیا هیچ چیزی بدتر از زن تکراری نیست، حتی زن زشت! اینست که چند ماه درون رابطه، جانم به لب میرسد و گریزان میشوم. یا در یک مورد تبدیل به آدم بدخلق و به شدت Passive-aggressive شدم که هی جنجال و دعوای بیمورد به راه میانداخت.
متاسفانه آدما نمیزارند توی انزوای مطلق باشم:))
نه نه،اصلا منظور من از بازی، داشتن رابطه های کوتاه مدت نیست،اتفاقا من انحطاط روابط رو به خاطر بلند مدت بودنشون میدونم.
منظورم این بود که آدم بدون بازی هم میتونه روابط کوتاه مدت داشته باشه، بله البته شمار پارتنرهای در دسترس کم میشه ولی همچنان اونقدری هست که نیاز به رابطه بلند مدت نباشه.
من فکر میکنم حداقل الان اونقدرا هم ذوب شده در بازی نیستی و بیشتر به صورت محدود انجامش میدی.
صندلی داغ - Ouroboros -
Ouroboros - 02-09-2014
محمد نوشته: اقای امیر واسه دختربازی ماشین چقدر تاثیر داره؟؟؟؟؟
هیچ تاثیری ندارد ، اگر پاتوق سواره میروید و میخواهید به جای هوش، منش، کردار، گفتار و «بازی» ماشین شما کارتان را برایتان انجام بدهد خب طبیعیست که ماشین مدل بالا نیاز دارید، بالای دویست میلیون. اما من پاتوق سواره هم رفتهام کالیبر زیبایی دخترها ۶ و کالیبر لاشی بودن آنها ۱۰ است. پاتوق پیاده، خیابان، مراکز خرید و ... ماشین نیاز ندارند و زیباترین دخترها را همینجاها میبینید. کلا موقعیت مالی شما هیچ اهمیتی فراتر از همان لژستیک(وسیلهی رفت و آمد، مکان، خرج یکی دو قرار اول و ...)ندارد.
viviyan نوشته: آن خاطره ای که گفتید در خیابان دوست دخترتان فلان کرد برایتان در خیابان های ایران بود؟
نخیر، در ایران پیش چشم یکی از این پیرزنان چاق و چروک دست دختر را بگیرید شما را به سیخ میکشند!
صندلی داغ - Ouroboros -
Alice - 02-09-2014
از میان هنرهای بصری/تجسمی کدام یک را میپسندید؟ چند اثر محبوبتان را هم ضمیمه کنید.
آیا باکرگی برای شما معیار همسرگزینی میباشد؟ توضیح بدهید.
در نگاه شما چه تیپی برای یک دختر آراسته و زیبا به نظر میرسد؟
در بین برنامههای رادیویی/تلویزیونی و نشریات ایرانی کدام یک را به جد دنبال میکنید؟
لطفا به احترام من و بدون شوخی در مورد «شترسوار دولادولا» کمی روشنگری کنید.
باران دوست دارید؟ چه فصلی از فصول سال را هنرمندانه میدانید؟
در مورد
این گروه موسیقی چه نظری دارید.
پیرامون پرسشی که گفتید باید بیشتر تامل کنید اندیشه کردید؟ هرگاه وقت و حوصله داشتید آنرا در این جستار برای من تشریح کنید.
برای لذت بیوشیمیایی موسیقی و هر آهنگ طربانگیز دیگری چه توضیح تکاملی در روند فرگشت کپیها وجود دارد؟!