04-15-2013, 10:30 PM
04-15-2013, 10:38 PM
من میان آنارشی و راسل مردد بودم، در آخر رای دادم به هیچنز !
04-15-2013, 10:52 PM
Ouroboros نوشته: من میان آنارشی و راسل مردد بودم، در آخر رای دادم به هیچنز !
ای خائن ظاهر بین!!
04-16-2013, 12:06 AM
باید اعتراف کنم این دوره تقریبن هیچکدوم از نمایارها رو نپسندیدم ! نمی دونم شاید بد سلیقه م یا سخت سلیقه ، و شاید هم به خاطر روحیه ی طنزم باشه و اینکه انتظار دارم یک تصویر کمدی باشه و دربردارنده ی نکته ای جالب و در عین حال خیلی فوق العاده باشه .
تمام نمایارها رو دیدم و نمایار کاربر SAMKING بیشتر نظرمو جلب کرد . رای من به ایشون
تمام نمایارها رو دیدم و نمایار کاربر SAMKING بیشتر نظرمو جلب کرد . رای من به ایشون
04-16-2013, 11:37 AM
[ATTACH=CONFIG]1697[/ATTACH]
توضیح خاصی ندارم بیشتر سعی کردم حس خوبی به بقیه بده که این آواتار رو انتخاب کردم.
توضیح خاصی ندارم بیشتر سعی کردم حس خوبی به بقیه بده که این آواتار رو انتخاب کردم.
04-16-2013, 03:21 PM
Ouroboros نوشته: تصویریست از مالکوم مکداول در نقش «الکس» ضدقهرمان فیلم(و رمان) «یک پرتقال کوکی».
البته فردید من نمایار پیشینتان بود ؛ نه این چهرهی شرور الکس !
04-16-2013, 09:21 PM
نمایار دوستان جالب هست و باعث ایجاد حسی هر چند زود گذر میشن
و حیفم اومد نظرم رو در مورد هر کدوم نگم جدای از نام کاربری فقط نمایار به تنهایی
و اونهایی رو قرار دادم که در این جستار عکس هاشون بود
چهره ای آرام و نگاهی که اگر چشمی واقعی چنین بنگرددت
هراسی در دلت می افتد گویا فاش میکند، راز درونت را
و این نوع نگاه ،میخواهد تسخیرت کند
ولی در کمال آرامش و صبوری
و لبخندی به ناچار، بر لب میبندد که وانمود کند همه چیز همانی است که من دوست دارم
بیشتر یاد آور دوران کودکی هست و نشاطی درونی ،را باعث میشود
یک جاهایی هست که آدمی دلش بی مقدمه ، برای دورانی تنگ میشود که چنین شاد ،بازی های بچه گانه ات را با هیچ عوض نمیکردی
و اکنون از همان لحظه هاست...
وقتی تنها می مانی و افکار عجیب و غریب می خورد تمامت را
جز این است که عنکبوتی سیاه تار بر اندامت لانه ای مهیا سازد تا درونت را نیز کم کم تسخیر کند؟
این عکس حس غریب ِ تنهایی را یاد آور میشود
تنهایی که هیچ ندارد جز محل دفن عنکبوتانی که تو کاشانه یشان شدی
اول متوجه اون دست نشدم...
و چه زیباتر کرد آن را
و تو میتوانی تمام زیبایی هایی را که دوست داری درون دستانت جای دهی و به نظاره بنشینی اش
چهره ی مستانه ی مردان ، جز هراس میتواند داشته باشد؟
گاهی فکر میکنم اگر کسی چنین به من نزدیک شود چه خواهم کرد ؟
مستی که از شراب بدست آید ساختگی ست و جز شهوت نمیتوان نامش داد
جز شهوت است؟
تصویر زیبایی ست
کاش توان این را داشتم که چنین جدا شوم از قالبی که دارم
جز زندگی میتوان نامش داد؟
و این لبخند که نقش میبندد بر لبانم با دیدن این عکس را دوست دارم
وحشت و ترسی که سعی دارد طرف مقابل به او دست دهد ولی با من چنین نکرد
گویا خودش را حبس میکند زیر سیاهی تا وانمود کند که میتواند ترسناک شود
ولی نیست ...
بیشتر کنار کشیدن از دنیای اطرافش است
جدایی از تمام شما...
یعنی من هتا به هوایی که شما نفس میکشید نیاز ندارم
این عکس ...
نمیدونم.....
پ.ن
جان اسپاگتی یان باز همین رو انتقاد نکنید
حسها که انتقاد ندارند
و حیفم اومد نظرم رو در مورد هر کدوم نگم جدای از نام کاربری فقط نمایار به تنهایی
و اونهایی رو قرار دادم که در این جستار عکس هاشون بود
چهره ای آرام و نگاهی که اگر چشمی واقعی چنین بنگرددت
هراسی در دلت می افتد گویا فاش میکند، راز درونت را
و این نوع نگاه ،میخواهد تسخیرت کند
ولی در کمال آرامش و صبوری
و لبخندی به ناچار، بر لب میبندد که وانمود کند همه چیز همانی است که من دوست دارم
بیشتر یاد آور دوران کودکی هست و نشاطی درونی ،را باعث میشود
یک جاهایی هست که آدمی دلش بی مقدمه ، برای دورانی تنگ میشود که چنین شاد ،بازی های بچه گانه ات را با هیچ عوض نمیکردی
و اکنون از همان لحظه هاست...
وقتی تنها می مانی و افکار عجیب و غریب می خورد تمامت را
جز این است که عنکبوتی سیاه تار بر اندامت لانه ای مهیا سازد تا درونت را نیز کم کم تسخیر کند؟
این عکس حس غریب ِ تنهایی را یاد آور میشود
تنهایی که هیچ ندارد جز محل دفن عنکبوتانی که تو کاشانه یشان شدی
اول متوجه اون دست نشدم...
و چه زیباتر کرد آن را
و تو میتوانی تمام زیبایی هایی را که دوست داری درون دستانت جای دهی و به نظاره بنشینی اش
چهره ی مستانه ی مردان ، جز هراس میتواند داشته باشد؟
گاهی فکر میکنم اگر کسی چنین به من نزدیک شود چه خواهم کرد ؟
مستی که از شراب بدست آید ساختگی ست و جز شهوت نمیتوان نامش داد
جز شهوت است؟
تصویر زیبایی ست
کاش توان این را داشتم که چنین جدا شوم از قالبی که دارم
جز زندگی میتوان نامش داد؟
و این لبخند که نقش میبندد بر لبانم با دیدن این عکس را دوست دارم
وحشت و ترسی که سعی دارد طرف مقابل به او دست دهد ولی با من چنین نکرد
گویا خودش را حبس میکند زیر سیاهی تا وانمود کند که میتواند ترسناک شود
ولی نیست ...
بیشتر کنار کشیدن از دنیای اطرافش است
جدایی از تمام شما...
یعنی من هتا به هوایی که شما نفس میکشید نیاز ندارم
این عکس ...
نمیدونم.....
پ.ن
جان اسپاگتی یان باز همین رو انتقاد نکنید
حسها که انتقاد ندارند
04-16-2013, 09:30 PM
بین نمایارهای راسل و یاسی و امیر ,امیر را انتخاب کردم!
خوب فکر میکنم گذشته از زیبایی یک عکس ,مناسبت آن با نمایار بودن را هم باید بررسی نمود....
ضمن اینکه نمایار امیر به شخصیت(مجازی ) اش هم می آید:e405:
خوب فکر میکنم گذشته از زیبایی یک عکس ,مناسبت آن با نمایار بودن را هم باید بررسی نمود....
ضمن اینکه نمایار امیر به شخصیت(مجازی ) اش هم می آید:e405:
04-16-2013, 09:35 PM
iranbanoo نوشته: بین نمایارهای راسل و یاسی و امیر ,امیر را انتخاب کردم!تبریک میگویم امیرجان، هنوز آنچنان منفور نشدهاید که هیچ کدام از بانوانِ سایت به شما رای ندهند!
خوب فکر میکنم گذشته از زیبایی یک عکس ,مناسبت آن با نمایار بودن را هم باید بررسی نمود....
ضمن اینکه نمایار امیر به شخصیت(مجازی ) اش هم می آید:e405:
04-16-2013, 09:40 PM
Dariush نوشته: تبریک میگویم امیرجان، هنوز آنچنان منفور نشدهاید که هیچ کدام از بانوانِ سایت به شما رای ندهند!واقعا در مورد بانوان چه فکری کرده اید داریوش عزیز؟:)