دفترچه

نسخه‌ی کامل: گذر از حکومت
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6
Ouroboros نوشته: منظور از طبیعی/غیرطبیعی خارج از قاعده‌ی مطلقا الزامی چیزهاست. ما اینرا بصورت طبیعی داریم که فقط وقتی از جایمان بلند می‌شویم که مطلقا ضروری باشد، از نظر فرگشتیکی مفید بوده زیرا به ذخیره‌ی انرژی کمک می‌کرده، اینست که خود ما بطور پیشفرض خواستار ساده‌سازی پروسه‌ها و کنشهای اجتماعی(همه‌ی آنها)هستیم، اما نهادهایی که بخشی از بروکراسی جامعه محسوب می‌شوند بطور دائم در جهت مخالف این رانه حرکت می‌کنند: فلسفه‌ی وجودی دولت بحران است و از حذف آن زیان می‌بیند، فلسفه‌ی وجودی پلیس، دزد است و از امنیت مطلق ضرر خواهد کرد و ... این نگاه هرچند به نظر بسیار ساده‌انگارانه می‌آید، تمام شواهد آنرا تائید می‌کنند. پس بازی شما با واژگان «طبیعی/غیرطبیعی» به درد نمی‌خورد و تله‌ی رقت‌انگیزی‌ست، ما خواستار مهندسی جامعه جهت برون‌روی از شرایط بحرانی کنونی و رسیدن به موقعیت طبیعی میان انسان/انسان منهای دلنگرانی و رقابت برای جفت‌یابی، برخورداری از حداقلهای بدیهی برای زنده ماندن و چیزهای مشابه هستیم، شما برای تولید نیازی به سرمایه‌دار ندارید، برای امنیت نیازی به پلیس ندارید، برای آزادی و استقلال نیازی به دولت ندارید و ... اگرنه مسلم است که هیچ کار انسان «غیرطبیعی» نیست، منظور برآمده از بدن یا برآمده از محیط است.
بگمانم منظور نبود الزام طبیعی‌ و امکان است،خود واژه طبیعی و "وضع طبیعی" معنیش را از هابز گرفته و نمیشود کارش کرد.خُب فلسفه وجودی دکتر هم بیمار و بیماریست ولی این رشته استدلال بجایی فکر نکنم برسد،خوب هر حرفه‌ای برای بقا مقاومت میکند ولی این دلیل نمیشود که وجودش در عصر کنونی ناموجه است.تمام سخن دربرابر سخن این دیدگاه در عملی بودن است و نحوه چنین گذاریست که مهم است.هر چند خود نبود الزام طبیعی (بدون مهندسی ژنتیک و اینها) هم بدیهی به نظر نمیرسد.
[URL="http://thestreetsk8r.deviantart.com/art/Fuck-Anarchism-211451979"]Fuck Anarchism
[/URL]

Seriously. FUCK Anarchism right up the fucking ass.
What do Anarchists believe in? Freedom? Is that it? Anarchists want us to be free?
Okay then lads, how about my freedom to worship my God the way I want? Or, tell me, how about my FREEDOM to be proud of where I'm from, to be proud of my country? What about THAT freedom?
Is there any room for THAT freedom in your glorious new regime? Do you really think people like me are just going to roll over and be branded 'world citizens' or whatever retarded lable you want to put on us?

You twats make me laugh. You go on and on about how 'evil' the system is. But what do you do about it? Really? Spray-paint a brick wall? Make some piece of shit stamp about 'Nazi's' and 'Fascist's'?
Let me tell you something, dickwads. 99% of the people you call Nazi's are nothing of the sort but become radicalised because of your fucking attitude.

Oh, you're all so 'deep' and so noble, aren't you? What brave revolutionaries you are! Standing up against the forces of Capitalism and opression! Fuck you. I am not opressed and I work for a living. What the fuck do you do? And why the fuck do you think you're representing people like me, the downtrodden and economically disadvanataged, when you want to apparently take away the things that give us comfort.

No God, no nationality, nothing to be proud of, nothing to hold dear, nothing to value. You guys are fucking cunts and you want to rip the heart and soul out of the world. You want to make us all characterless drones. Fuck you, fuck your values and fuck your ideas.

Anarchy? It's for Nazi's.



متوجه نمیشم که چرا بعضی ها ایراد و مشکل اصلیشون با آنارشیسم و کمونیسم، دید جهان میهنی اونهاست. اینکه نگران از بین رفتن مرزهای کشورها و مفهوم ِ غرور ملی هستند...

(احتمالا بهتر بود این نوشته رو در تاپیک منطق متعصبان بذارم، ولی اینجا گذاشتم که تاپیک مورد علاقه ام هم بالا بیاد...)
Dariush نوشته: نظرت در مورد آنارشیسم چیست؟
Russell نوشته: نظرت در موردِ آنارشیسم چیست؟
در مورد عملی بودن آن هنوز شک دارم ولی آنرا در میان گزنه‌هایی که میشناسم بهترین و جذابترین میدانم.

از نگاه من مهمترین دلیل برای دور دیدنِ اجرای آنارشیسم از جنسِ همان ترسِ واهی‌ای‌ست که پرنده‌ی نوبالغِ درونِ آشیانه از اولین پروازش دارد. باوراندنِ اینکه انسان می‌تواند بی‌دولت نیز زندگی کند، بسیار دشوارتر و مهمتر از چگونگیِ اجرای بی‌دولتی‌ست.
Dariush نوشته: از نگاه من مهمترین دلیل برای دور دیدنِ اجرای آنارشیسم از جنسِ همان ترسِ واهی‌ای‌ست که پرنده‌ی نوبالغِ درونِ آشیانه از اولین پروازش دارد. باوراندنِ اینکه انسان می‌تواند بی‌دولت نیز زندگی کند، بسیار دشوارتر و مهمتر از چگونگیِ اجرای بی‌دولتی‌ست.
آری، من هم تا همین چندی پیش یه آنارشیسم به چشم یک نوع سرکشی نوجوانانه و بدور از واقعیات زندگی نگاه میکردم، الان اما، با وجود فاصله‌یِ زیاد با یک سناریو‌یِ منسجم با پشتوانه‌یِ تجریی و روانشناسانه‌یِ لازم، اکثر حملات محافظه‌کارانه به آنرا سوگیرانه و پایه‌هایِ آن‌ها را بر آب میبینم.
Russell نوشته: آری، من هم تا همین چندی پیش یه آنارشیسم به چشم یک نوع سرکشی نوجوانانه و بدور از واقعیات زندگی نگاه میکردم، الان اما، با وجود فاصله‌یِ زیاد با یک سناریو‌یِ منسجم با پشتوانه‌یِ تجریی و روانشناسانه‌یِ لازم، اکثر حملات محافظه‌کارانه به آنرا سوگیرانه و پایه‌هایِ آن‌ها را بر آب میبینم.
مهمترین انتقادی که بر اندیشه‌ی آنارشیسم وارد می‌شود، به بی‌نظمی و عدم وجودِ ساوزکاری قطعی برای مواجهه با مجرمان اشاره دارد. در اینجا هیچ مشخص نیست که چه دولتی در حال مقایسه شدن با یک جامعه‌ی آنارشیستی‌ست، اما همانطور که دوستان پیشتر به درستی نشان داده‌اند، 99 درصد از مردم جهان انسانهایی بی آزار و نوع‌دوست هستند، اما به فرض که در جامعه‌ی آنارشیستیِ آرمانیِ ما هیچ راهکاری برای کنترل و مبارزه علیه این مجرمان نباشد، آنگاه نهایت ضرری که ما از وجودِ این اشرار خواهیم کرد آیا هرگز قابل مقایسه با شرارت‌های دموکرات‌ترین دُوَّل حال حاضر هست؟
در ثانی، براستی من هرگز نتوانسته‌ام اثرِ کنترل دولتی در مهار جرائم را حتا ذره‌ای درک کنم! چند درصد از آدمها پس از اینکه براستی خود را متقاعد کردند برای انجامِ عملی مجرمانه، از ترس مجازات دولتی دست به آن نزده و راهی برای دور زدنِ قوانین دولتی یا فریب دستگاه‌های دولتی (که در اکثر مواقع نیز برای مجرمی با اندکی هوش پیدا می‌شوند) پیدا نکرده؟

ویرایش:
[STRIKE]نقدی که بر جامعه‌ی بی‌دولت هست[/STRIKE]
درست: نقدی که بر اندیشه‌ی آنارشیسم وارد می‌شود.
Dariush نوشته: مهمترین انتقادی که بر جامعه‌ی بی‌دولت هست، به بی‌نظمی و عدم وجودِ ساوزکاری قطعی برای مواجهه با مجرمان است. در اینجا هیچ مشخص نیست که چه دولتی در حال مقایسه شدن با یک جامعه‌ی آنارشیستی‌ست، اما همانطور که دوستان پیشتر به درستی نشان داده‌اند، 99 درصد از مردم جهان انسانهایی بی آزار و نوع‌دوست هستند، اما به فرض که در جامعه‌ی آنارشیستیِ آرمانیِ ما هیچ راهکاری برای کنترل و مبارزه علیه این مجرمان نباشد، آنگاه نهایت ضرری که ما از وجودِ این اشرار خواهیم کرد آیا هرگز قابل مقایسه با شرارت‌های دموکرات‌ترین دُوَّل حال حاضر هست؟
در ثانی، براستی من هرگز نتوانسته‌ام اثرِ کنترل دولتی در مهار جرائم را حتا ذره‌ای درک کنم! چند درصد از آدمها پس از اینکه براستی خود را متقاعد کردند برای انجامِ عملی مجرمانه، از ترس مجازات دولتی دست به آن نزده و راهی برای دور زدنِ قوانین دولتی یا فریب دستگاه‌های دولتی (که در اکثر مواقع نیز برای مجرمی با اندکی هوش پیدا می‌شوند) پیدا نکرده؟
البته من با اینکه با شرارت دولتی و ناکارآمدی آن در کنترل کردن مشکلاتی که بسیاری از آنها را خودش باعث شده کاملا موافقم ولی بنگرم همچنان راهکاری اساسی لازم است، خطر اصلی هم همانطور که مهربد در جستار تکنولوژی مطرح کرد خطر تکلنولوژی ست، اینکه همان درصد اندک هم میتواند باعث نابودی کل جامعه‌یِ بشری بشود. البته میدانیم حتی گرایش دولت برای حفظ بقای خود هم کمکی به این مشکل نمیکند و ما با سرعت بسمت پرتگاه در حرکتیم؛ خطرات پیش روی با سرعت بسمت ما میآیند و یافتن "راهکار" و برای برپایی "آرمانشهر" گریزناپذیر بنظر میرسد.
Russell نوشته: البته من با اینکه با شرارت دولتی و ناکارآمدی آن در کنترل کردن مشکلاتی که بسیاری از آنها را خودش باعث شده کاملا موافقم ولی بنگرم همچنان راهکاری اساسی لازم است، خطر اصلی هم همانطور که مهربد در جستار تکنولوژی مطرح کرد خطر تکلنولوژی ست، اینکه همان درصد اندک هم میتواند باعث نابودی کل جامعه‌یِ بشری بشود. البته میدانیم حتی گرایش دولت برای حفظ بقای خود هم کمکی به این مشکل نمیکند و ما با سرعت بسمت پرتگاه در حرکتیم؛ خطرات پیش روی با سرعت بسمت ما میآیند و یافتن "راهکار" و برای برپایی "آرمانشهر" گریزناپذیر بنظر میرسد.
راسل گرامی، این را در نظر داشته باشید که یافتن راهکارهای اینچنینی برای پس از انقلاب هرگز و هرگز بیش از آنچه ما تا کنون برای یافتن دولت‌های کارآمد و انسانی هزینه کرده‌ایم در گذشت اعصار هزینه نخواهد برد، هتا در بدترین حالت یعنی آزمون و خطا! ما از نبود راهکار برای شرایطی که بدترین حالتش هرگز فراتر از آنچه اکنون بدان دچار هستیم نیست واهمه‌ای شگفت داریم و هیچ نمی‌دانم چرا به خود این فرصت را به خود نمی‌دهیم که پس از چند هزار سال آزمون خطا در مورد دولت‌ها و گشتن به دنبال راهکار در موردشان، چند ده سال به فرگشت جامعه‌ی آنارشیک امان دهیم!
همونطور که قبلا گفته شده بزرگترین خطر در یک جامعه آنارشیستی،افراد خطرناک نیستند! بلکه کسانی هستند که اصولا سیستم آنارشیستی رو به رسمیت نمیشناسند و درصدد براندازیش هستند.
به همین خاطر به نظر من بدون دوره گذار(دوره ای که ما دولتی محدود و جامعه ای تقریبا آنارشیستی داشته باشیم)،پدید اومدن جامعه آنارشیستی اگر نگیم غیرممکن خیلی سخته.
undead_knight نوشته: همونطور که قبلا گفته شده بزرگترین خطر در یک جامعه آنارشیستی،افراد خطرناک نیستند! بلکه کسانی هستند که اصولا سیستم آنارشیستی رو به رسمیت نمیشناسند و درصدد براندازیش هستند.
به همین خاطر به نظر من بدون دوره گذار(دوره ای که ما دولتی محدود و جامعه ای تقریبا آنارشیستی داشته باشیم)،پدید اومدن جامعه آنارشیستی اگر نگیم غیرممکن خیلی سخته.

به نظر من حذف دولت کار اشتباهی هستش. به هر حال هر جامعه ای به یک نهاد برای اجرایی کردن خواست (های) اون جامعه نیاز داره.
کارکرد و کاربرد دولت باید عوض بشه . یعنی از نهادی که تمام قدرت رو در اختیار داره و جامعه رو کنترل میکنه باید تبدیل بشه به نهادی که هیچ قدرتی از خودش نداره و تنها خواست جامعه رو اجرایی میکنه و با توجه به تکنولوژی های امروزی میشه شرایطی رو فراهم کرد که تمام اعمال دولت زیر نظر مستقیم کل جامعه باشه و به محض اراده ی جامعه ساز و کارش به کل دگرگون بشه.
این طوری شانس تولید استالین و هیتلر و ایل و مموتی و خامنه ای و بوش و پوتین و سایر اراذلی از این دست هم کاهش پیدا میکنه.
sonixax نوشته: به نظر من حذف دولت کار اشتباهی هستش. به هر حال هر جامعه ای به یک نهاد برای اجرایی کردن خواست (های) اون جامعه نیاز داره.
کارکرد و کاربرد دولت باید عوض بشه . یعنی از نهادی که تمام قدرت رو در اختیار داره و جامعه رو کنترل میکنه باید تبدیل بشه به نهادی که هیچ قدرتی از خودش نداره و تنها خواست جامعه رو اجرایی میکنه و با توجه به تکنولوژی های امروزی میشه شرایطی رو فراهم کرد که تمام اعمال دولت زیر نظر مستقیم کل جامعه باشه و به محض اراده ی جامعه ساز و کارش به کل دگرگون بشه.
این طوری شانس تولید استالین و هیتلر و ایل و مموتی و خامنه ای و بوش و پوتین و سایر اراذلی از این دست هم کاهش پیدا میکنه.
ببین،به هر حال قدرت دولت در بنیادین ترین حالتش چیزی جز "تمرکز" نیست،این سرچشمه قدرت دولت و سرچشمه فسادشه.هیچ دولتی نمیتونه قوی باشه مگر اینکه قدرتش متمرکز باشه و اینطور طبیعتا قدرتش از شهروندان بیشتر میشه و دقیقا به همین دلیله که میتونه مخالفین،چه تبهکاران و چه مردم عادی رو کنترل یا مجازات بکنه.

در هر حال هر شکلی از دولت رو که در نظر بگیریم،اگر قدرت متمرکزش و طبیعتا قدرت واقعیش رو کم بکنیم تواناییش هم کم میشه(که خوبی ها و بدی هایی داره)

چیزی که من اینجا مطرح میکنم اینه که در یک حکومت آنارشیستی یا در حال گذار نباید خیلی نگران اشخاص دیوانه! بود بلکه مسئله اصلی ایجاد خلا قدرتی هست که براحتی میتونه توسط گروهی که سودای قدرت و دیکتاتوری رو داره پر بشه.مهمترین فلسفه وجود دولت مینی مالیستی از دید من اینه که بتونه جلوی قدرت گرفتن اینجور گروه ها رو بگیره.(البته فواید دیگه ای هم داره که قبلا مطرح کردم)
صفحات: 1 2 3 4 5 6