دفترچه

نسخه‌ی کامل: شخصیت‌شناسی از روی نگارش
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4
فال من رو هم بگیر مهربد جانE404

همشو نگیا . بد بخت میشمE409
Mehrbod نوشته: من که هنوز چیز چندانی نگفتم درباره نگارش و شخصیت شما ایرانبانو جان، در کنار آن روشنه که تن‌خوان (cold reader) خوبی نیستید (:

روشنه که شیوه‌ی دست دادن و درود گفتن و ترتیب آن، نخست درود یا نخست دست دادن مَهندی (اهمیت) دارد. نه تنها این
مهندی دارد، اینکه کسی اینها را "بخوبی" انجام دهد یا ندهد هم مهندی دارد: نشان میدهد آگاهانه دست به فریبگری میزند یا نه.

رویهمرفته همینکه کسی بخواهد شما را زیرهناید (تحت تاثیر بگذارد) نشان از فریبگری او میدهد! این واژه "فریبگری" چَم
ببایست بدی ندارد، تنها از خودآگاهی او در کوشش به اندیشانیدن شما به چیزی که خود میپسندد و میخواهد است.

من اینجا از........
البته من به دنبال مخالفت صرف نیستم بلکه تلاش میکنم از زاویه ی دیگر به این موارد نگاه کنیم.هرچند تحلیل های شما جالب است اما حاصل یافته های شخصیست.
خوب چیزی که شما از آن به عنوان فریبکاری یاد میکنید دقیقا همان منظور من است که فرد عمدا از راهکار ها و روشهایی بهره میگیرد تا در ذهن طرف مقابل یکسری پیش فرض ایجاد کند تا به این واسطه خود را به صورت متمایز ازدیگران در ذهن باقی بگذارد.این یک پالتیک است برای اهل یقین....E105
همممممممم عجب بررسی موشکافانه ایE40d
Miss.Sheyda نوشته: همممممممم عجب بررسی موشکافانه ایE40d
نوشته هاشو بُلد کرده، اون هم یه فریبگره ...!! 61
Miss.Sheyda نوشته: همممممممم عجب بررسی موشکافانه ایE40d
there is difference between smart and genius
و این تفاوت در داشتن وقت آزاده:)))
Mehrbod نوشته: امیر نگارشی 100% درست و دودل‌واره (وسواس) و هتا بیمارگونه دارد، این نوشتار را بنگرید:

این نوشته یک شاهکار نگارشیکه! امیر بر پاد Alice یا من برای آسانِش خواننده پاراگراف‌نما هم نمیزند، همه پاراگراف‌ها بجا و درست هستند.
نشانه‌های سگاوندی 100% درست به کار رفته‌اند، شاید تنها کسی که شایسته همسنجی در این تراز باشد هموند دیگران [name]Kaveh[/name] است:


کاوه شاید تنها کسی در سراسر زندگی من باشد که دیده‌ام {} را درست به کار برده باشد، بنگرید به اینکه هیچ لغزشی در نوشتارش نیست، لغزش‌هایی که بسیاری از مردم دارند:
100% درست:
در پاسخ مهربد گرامی گفتم. یک غیر همجنسگرا (آدم {با جهتگیری جنسی} طبیعی) تجربه زندگی بهتری در یک دنیای با اکثریت غیر همجنسگرا دارد.

نادرست، لغزش در اسپاش‌گذاری میان وا کردن کمانک‌ها (پرانتز) با اِسپاش:
در پاسخ مهربد گرامی گفتم. یک غیر همجنسگرا ( آدم {با جهتگیری جنسی} طبیعی ) تجربه ...

نادرست، لغزش در اسپاش‌گذاری پیش از نقطه پایان گزاره:
... با اکثریت غیر همجنسگرا دارد .


امیر و کاوه در نگارش خودشان بسیار بسیار باریک هستند و بسیار کم میبینید لغزشی از آنها سر بزند، هر آینه میتوان با
باربیکبینی باز بالاتر نکته‌های ریزی در آورد که کمتر به چشمتان میخورند، برای نمونه در نگارش امیر این اسپاش‌های افزوده را بیابیید:



میان «را پیشبینی» دو تا ' ' به کار رفته، از آنجاییکه شمار اینها فراوانه میتواند یک hint کوچک از شخصیت امیر به ما بدهد و آنهم اینکه گرچه امیر
بسیار در درست‌نویسی و پیروی از مهاد‌های خود (اصول زندگی) پایبند است، ولی این باریکبینی را بر پاد آنچه من گفتم "بیمارگونه" دنبال نمیکند، بساکه برای هنایندگی هر چه بالاتر بر خواننده این را میکند- در تارخوان یا browser شاید دو تا اِسپاش یا فاصله را نشان ندهد، ولی هنگام ویرایش میتوان دید.

به سخن دیگر، امیر به خواست آزاد خودش نگارشی درست و رسا میگذارد تا به دیگران نشان دهد که در سخنانش چه اندازه سنجیده است،
ولی برای "خودش" اینگونه نیست و میتواند لغزش‌های خویشتن را بپذیرد. به گونه‌ای، "فریبگری" امیر و Alice را اگر بهمسنجیم، آلیس اندکی خودآزاری
دارد و براستی اگر سخنش فَرزام (perfect) نباشد احساس بدی پیدا میکند، امیر اینگونه نیست و (شاید پیشتر در زندگی بوده ولی امروز نه) بیشتر برای "خوشی بردن" از رسایی سخنش (+ پاداش به خواننده) آنرا با این همه باریکبینی بنگارشی سراسر درست میاورد.

یک نمونه دیگر از لغزش امیر:
..درمان آن‌را...

آن‌را بجای "آنرا" یا "آن را"، نیم‌اِسپاشی که بیجا بکار رفته ولی همچنان کارکرد خودش (باریکبینی و دگرسانی امیر از دیگران) را دارد، پس نیازی به ویرایش نداشته.
در همسنجی من نمیتوانم "این‌را" بپذیرم، داشتن چنین واژه‌‌ای در نگارشم مرا بسختی میرنجاند، از دید من تنها "آنرا" یا "آن را" پذیرفتنی هستند، "آن‌را" آزارنده است.


فرجامیابی
آلیس و امیر و کاوه همگی فریبگر هستند، آلیس فریبگری راستین است که از خودش مایه‌ میگذارد، اگر نادرست نوشت خودش هم اندکی آزار میبیند،
امیر اگر نادرست نوشت خودش آزار بسیار اندکی میبیند و فریبگر کامیابتری است؛
کاوه در این میان یک درون‌گرای فرای همه ماست (فریبگر ناخواسته)، او خودش را بی چون و چرا کاردرست میبیند و گرچه در همه چیز از دیگران
بهتر نمیداند، ولی در چندتایی چیز، چند چیزی در زندگی که تنها خودش میداند و بس از همه هومنان (آدمیان) سرتر است و خود نیز آگاه به آن.

آلیس در نوشتن، نگارشِ درست (مهاد‌هایش {اصولش}) را فداکاری میکند و پاراگراف‌نما میزند (چشم خواننده کمتر چپ و راست میرود)، امیر
ولی مهادهایش را به تن‌آسایی خواننده می‌برگزیند، به گونه‌ای سخنش را مَهند میداند و خواننده را زمانی شایسته خواندن میداند که همان چشمانش
را چپ و راست کند، با این همه بر پاد [name]Dariush[/name] هنگام نوشتن بسیار نکته‌سنج است و به خواننده با زیبایی نگارشش بجایش "پاداش" میدهد.

همینرا امیر در کاربرد واژگان گوناگون و بیشتر زمانها (از دید من) افزوده ولی زیبایی‌شناسانه بدست میاورد:

همه چیز درباره هلوکاست


گرچه آفرینگویی کسرا را نباید تنها برای زیبایی قلم امیر دانست (سوگیری کسرا درباره هالوکاست)، ولی همچنان کارکرد خودش را در "فریبگری" نامبرده دارد.

این نثر را در کمال اندوه و سرافکندگی ِ من اغلب به پای تلاش نویسنده جهت ارعاب مخاطبان می‌نوشتند، خوشحالم که شما دچار چنین خبطی نشده‌اید. اکنون به‌جای ابراز نظر پیرامون باقی نوشته‌ی شما چیزکی را با جمع درمیان می‌گذارم، شاید راهگشای داوری بهتر خودشان باشد: من اغلب سنجیده‌تر از آنکه می‌نویسم، سخن می‌گویم! یعنی در تکلم روزمره، به آداب حرف زدن قجری و استعمال لغات غریب، عجیب پایبندم، جمله‌های بسیار طولانی می‌پردازم که شنونده گاهی از توانایی من در بهم چسباندن آنها متحیر می‌ماند و گاهی حتی درحال صحبت پیرامون موضوعی بسیار پیش‌پا افتاده چنان هیجان زده می‌شوم که گویی لنین هستم، درحال نطق برای شورای کمیسرهای خلق. موتور که روشن می‌شود، با سرعت و تسلط و رسایی شگرفی معرکه می‌گیرم و احترام شنوندگان را، فارغ از موضوعی که پیرامون آن مشغول به صحبت هستم و موضعی که درباره‌ی آن گرفته‌ام، جلب می‌کنم. پس به نوعی، نزد خودم، این نثر و شیوه‌ی نگارش بازتابی‌ست از آن سخنوری و حرافی ِ اصولمند، و بیش از هرچیز دیگر مدیون ِ جواب دادن ِ آن.
[FONT=&quot][/FONT]مهربُد گرامی، باریک‌‌اندیشی و کندوکاو بجایتان شایسته‌ی نکوداشت است، هرآنچه
که درباره‌ی من و خیم و خوی‌ام از نگارش گفتید، سراسر درست و ریزنگاشته بود !
:)))

من نوشتار و سخنانم را براستی ارزشمند و گران‌بها می‌بینم و شاید آماج مهادین‌ام
از گفتمان و گهگاه گفت و ستیز ، اندیشاندن و آموختن به دیگران است تا یادگیری !
از برای همین اگر نرسپان و یا ایرنگی ناخواسته در گفتارم باشد ، شاید هرگز تــاب ِ
پذیرش ِ آکمندی از سوی خود را نداشته باشم ! :)))
به هر روی ؛ شما هوده‌ی جُستار درباب نوشتار و زاب‌های فریبگرایانه‌ام را به باریکی ِ
هـــرچه بیشتر ادا کردید، پــس در اینجا به من پروانه دهید که آژگاه گفتار را پیرامون
کاراکتر و نوشتار شما نگه دارم !
--
نخست بــه دید من نگارش Ouroboros پیش از هرچیز، جدی، هولنـاک و هراس‌آور
است ، جوریـکه مخالفان خــود را در دم سرکوب می‌کند ؛ هتا در گاه ِ بـذله‌گویی و
شوخمندی‌ نیز گفتارشـان آکنده از تـرس و هراسی ناخودآگاهانه می‌باشد ؛ همان
گونه که فرمودید شاید زاب «بیمارگونه» سراسر شایمند و سزاوار کاراکتر و پیک‌های
ایشان باشد !
از سویی دیگر ، نوشتار مهربُد ، بی اندازه مهرمندانه و دلرُباست ! واژگــان گــیرا و
کِشندگی ِ گفتارش سبب ِ نزدیک‌دلی و دوستی ِخواننده با پیک‌هایش می‌شود ،
ایــن پـیوند ِ دوستـانه همواره از نخستین دم تا فرجام ِ پیک بــا خواننده هست و
گزاره‌های دلنشین و خنده‌های همیشگی مهربُد، هرگز مایه‌ی گسستن این پیوند
نمی‌شود ؛ از این رو شاید بتوان افسونگری ِ ِ (شاید هم غمزه‌گری ِ) نوشتار من را
با شیرینی و کِشندگی گفتار ایشان همسنجی نمود !
این شیرینی در جُستار "ساختارشناسی..." به روشنی دیده می‌شود ، فرتورهای
پُرگونه، هم‌آرش‌های رنگین، آراستمَندی دلپذیر، پیک‌های روان و نه چندان خشک
و ژرف‌بـینانه/کـارشناسانه در بـاب پارسی‌نویسی، شایـد هرخواننده ای را هــرچند
انــدک بسوی پـارسیک و پیک‌های ِ دلـکش ِ ایشان بـرُباید ، البته در عـین ایـنـکـه
پختگی ِ ادبیک نیز خمیرمایه‌ی همیشگی پیک‌هایشان است !

نکته‌سنجی مهربد فراهنجار است ! :) در زابش ِ (توصیف ِ) نکته‌بینی‌اش همین بس
کــه تـــا ژرفنـای پیک‌های مــن رخنه کرده و همه‌ی گوش و کناره‌ها و زیر و بم‌اش را
برون‌کش نموده و موشکافانه واکاویده است ! :)))

جدای از همه چیز، مـنش و خوی نـیک ایشان از روی نـوشته‌ها و لَـب‌خنده‌هایشــان
هُویداست ! هتا چندگاه ِ پیش که بـا یکدیگر درگیر جنگ و پیکار بودیم ( و بی‌پروا بــه
من دشنام می‌داد :دی ) بــاز نـیکی و مهرمندی ِ ایشان به سخنان ِ نه چندان تیز و
بُرنده‌اش سایه افکنده بود !
مــن اگر بخواهم بـرروی «فریبگرترین» نگارنده انگشت بنهم، بی هیچ‌گمانی مهربُد را
نشان خواهم داد ؛
اگــر زیور نوشتار آلیس نمادهای سگاوندی ستپر و رنـگین و افسونگری‌ست ، زیور ِ
نوشتار مهربُد خمیرمایه‌ی ادبیک و نیک‌منشی‌شان است، از همین رو بسادگی با
همگان پیوند دوستانه برقرار می‌کند !
صفحات: 1 2 3 4