دفترچه

نسخه‌ی کامل: اثبات وجود خدا
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17
موجود بحسب فرض عقلى یا واجب الوجود است یا ممكن الوجود، و هیچ موجودى عقلا از این دو فرض، خارج نیست. و نمى‌توان همه موجودات را ممكن الوجود دانست، زیرا ممكن الوجود نیاز به علت دارد و اگر همه علتها هم ممكن الوجود و به نوبه خود نیازمند به علت دیگرى باشند هیچگاه هیچ موجودى تحقق نخواهد یافت، به دیگر سخن: تسلسل علتها محال است، پس ناچار سلسله علتها به موجودى منتهى مى‌شود كه خودش معلول موجود دیگرى نباشد یعنى واجب الوجود باشد. این برهان، ساده ترین برهان فلسفى براى اثبات وجود خداست كه از چند مقدمه عقلى محض، تشكیل یافته و نیازى به هیچ مقدمه حسى و تجربى ندارد. ولى چون در این برهان از مفاهیم و اصطلاحات فلسفى، استفاده شده مى‌بایست توضیحى پیرامون این اصطلاحات و مقدماتى كه برهان مزبور از آنها تشكیل یافته است داده شود. امكان و وجوب هر قضیه‌اى هر قدر ساده باشد دست كم از دو مفهوم اساسى (موضوع و محمول) تشكیل مى‌یابد. مثلاً در این قضیه «خورشید روشن است» كه دلالت بر ثبوت روشنى براى خورشید دارد «خورشید» موضوع قضیه، و «روشن» محمول آن مى‌باشد.

ثبوت محمول براى موضوع، از سه حال، خارج نیست: یا محال است مانند اینكه گفته شود: «عدد سه بزرگتر از عدد چهار است» یا ضرورت دارد مانند این قضیه كه «عدد دو، نصف عدد چهار است» و یا نه محال است و نه ضرورت دارد مانند «خورشیدى بالاى سرِ ما قرار دارد». طبق اصطلاح منطقى، در صورت اول، قضیه، داراى وصف «امتناع» و در صورت دوم، داراى وصف «ضرورت» یا «وجوب» و در صورت سوم داراى وصف «امكان» (بمعناى خاص) مى‌باشد. اما نظر به اینكه در فلسفه، درباره «موجود» بحث مى‌شود و چیزى كه ممتنع و محال باشد هیچگاه وجود خارجى نمى‌یابد، از اینروى فلاسفه، موجود را بحسب فرض عقلى به واجب الوجود و ممكن الوجود، تقسیم كرده اند: واجب الوجود عبارتست از موجودى كه خودبخود وجود داشته باشد و نیازى به موجود دیگرى نداشته باشد و طبعاً چنین موجودى ازلى و ابدى خواهد بود زیرا معدوم بودن چیزى در یك زمان، نشانه اینست كه وجودش از خودش نیست و براى وجود یافتن، نیاز به موجود دیگرى دارد كه سبب یا شرط تحقق آنست و با فقدان آن مفقود مى‌شود. و ممكن الوجود عبارتست از موجودى كه خودبخود وجود ندارد و تحقق یافتنش منوط به موجود دیگرى است. این تقسیم كه براساس فرض عقلى، انجام گرفته است بالضروره وجودِ ممتنع الوجود را نفى مى‌كند ولى دلالتى ندارد بر اینكه موجودات خارجى از كدامیك از دو قسم (واجب الوجود وممكن الوجود) هستند. و به دیگر سخن: صدق این قضیه به سه صورت، تصور مى‌شود: یكى آنكه هر موجودى واجب الوجود باشد، دوم آنكه هر موجودى ممكن الوجود باشد، سوم آنكه بعضى از موجودات، واجب الوجود و بعضى دیگر ممكن الوجود باشند. بنابر فرض اول و سوم، وجود واجب الوجود، ثابت است پس باید این فرض را مورد بررسى قرار داد كه آیا ممكن است همه موجودات، ممكن الوجود باشند یا نه؟ و با ابطال این فرض است كه وجود واجب الوجود بصورت قطعى و یقینى، ثابت مى‌گردد هر چند اثبات وحدت و سایر صفات او مى‌بایست با براهین دیگرى اثبات شود.

بنابراین، براى ابطال فرض دوم، باید مقدمه دیگرى را به برهان مزبور، ضمیمه كرد و آن اینست كه ممكن الوجود بودن همه موجودات محال است. ولى این مقدمه، بدیهى نیست و بهمین جهت درصدد اثبات و تبیین آن برآمده‌اند به این صورت: ممكن الوجود نیاز به علت دارد، و تسلسل در علل، محال است. پس باید سلسله علل به موجودى منتهى شود كه ممكن الوجود و محتاج به علت نباشد یعنى واجب الوجود باشد. و از اینجاست كه پاى مفاهیم فلسفى دیگرى به میان مى‌آید كه باید توضیحى پیرامون آنها داده شود. علت و معلول اگر موجودى نیازمند به موجود دیگرى باشد و وجودش به نوعى توقف بر آن دیگرى داشته باشد به اصطلاح فلسفى، موجود نیازمند را «معلول» و آن دیگرى را «علت» مى‌نامند. ولى علت، ممكن است بى نیاز مطلق نباشد بلكه خودش نیز نیازمند و معلول موجود دیگرى باشد.

اما اگر علتى هیچگونه نیاز و معلولیتى نداشت علت مطلق و بى نیاز مطلق خواهد بود. تا اینجا با اصطلاح فلسفى علت و معلول و تعریف آنها آشنا شدیم، اكنون باید به توضیح این مقدمه بپردازیم كه «هر ممكن الوجودى نیازمند به علت است». با توجه به اینكه ممكن الوجود خودبخود وجود ندارد ناچار وجودش منوط به تحقق موجود یا موجودات دیگرى خواهد بود زیرا این قضیه، بدیهى است كه هر محمولى كه براى موضوعى در نظر گرفته شود یا خودبخود (بالذات) ثابت است و یا در اثر امر دیگرى (بالغیر) ثابت مى‌شود مثلاً هر چیزى یا خودبخود روشن است و یا به واسطه چیز دیگرى (نور) روشن مى شود،و هر جسمى یا خودبخود چرب است و یا بوسیله چیز دیگرى (روغن) چرب مى‌شود و محال است كه چیزى نه خودش روشنى و چربى داشته باشد و نه بوسیله چیز دیگرى متّصف به این صفات گردد و در عین حال، روشن یا چرب باشد! پس ثبوت وجود هم براى یك موضوع یا بالذات است و یا بالغیر، و هنگامى كه بالذات نبود ناچار بالغیر خواهد بود، بنابراین، هر ممكن الوجودى كه خودبخود متّصف به وجود نمى‌شود بواسطه موجود دیگرى بوجود مى‌آید و معلول آن خواهد بود. و این همان اصل مسلم عقلى است كه: هر ممكن الوجودى نیازمند به علت است. ولى بعضى گمان كرده‌اند كه مفاد اصل علیّت اینست كه «هر موجودى احتیاج به علت دارد» و بر این اساس، اشكال كرده‌اند كه باید براى خدا هم علتى در نظر گرفت! غافل از اینكه موضوع اصل علیّت «موجود» بطور مطلق نیست بلكه موضوع آن «ممكن الوجود» و «معلول» است، و به دیگر سخن: هر موجود وابسته و نیازمندى محتاج به علت است نه هر موجودى. محال بودن تسلسل علل آخرین مقدمه‌اى كه در این برهان بكار گرفته شده اینست كه سلسله علل باید منتهى به موجودى شود كه خودش معلول نباشد، و به اصطلاح تسلسل علل تا بى نهایت، محال است. و بدین ترتیب،

وجود واجب الوجود بعنوان نخستین علت كه خودبخود موجود است و نیازى به موجود دیگرى ندارد ثابت مى‌شود. فلاسفه، براهین متعددى براى ابطال تسلسل، اقامه كرده‌اند ولى حقیقت اینست كه بطلان تسلسل در مورد علل، قریب به بداهت است و با اندك تأملى روشن مى‌شود. یعنى با توجه به اینكه وجود معلول، نیازمند به علت و مشروط به وجود آن است اگر فرض كنیم كه این معلولیت و مشروطیت، عمومى باشد هیچگاه هیچ موجودى تحقق نخواهد یافت زیرا فرض مجموعه‌اى از موجودهاى وابسته بدون وجود موجود دیگرى كه طرف وابستگى آنها باشد معقول نیست. فرض كنید یك تیم دونده، جلو خط شروع ایستاده‌اند و آماده دویدن هستند ولى هركدام از ایشان تصمیم گرفته است كه تا دیگرى ندود او هم شروع به دویدن نكند، اگر این تصمیم واقعاً عمومیت داشته باشد هیچگاه هیچكدام از ایشان شروع به دویدن نخواهند كرد! همچنین اگر وجود هر موجودى مشروط به تحقق موجود دیگرى باشد هیچگاه هیچ موجودى تحقق نخواهد یافت. پس تحقق موجودات خارجى، نشانه اینست كه موجود بى نیاز و بى شرطى وجود دارد.

تقریر برهان اكنون با توجه به مقدمات یاد شده، بار دیگر به تقریر برهان مى‌پردازیم: هر چیزى كه بتوان آنرا «موجود» دانست از دو حال، خارج نخواهد بود: یا وجودى براى آن، ضرورت دارد و خودبخود موجود، و به اصطلاح «واجب الوجود» است و یا وجودش ضرورت ندارد و مرهون موجود دیگرى است و به اصطلاح «ممكن الوجود» مى‌باشد. و بدیهى است كه اگر تحقق چیزى محال باشد هرگز وجود نخواهد یافت و هیچگاه نمى‌توان آن را موجود دانست. پس هر موجودى یا واجب الوجود است و یا ممكن الوجود. با دقت در مفهوم «ممكن الوجود» روشن مى‌شود كه هر چیزى مصداق این مفهوم باشد معلول و نیازمند به علت خواهد بود، زیرا اگر موجودى خودبخود وجود نداشته باشد ناچار بوسیله موجود دیگرى بوجود آمده است چنانكه هر وصفى كه بالذات نباشد ثبوت آن بالغیر خواهد بود، و مفاد قانون علیّت هم همین است كه هر موجود وابسته و ممكن الوجودى نیازمند به علت است، نه اینكه هر موجودى نیاز به علت دارد تا گفته شود: پس خدا هم احتیاج به علت دارد، یا گفته شود: اعتقاد به خداى بى علت، نقض قانون علیّت است! از سوى دیگر اگر هر موجودى ممكن الوجود و نیازمند به علت باشد هیچگاه موجودى تحقق نخواهد یافت، و چنین فرضى نظیر آنست كه هر یك از افراد یك گروه، اقدام خود را مشروط به شروع دیگرى كند كه در این صورت، هیچ اقدامى انجام نخواهد گرفت. پس وجود موجودات خارجى، دلیل آنست كه واجب الوجودى موجود است.

دوست گرامی‌ نوشته خود را در یک پاراگراف خیلی‌ بزرگ ننویسید ، چون خواندن آن مشکل هست ، همیشه مثل پست دوم خود مطالب را ارسال کنید. در ضمن مطلب خود را با ذکر منبع پست کنید.E032

رد نظریه تکامل چارلز داروین
سمیناری که در دانشگاه شیکاگو در زمینه مورفولوژی تکاملی برگزار شد، دانشمند برجسته‌، دکتر پاترسون‌، سؤال ساده‌ای مطرح کرد: آیا در اینجا کسی هست که بتواند در مورد تکامل‌، نکته‌ای قطعی و ثابت‌شده را عنوان کند؟? سکوتی طولانی بر فضای تالار حکمفرما شد. سرانجام شخصی از گوشه‌ای گفت‌: ?من یک چیز را با قطع و یقین می‌دانم‌: اینکه تکامل را نباید در مدارس تدریس کرد !?

با اینکه بسیاری از مردم عادی بر این باورند که تکامل پدیده‌ای علمی و اثبات‌شده می‌باشد، واقعیت این است که بعد از گذشت 150 سال‌، تکامل فرضیه‌ای است اثبات‌نشده و بدون سندیت‌. در واقع باید گفت که قرائن و شواهد بسیاری‌ تکامل را رد می‌کنند.

فرضیه تکامل که نخستین بار توسط چارلز داروین در کتابش به‌نام "اصل انواع‌" مطرح شد، این نظر را پیش می‌نهد که موجودات زنده از اَشکال ساده نظیر باکتری‌، به اَشکال پیچیده‌تر نظیر انسان تکامل یافته‌اند. این تحول و تکامل زاییده تصادف بوده است‌؛ نخستین مولکول نیز در اثر تصادم اتم‌ها در یک ملغمه ابتدایی به‌وجود آمده است‌. نتیجه این امر پیدایی موجودات زنده بوده است‌.


نابسندگی شواهد و دلایل‌


تأثیر و نفود فرضیه تکامل را نمی‌توان دست‌کم گرفت‌؛ این فرضیه طرز تفکر انسان‌ها را درباره جهان و وجود خودشان دگرگون کرده است‌. اما اکنون بعد از گذشت 150 سال‌، تکامل هنوز در سطح یک فرضیه باقی مانده است‌، و هنگامی‌که شواهد و دلایل مطرح‌شده را موشکافانه بررسی می‌کنید، پی می‌برید که چقدر نابسنده و غیرقطعی هستند.


فسیل‌ها تکامل را اثبات نمی‌کنند


?فسیل‌ها گواه بر تکامل می‌باشند!? این ادعایی بوده که دانشمندان با صدایی بلند عنوان می‌کردند. اما مشکلی که در مورد فسیل‌ها وجود دارد، این است که میان حیواناتی که فسیل‌ها گواه بر وجود آنها هستند، و حیوانات همنوعشان در عصر ما، هیچ فسیلِ میانی وجود ندارد، گویی حیوانات اولیه ناگهان به‌صورت حیوانات امروزی تحول و تکامل یافته‌اند. داروین نیز خود متوجه این نقصان در فرضیه خود بود، اما بر این باور بود که یک روز فسیل‌های میانی یافت خواهند شد. هنوز بعد از گذشت 150 سال‌، فسیلی دال بر وجود حیوانات میانی و در حال تکامل یافت نشده است‌.


دانشمندان معتقد به تکامل برای رفع این نقیصه‌، این نظر را مطرح کردند که تحول با چنان سرعتی رخ داد که فسیلی از آنها باقی نمانده است‌. طبعاً دلیل و مدرکی علمی در این زمینه وجود ندارد.



با اینکه بسیاری از مردم عادی بر این باورند که تکامل پدیده‌ای علمی و اثبات‌شده می‌باشد، واقعیت این است که بعد از گذشت 150 سال‌، تکامل فرضیه‌ای است اثبات‌نشده و بدون سندیت‌. در واقع باید گفت که قرائن و شواهد بسیاری‌ تکامل را رد می‌کنند.

فرضیه تکامل که نخستین بار توسط چارلز داروین در کتابش به‌نام "اصل انواع‌" مطرح شد، این نظر را پیش می‌نهد که موجودات زنده از اَشکال ساده نظیر باکتری‌، به اَشکال پیچیده‌تر نظیر انسان تکامل یافته‌اند. این تحول و تکامل زاییده تصادف بوده است‌؛ نخستین مولکول نیز در اثر تصادم اتم‌ها در یک ملغمه ابتدایی به‌وجود آمده است‌. نتیجه این امر پیدایی موجودات زنده بوده است‌.


نابسندگی شواهد و دلایل‌


تأثیر و نفود فرضیه تکامل را نمی‌توان دست‌کم گرفت‌؛ این فرضیه طرز تفکر انسان‌ها را درباره جهان و وجود خودشان دگرگون کرده است‌. اما اکنون بعد از گذشت 150 سال‌، تکامل هنوز در سطح یک فرضیه باقی مانده است‌، و هنگامی‌که شواهد و دلایل مطرح‌شده را موشکافانه بررسی می‌کنید، پی می‌برید که چقدر نابسنده و غیرقطعی هستند.


فسیل‌ها تکامل را اثبات نمی‌کنند


?فسیل‌ها گواه بر تکامل می‌باشند!? این ادعایی بوده که دانشمندان با صدایی بلند عنوان می‌کردند. اما مشکلی که در مورد فسیل‌ها وجود دارد، این است که میان حیواناتی که فسیل‌ها گواه بر وجود آنها هستند، و حیوانات همنوعشان در عصر ما، هیچ فسیلِ میانی وجود ندارد، گویی حیوانات اولیه ناگهان به‌صورت حیوانات امروزی تحول و تکامل یافته‌اند. داروین نیز خود متوجه این نقصان در فرضیه خود بود، اما بر این باور بود که یک روز فسیل‌های میانی یافت خواهند شد. هنوز بعد از گذشت 150 سال‌، فسیلی دال بر وجود حیوانات میانی و در حال تکامل یافت نشده است‌.


دانشمندان معتقد به تکامل برای رفع این نقیصه‌، این نظر را مطرح کردند که تحول با چنان سرعتی رخ داد که فسیلی از آنها باقی نمانده است‌. طبعاً دلیل و مدرکی علمی در این زمینه وجود ندارد.


محمد نوشته:
رد نظریه تکامل چارلز داروین
سمیناری که در دانشگاه شیکاگو در زمینه مورفولوژی تکاملی برگزار شد، دانشمند برجسته‌، دکتر پاترسون‌، سؤال ساده‌ای مطرح کرد: آیا در اینجا کسی هست که بتواند در مورد تکامل‌، نکته‌ای قطعی و ثابت‌شده را عنوان کند؟? سکوتی طولانی بر فضای تالار حکمفرما شد. سرانجام شخصی از گوشه‌ای گفت‌: ?من یک چیز را با قطع و یقین می‌دانم‌: اینکه تکامل را نباید در مدارس تدریس کرد !?

با اینکه بسیاری از مردم عادی بر این باورند که تکامل پدیده‌ای علمی و اثبات‌شده می‌باشد، واقعیت این است که بعد از گذشت 150 سال‌، تکامل فرضیه‌ای است اثبات‌نشده و بدون سندیت‌. در واقع باید گفت که قرائن و شواهد بسیاری‌ تکامل را رد می‌کنند.

فرضیه تکامل که نخستین بار توسط چارلز داروین در کتابش به‌نام "اصل انواع‌" مطرح شد، این نظر را پیش می‌نهد که موجودات زنده از اَشکال ساده نظیر باکتری‌، به اَشکال پیچیده‌تر نظیر انسان تکامل یافته‌اند. این تحول و تکامل زاییده تصادف بوده است‌؛ نخستین مولکول نیز در اثر تصادم اتم‌ها در یک ملغمه ابتدایی به‌وجود آمده است‌. نتیجه این امر پیدایی موجودات زنده بوده است‌.


نابسندگی شواهد و دلایل‌


تأثیر و نفود فرضیه تکامل را نمی‌توان دست‌کم گرفت‌؛ این فرضیه طرز تفکر انسان‌ها را درباره جهان و وجود خودشان دگرگون کرده است‌. اما اکنون بعد از گذشت 150 سال‌، تکامل هنوز در سطح یک فرضیه باقی مانده است‌، و هنگامی‌که شواهد و دلایل مطرح‌شده را موشکافانه بررسی می‌کنید، پی می‌برید که چقدر نابسنده و غیرقطعی هستند.


فسیل‌ها تکامل را اثبات نمی‌کنند


?فسیل‌ها گواه بر تکامل می‌باشند!? این ادعایی بوده که دانشمندان با صدایی بلند عنوان می‌کردند. اما مشکلی که در مورد فسیل‌ها وجود دارد، این است که میان حیواناتی که فسیل‌ها گواه بر وجود آنها هستند، و حیوانات همنوعشان در عصر ما، هیچ فسیلِ میانی وجود ندارد، گویی حیوانات اولیه ناگهان به‌صورت حیوانات امروزی تحول و تکامل یافته‌اند. داروین نیز خود متوجه این نقصان در فرضیه خود بود، اما بر این باور بود که یک روز فسیل‌های میانی یافت خواهند شد. هنوز بعد از گذشت 150 سال‌، فسیلی دال بر وجود حیوانات میانی و در حال تکامل یافت نشده است‌.


دانشمندان معتقد به تکامل برای رفع این نقیصه‌، این نظر را مطرح کردند که تحول با چنان سرعتی رخ داد که فسیلی از آنها باقی نمانده است‌. طبعاً دلیل و مدرکی علمی در این زمینه وجود ندارد.




چه سخنان بی مایه ای...
برای نظریه فرگشت شواهد بسیاری غیر از سنگواره ها وجود دارد، از جمله توالی های آمینواسیدی و نوکلیئک اسیدی در DNA جانوران مختلف که هرچقدر خویشاوندی جانوری به جانور دیگر در درخت تکاملی نزدیکتر باشد این توالی ها شبیه ترند به هم. و علم جنین شناسی که ثابت کرده جنین بیشتر جانوران شبیه همند و ...
غیر از این سن زمین هم به گونه ای میتواند درستی نظریه فرگشت را تایید کند، چه که برای اتفاق افتادن فرگشت زمانی بسیار طولانی تر از شش هزارسال نیاز هست و علم زمین شناسی ثابت کرده که عمر زمین چیزی حدود 3-4 میلیارد سال هست.
فسیل های بیشتر حلقه های حدواسط کشف شده اند. چند صباحی از دنیا عقبید.
در ضمن هیچ کس نمیگوید فرگشت جانوران زاییده تصادف هست، زاییده جهش های ژنتیکی و بعد آزمون و خطای طبیعت هست.
خدا رو با علم نمیشه ثابت کرد چرا این دوستان متوجه نمیشند:))
نقل قول:چه سخنان بی مایه ای...
برای نظریه فرگشت شواهد بسیاری غیر از سنگواره ها وجود دارد، از جمله توالی های آمینواسیدی و نوکلیئک اسیدی در DNA جانوران مختلف که هرچقدر خویشاوندی جانوری به جانور دیگر در درخت تکاملی نزدیکتر باشد این توالی ها شبیه ترند به هم. و علم جنین شناسی که ثابت کرده جنین بیشتر جانوران شبیه همند و ...
غیر از این سن زمین هم به گونه ای میتواند درستی نظریه فرگشت را تایید کند، چه که برای اتفاق افتادن فرگشت زمانی بسیار طولانی تر از شش هزارسال نیاز هست و علم زمین شناسی ثابت کرده که عمر زمین چیزی حدود 3-4 میلیارد سال هست.
فسیل های بیشتر حلقه های حدواسط کشف شده اند. چند صباحی از دنیا عقبید.

امروزه دانشمندهای زیادی با فرضیه تکامل موافق نیستند! فسیل های میانی پیدا نشده! مثلن هنوز حتی یک فسیل زرافه گردن کوتاه پیدا نشده!



نقل قول:نابجاست !
سامه های (شرایط) فراروییدن جاندار مرده به سنگواره بسیار ویژه است ! نخست لاشه جاندار باید
پیش از خورده شدن بدست لاشخورها و تجزیه شدن و ... زیر مرده خاکی ( مانند غبار آتشفشانی و رسوبات نمکی و ...)
مدفون شده و پس از سالیان دراز جریان آب ، املاح رسوبات با مولکول های آلی استخوان لاشه
آموده شوند و دیرتر با سامه های ویژه تری ؛ سنگواره پدید آید !

دانشمندان برآورد می کنند که از هر یک میلیون جاندار تنها یکی از آن ها بخت سنگواره شدن را
می یابد !

دیگر اینکه "فسیل های میانی" هم یافت شده است ؛ برای نمونه زادمان ما که از پریمات های نخستینی
بوجود آمده ؛ از سنگواره ی آیدا* گرفته تا هومو نئاندرتال ها همگی دیده و نپاهش شده اند !
یا اینکه فسیل میانی از فرگشت داینوسورها به پرندگان ؛ آرکئوپتریکس* را یافته ایم و هنوز هم
پرندگانی از رسته ی Archaeopteryx که کم فرگشته ترند در آمریکای جنوبی با نام هواتزین زندگی
می کنند !

اینجا هم دگرسانی میان نگره و انگاره را نهوشیدید !
--
گزینش طبیعی یکی از ستون های مهادین دانش داروینیسم را برپا می سازد که با روش و آزمون
دانشیک پایور شده است ؛ جدای اینها بسنده است کمی از دانش فسیل شناسی ، زمین شناسی ،
ژنتیک ، زیست شناسی مولکولی و جنین شناسی آگاهی داشته باشید تا بدرستی آن پی ببرید !

نپاهش = مشاهده
هوشیدن = دریافتن ؛ فهمیدن
زادمان = زاد + مان ؛ نسل
رسته = در سانسکریت "رنگ" که در انگلیسی به چهره ی rank درآمده
نگره = (از نگریستن) ؛ نظریه
انگاره = (از انگاریدن) ؛ فرضیه
[/quote]

ماده در حال حدوث است و این سلسله نیاز به محدث را اثبات می کند!
اگر هم شما ماده را واجب الوجود می دانید این خود نشان می دهد که واجب الوجودی مانند خدا می تواند وجود داشته باشد.
تکامل هم یک فرضیه ثابت نشده است و دانشمندان زیادی با ان مشکل دارند.
اگر نسل ما از پریمات هاست پس چرا فقط میمون ها و شامپانزه ها همینگونه مانده اند و ما انسان شده ام؟؟؟ چرا جهش های ژنتیک ان ها را انسان نساخت؟؟؟
چرا حتی یک زرافه گردن کوتاه کشف نشده است؟؟؟
اگه نمی تونید جواب بدید پس لطفن انقدر ادعا نکنید خانم یا اقای دانشمند!

نقل قول:
در ضمن هیچ کس نمیگوید فرگشت جانوران زاییده تصادف هست، زاییده جهش های ژنتیکی و بعد آزمون و خطای طبیعت هست.

میشه به من بگید ازمون و خطای طبیعت چگونه موجود منظم و پیشرفته ای مثل انسان رو به وجود اورده؟؟؟
شما می دونید چشم انسان چقدر منظمه؟؟؟ عقل سلیم میگه چنین نظمی بعیده که با ازمون و خطا به وجود اومده باشد!
چشمانتان را باز کنید! حتی یک نوزاد از بدو تولدش به طور خدادادی می دونه که باید از پستان مادر تغذیه کنه! اونوقت شما به همین راحتی میگویید ازمون و خطا؟؟؟؟
یعنی همینجور چندتا تک سلولی با شانس و احتمال به وجود امدن و تمام جاندارن از اون ها به وجود اومدن؟؟؟


خودتون رو به اون راه نزنید!!!
محمد نوشته: امروزه دانشمندهای زیادی با فرضیه تکامل موافق نیستند! فسیل های میانی پیدا نشده! مثلن هنوز حتی یک فسیل زرافه گردن کوتاه پیدا نشده!
میشود ۱۰ دانشمند واقعی‌ با مشخصات و منبع نام ببرید که مخالف فرگشت هستند؟ نه اینکه بگویید دانشمندی در سویس تا متخصصی در شیکاگو یا اینکه نامه‌ای موجود است که در صندوق امانات لندن نگهداری میشود!E105

در ضمن فرض بگیریم که ما هنوز بعضی‌ از چیز‌ها در مورد فرگشت را نمی‌‌دانیم ، آیا این دلیل میشود که خدا وجود دارد؟ مثلا ۲۰۰۰ سال پیش مردم دلیل وجود رد و برق را نمی‌دانستند و می‌گفتند خدایی به نام thor باعث این میشود یا دلیل مریضی‌ها را نمی‌دانستند و می‌گفتند که شیطان به جلد آن شخص رفته است که صرع گرفته است! به این استدلال شما خدای حفره‌ها می‌گویند ، یعنی‌ اینکه هر وقت ما جواب چیزی را هنوز نمی‌‌دانیم شما می‌گوئید که ما این را نمی‌‌دانیم پس حتما خدا وجود دارد!

خدای حفره‌ها - WiKi
محمد نوشته: شما می دونید چشم انسان چقدر منظمه؟؟؟ عقل سلیم میگه چنین نظمی بعیده که با ازمون و خطا به وجود اومده باشد!
چیزی که برادران باید دریابند اینست که آن چیزی که آخودنها میگویید "عقل سلیم" ربطی به خرد ندارد بلکه یک حس شکمیست و نوع بدوی از common sense.بر این اساس این "عقل سلیم !!" خورشید بدور زمین میگردد و زمین هم ثابت است و الکترونیک و تلفن همراه شما هم کار نباید بکنند چرا که مدل ذرات بنیادین اتمی و فیزیک کوانتوم و نسبیت و اینها هم با عقل سلیم جور در نمیآیند.
آنوقت بر مینای این عقل سلیم علم هم میشود شیوه صحیح طهارت و روح و جن و خواص طبی ادرار شتر و سایر تولیدات فوق دانشیک حوزه علمیه قم !!

من الاسپاگتیُ توفیق
محمد نوشته: امروزه دانشمندهای زیادی با فرضیه تکامل موافق نیستند! فسیل های میانی پیدا نشده! مثلن هنوز حتی یک فسیل زرافه گردن کوتاه پیدا نشده!


میشه به من بگید ازمون و خطای طبیعت چگونه موجود منظم و پیشرفته ای مثل انسان رو به وجود اورده؟؟؟
شما می دونید چشم انسان چقدر منظمه؟؟؟ عقل سلیم میگه چنین نظمی بعیده که با ازمون و خطا به وجود اومده باشد!
چشمانتان را باز کنید! حتی یک نوزاد از بدو تولدش به طور خدادادی می دونه که باید از پستان مادر تغذیه کنه! اونوقت شما به همین راحتی میگویید ازمون و خطا؟؟؟؟
یعنی همینجور چندتا تک سلولی با شانس و احتمال به وجود امدن و تمام جاندارن از اون ها به وجود اومدن؟؟؟


خودتون رو به اون راه نزنید!!!


میشه یکی از این دانشمندان رو نام ببرید؟
منظور از جانوران های حدواسط، جانورانی هستند که نیمی خصوصیات جانوران قبل و نیمی خصوصیات جانوران بعد رو دارند. مثلا حلقه حدواسط خزندگان و پرندگان که فسیلش یافت شده، یا ماهی ها و دوزیستان، دوزیستان به خزندگان و ....
من درباره فسیل زرافه گردن کوتاه اطلاعی ندارم ولی میتوونید فرگشت اسب رو که فسیل هاشم یافت شده در نظر بگیرید که مطابق عکس زیر هست

[ATTACH=CONFIG]1219[/ATTACH]

یا فرگشت دلفین از پستانداران خشکی زی.

موجود منظم و پیچیده ای مثل انسان؟ پیچیدگیشو میپذیریم ولی نظمشو چطور میخواید ثابت کنید؟
طبیعت در ابتدا انسان رو به وجود نیاورده، بهتر بود شما قبل از اینکه بیای اینجا و در رد فرگشت تاپیک بزنید پیرامون این نظریه مطالعه میکردید تا این سوالات ابتدایی رو نپرسید.
انسان به تدریج و طی میلیونها سال آزمون و خطای طبیعت شده این و چه بسا که در سالهای آینده تغییرات دیگری نیز در ساختارش اتفاق بیفتد. عقل سلیم کی میگه؟ واضح مشخص کنید لطفا. چشم انسان میتوونه نمونه متکامل چشم جانداران ابتدایی نظیر بی مهرگان باشه. توصیه میکنم کتاب پندارخدای داوکینز رو بخوونید

نقل قول:کِرم پَهن، چشمی دارد که با هر معیار معقولی، محقرتر از نصف چشم انسان است. حلزون دریایی ناوتیلوس چشمی دارد که در میانه
ی راه چشم کرم پَهن و چشم انسان است. برخلاف چشم کرِم پَهن که فقط نور و سایه را تشخیص می دهد، اما
تصاویر را نمی تواند ببیند، چشم ناوتیلوس شبیه دوربینی بی عدسی است که می تواند یک تصویر حقیقی بسازد؛
اما تصویر آن در مقایسه با تصویر چشم ما تیره و تار است.

همونطور که خووندید چشم انسان و در کل جانوران جدید فرگشت یافته چشم جانداران قدیمی هستند و چون جانوران جدید با چشم فرگشت یافته شانس بقایشان افزایش میافته بنابراین این چشم حفظ شده.

یک نوزاد براساس غریزه میداند باید پستان را بمکد؛ فرقی نمیکند پستان مادر باشد یا پدر، او به صورت غریزی برای زنده ماندن میداند باید بمکد و اتفاقا این میتوونه ثابت کننده نقش زییای طبیعت باشد.

نه پس خدای نامریی شما داشته گل بازی میکرده.
دوستان من جایی خونده بودم که انسانها قابلیت تغییر رنگ پوست رو داشته اند و رفته رفته این قابلیت رو از دست دادند ، صحت دارد یا خیر ؟
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17