دفترچه

نسخه‌ی کامل: دست نوشته های ادبی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4
[ATTACH=CONFIG]2361[/ATTACH]
مفستوفیلیس:
" منم آن روانی، كه از دیرباز
بـُوَد نایــِشِ* هرچه آمد پدید ...
سزا باشدَش اَركه ویران كنم:
هر آغاز دارد به پایان امید.
نكوتر همین پس، كه در این جهان،
نگردد همی هیچ چیز آفرید!
منم آنچه تو " اهرمن" خوانیـَـش،
سرشتم جز این رنگ، رنگی ندید


( از فاوست، شاهكار گوته )
بازگردان به چامه پارسی سره از مزدك





آلمانی
Mephisto:
Ich bin der Geist, der stets verneint!
Und das mit Recht, denn alles, was entsteht,
ist Wert, dass es zugrunde geht,
drum besser ist´s, dass nichts entstünde.
So ist alles, was Ihr Sünde,
Zerstörung, das Böse nennt
mein eigentliches Element.

انگلیسی
Mephistopheles_
. I am the spirit that denies!
And justly so; for all that time creates,
He does well who annihilates!
Better, it ne'er had had beginning;
And so, then, all that you call sinning,
Destruction,--all you pronounce ill-meant,
Is my original element.
----


*

نایِش = نفی
----------------------------
دین-و-زور ها (1) ، گونه ای دیرینه بودند
رباینده (2) ، تَــهَــم (3) ، بیشینه (4) بودند
به میلیون ها سده، فرمان روایان
ولی در کلّه ها سنگینه (5) بودند
یكی چون شاه توران (6) پیشوا بود
دگرها چون رَجِ آدینه (8+7) بودند...
همه خود را شمردند آسمانی
ولی دوزخ‌دلان در سینه بودند
گمان بر زیوِش (9) جاوید بستند
اگر چه چشمه ی هر کینه بودند
کنون بشنو که ایشان را چه آمد
سرانجامان چرا اینگونه بودند:
(10 :فرتور)
ز یك سنگ سـُــتـُـرگِ آسمانی
به آتش، هیزم چوبینه بودند !
-----
اگر داری تو چشم بینش ای دوست
بدان كانان ترا آیینه (11) بودند.


1- Dinosaurs
2- raptor
3- huge
4- majority
5- beton headed
6- (Tyranosaurus Rex ( rex= king
8 + 7 = صف روز جمعه
9- life
10- (فرتور) سنگواره ی دینوسوری از تیره ی دستاربندان - در ویترین موزه

[ATTACH=CONFIG]2394[/ATTACH]

[I]11 - آیینه ی عبرت!



[/I]
[ATTACH=CONFIG]2395[/ATTACH]آرامگاه كوروش بزرگ ، شاه هخامنش و یك فرزند ایران

!كوروش
روان تو اكـــــنون، در این پـــــیكر است
روانــی كه بـُنگـــاه این كـــشور است
نـــمانــده به جــا، از تنــــت جـُز كه بــاد
ولـــی راه تــــو، راه هــــر رهــبر است
در این گــور سنگین، تو سنگین مخواب
مــــرا آرزو، كـــوروشــی دیگــــر است
[ATTACH=CONFIG]2396[/ATTACH]چه چشمانی چه لبخندی تو داری مونا لیزا
بیادم نرگس و سنبل میاری مونا لیزا
چرا راز لبانت، ای ژوكوندا، خواندنی نیست
گلی یا گلشنی یا كه بهاری مونا لیزا
نگاهم بر دو دستان قشنگت خیره مانده
ز هر كژّی تو پاكی ، بر كناری مونا لیزا
تو از پردیس خرّم آمدی یا از فلو-رانس ؟
كه این اندازه چون خرّم نگاری مونا لیزا
داوینچی تا تو را نزد جهانی جاودان كرد
پسند مردم هر روزگاری مونا لیزا
Mazdak
[ATTACH=CONFIG]2397[/ATTACH]
سرود خزان

اندوه در روانم، چون ابرها روان است
خورشید نیكروزی بس دیرپا نهان است
آزادگان به دل سرد، چهر ردان همه زرد
چون برگ رو به مرگی، كآواره ی خزان است
گیتی فسانه ی درد، پروردنم چرا كرد؟
دردا به گوسپندان، گرگِ زمان شبان است
روزم به شب رسانم، هستم چرا؟ ندانم
اشكم از این چرایی، هم روز و شب چكان است
افسوس سرنوشتم، زندانی جهان است
خوش آن زمان كه جانم درمرگِ جاودان است.
Mazdak i Baamdaad
SAMKING نوشته: ستایش بزرگ خدای (اسپاگتی) را که بندگی اش شوندِ نزدیکیست و سپاساندرش فزونگر روزی

پارسی شده ی "منّت خدای را عزّوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت"
از دیباچه گلستان سعدی
منّت خدای را عزّ و جلّ
که طاعتش موجب قربتست و بشکر اندرش مزید نعمت
هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات
...پس در هر نفسی دو نعمت موجود است
و بر هر نعمتی شکری واجب:
...از دست و زبان که بر آید
کز عهده شکرش بدرآید
...
سعدی
--------

دهِشگرْ* خداوند، درخشانْ، خردمند
كه یاورش شاد
و سپاس-اندرش فزونگر داد
هر دَمی كه فرو میرود زندگی‌بان است و چون برآید شادی جان،
پس در هر دَم دو دهش* باشد
و بر هر دهش سپاسی شاید:
از دست و زبان كه برآید،
كز بار نمازش بدر آید
...
Matdak i Baamdaad
-----------------------



*
دهشگر daheshgar = نعیم
دهش dahesh = نعمت -اعطا

فریدون فرخ فرشته نبود
ز مـُشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی
بانو
هیتلر کوچکی در درون توست
خفته و مستعد
به اندازه ی تمامی خواب هایی که در راهند
و هنوز ندیده ای
به اندزه ی تمامی بمب های اتمی
که در راهند وهنوز به مقصد نرسیده اند
هیروشیمایی که منم
دیکتاتوری که تویی ..

روزنوشت : 1392/6/31
یک قدم است
یک نگاه، یک تپش
یک زمزمه، یک لرزش
یک آغوش، یک بوسه
یک تن لرزان و یک عشق
فاصله من با شیطان
و اینک این تویی ، بخار نفس‌هایت بر شیشه
چشم بی‌تاب‌ت می‌چکد
«مرا مبر ز یاد، این التماس را
این آغوش را و این سوز را»


و چه سهمناک است لبخند شیطان
که بر لبان من نقش بسته
که تو را اینچنین بی‌قرار ساخته
و مرا اینچنین بر فراز!
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"﴿ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ (221) تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِیمٍ (222) یُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ (223) وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ (224) أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی كُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ (225) وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ (226) إِلَّا الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِیراً وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ(227)﴾"
"آیا هوشیارتان کنم بر کسی که فرود می آید سرکشان221فرود می آید بر هر چانه زنی خیلی گناهکار22روبرو می شوند شنیدن هم فراوانشان دروغگویند223هم سراینده ها پیروی می کنندشان گمراه ها224آیا نبوده می بینی که چون آنها در هر سرایی سرگشته اند225هم چون که آنها می گویند چه نباشد انجام می دهند226جز کسانی که باورکردند هم انجام دادند سازنده ها هم بزبان آوری کردند خداوند را فراوانی هم همیاری کردند از چندگدار چه ستم شدند هم زود می دانند کسانی که ستم کردند کدام دگرگون گشته ای دگرگون می کنند227"
خداوندا مرا فریب خورده ء سرایندگان مکن که همیشه سرگشته اند هم پیرامونشان را جز به چشم گمان هم بدگمانی نمی بینند تویی که همه چیز داری هم به ما چشم دست اندیشه دادی هم غذایی که بخوریم که زندگی کنیم پاس تو ای خداوند مرا در واپسین در گروه نیکوکاران جای بده
صفحات: 1 2 3 4