مادر
رستاخیز
دن آرام
جنگ و صلح
صدسال تنهایی
...
و مادام بوواری که خیلی دوسش دارم.
کلا هر رمانی ویژگیهای خاص خودش رو داره .
مثلا وقتی سالهای ابری رو میخوندم احساسی که به من دست میداد قابل تکرار با خوندن رمان مثلا کلیدر نبود.
بیشتر رمانهای روسی رو میپسندم.
اهل خوندن کتاب های رمان نیستم, رمان هایی هم که خواندم از انگشتان دست تجاوز نمی کنه!
این سه کتاب رو پسندیدم : مزرعه ی حیوانات اثر جورج اورل - پخمه اثر عزیز نسین - دختر پرتقالی اثر یوستین گوردر
ابله برای من همیشه بهترین بوده، کتابی که نشون میده انسان بودن چطور بلاهت به حساب میاد، بلاهتی دوست داشتنی!
کتابهایی هم بودن که در زمان خوندنشون واقعا لذت بردم ازشون و خوب هرکدوم مقتضای سن خاصی رو دارن:
بلندیهای بادگیر، وقایع نگاری یک جنایت از پیش اعلام شده ی مارکز، افق گمشده که اگه درست یادم مونده باشه مال جیمز هیلتون هست و خیلی وقته دنبالش میگردم تا دوباره بخونمش ولی پیداش نمیکنم، زن سی ساله ی بالزاک، ریشه های الکس هیلی، ژان کریستف، سووشون سیمین دانشور، خرمگس، سه تفنگدار و کنت مونت کریستوی دوما، مدیر مدرسه ی آل احمد، مجموعه آثار صمد بهرنگی، بنگاه آدم کشی جک لندن و ...
سامان نوشته: افق گمشده که اگه درست یادم مونده باشه مال جیمز هیلتون هست و خیلی وقته دنبالش میگردم تا دوباره بخونمش ولی پیداش نمیکنم
نسخه PDF رو میتونین پیدا کنین, توی کتابناک هم با اسم "افق گمگشته" برای دانلود هست.
من رمان های زیادی خوندم. کتابهای مسعود بهنود جالبه. خانوم - امینه - 3 خانوم - کوزه بشکسته
سینوحه (قدیمیش) - سووشون - امیر ارسلان نامدار - رابعه - عطش - نان و شراب - بانو با سگ ملوس (آنتوان چخوف)
عدالت اجرا شده است - حیدرخان عمو اوغلی و ....
ولی کتاب رمان شمس و طغرا (3جلد) رو 6بار خوندم. فوق العاده بود. حتما بخونید
نویسنده اش هم محمد باقر میرزا خسروی هست. اصلا یه نقد بزرگ و تاریخ جالبی پشت این کتاب هست
رمان زیاد شروع کردم ولی تعداد کمی بودند که تونستم تا آخرش ادامه بدم
بهترین هاشون
صد سال تنهایی
خرمگس(از زیر زمین خونه یمامان بزرگم پیدا کردم ورق میزدم تار و پود کاغذاش داشت جدا میشد:))ولی عالی بود)
جنگ و صلح
مسیح باز مصلوب
بیگانه
ناطوردشت(نمیدونم چرا ازش خوشم اومد چون داستان خاصی نداره ولی کلا از شخصیا های آشفته خوشم میاد)
مرده های بی کفن سارتر(البته این نمایشنامه هستش)
1984 جرج اورول
وقتی نیچه گریست
عشق سال های وبا از گابریل گارسیا مارکز (یکی از رمان هایی هستش که با اینکه روند داستانی بسیار آرامی داره که ممکنه کسل کننده باشه خیلی قشنگه)
Angela نوشته: نسخه PDF رو میتونین پیدا کنین, توی کتابناک هم با اسم "افق گمگشته" برای دانلود هست.
بینهایت سپاسگزارم
خیلی وقت بود دنبالش میگشتم و پیداش نمیکردم. تو کتابناک هم ظاهرا ١٧ روز پیش گذاشتنش.
به هر حال لطف بزرگی در حقم کردین و یکبار سپاس دادن بهتون برای تشکر کافی نبود.
نقل قول:قلب های بیگانه
گی دی موپسون(این نزدیک ترین تلفظی بود که براش پیدا کردم:)) )
کتابی در مورد قلب های زخمی آدم ها(من عاشق تراژدیم)
آندره مغیوله مرد 37 ساله پولدار، زیبا و با استعدادی هست که نمیدونه باید با خودش چیکار کنه،مادام دی بیغنی بیوه 30 ساله بسیار زیبا،مشهور و گالری دار هست که از آندره میخواد که به گالریش سر بزنه که در اون هنرمندان،نویسندگان و سیاست مداران مشهوری توش رفت و آمد میکنند.در ابتدا آندره فاصلش رو نگه میداره و بعد راه حل مشکلش"اهمیت ندادن به هیچ چیز" رو پیدا میکنه،و به شدت عاشق مادام دی بیغنی میشه...
تازه شروع کردمش،جملات بسیار بسیار علی و حساب شده هستند،توصیفات نسبتا بی نقص و تشبیهات جالب هستند،خیلی از این کتاب خوشم اومده.
اصولا من به داستان های عاشقانه علاقه زیادی ندارم ولی واقعا تشبیهات این موپسون حس ادبی ادمو ارضا میکنه!سبک نوشتار کتاب سوم شخص هست ولی باز هم تنوع داره و گره های داستان هی داره بیشتر میشه.
undead_knight نوشته: سوم شخص
من تعریف این کتاب را زیاد شنیدهام و همچنین سبک سوم شخص را بسیار دوست دارم (البته نویسنده باید بسیار چیرهدست باشد تا از عهدهاش برآید). از آنجا که رمان زیاد نمیخوانم و خیلی وسواس دارم در مورد رمان خواندن(چنانکه تعداد رمانهایی که اواسطش از آن دلزده شدهام بیشتر از 10 تا هستند) به همین خاطر تاکنون این را نخواندهام.
Dariush نوشته: من تعریف این کتاب را زیاد شنیدهام و همچنین سبک سوم شخص را بسیار دوست دارم (البته نویسنده باید بسیار چیرهدست باشد تا از عهدهاش برآید). از آنجا که رمان زیاد نمیخوانم و خیلی وسواس دارم در مورد رمان خواندن(چنانکه تعداد رمانهایی که اواسطش از آن دلزده شدهام بیشتر از 10 تا هستند) به همین خاطر تاکنون این را نخواندهام.
خب من بیشتر از همه سبک ها Stream of consciousness رو دوست دارم،چون سوم شخص خیلی وقت ها داستان رو از دید من لوس! میکنه.ولی واقعا تا اینجا که تقریبا نیمه کتابه محو توانایی و چیره دستی نویسنده شدم.
خب البته راستش من کتاب رو همین امروز گم کردم:| و بنابراین تا چند روز آینده نمیتونم نظر نهاییم رو بگم ولی همین کتاب نصفه از دید من ارزش خونده شدنش واقعا زیاده.در ضمن کتابش خیلی بلند هم نیست و به همین خاطر بعید میدونم حوصلت سر بره.
اگر کمی هم به ژانر علمی-تخیلی علاقه داشتی میتونستم بهت کتاب Flow My Tears, the Policeman Said فیلیپ.ک.دیک رو معرفی کنم که اخیرا تمومش کردم،در واقع بیش از اینکه کتاب علمی تخیلی باشه به روان آدم ها،اثر شهرت،روابط ادم ها و موقعیت های پیشبینی ناپذیر میپردازه که از دید من خیلی جالب بود.