دفترچه

نسخه‌ی کامل: پدیده ای به نام داریوش سجادی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
من که هر چی گفتم پدیده هستن ایشون کسی تحویل نگرفت...این یه نمونه از نظرات ایشون4!!!!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[h=6]خودتانید!!!
امروز سالگرد کشته شدن «ندا آقاسلطان» است.
من از نخستین کسانی بودم که با ضریب صد در صد طی مطالبم با قاطعیت کشته شدن آن مرحومه را محصول توطئه ای حرفه ای و مسبوق به سابقه در دوسیه کشورهائی نظیر انگلستان تلقی کردم.
در دو لینک زیر کلیات و قرائن خود نسبت به چنین ادعائی را پیش تر اظهار داشته ام.
http://www.sokhan.info/Farsi/Taghar.htm
http://www.sokhan.info/Farsi/goftego2.htm
یک سال بعد از کشته شدن «آقا سلطان» فیلم جدیدی از لحظه جان دادن وی در صفحه اینترنت منتشر شد که مانند فیلم قبلی بسیار با کیفیت بود و انتشار با تاخیر این فیلم جدید به وضوح اثبات می کرد هر دو فیلم با دوربین هائی حرفه ای و فیلمبردارانی حرفه ای تهیه شده اند. خصوصاً آنکه فیلمبرداران آن قدر حرفه ای بودند که در هر دو فیلم کاملاً الزامات امنیتی را لحاظ کرده و هیچکدام از فیلمبردار ها علی رغم محدود بودن فضای سانحه! تصویری از یکدیگر را ضبط نکرده اند.
توضیحات بیشتر را در لینک زیر آورده ام.
(ندای شوم ـ http://sokhand.blogspot.com/2010/06/blog-post_14.html)

بعد از انتشار فیلم دوم در نخستین سالگرد کشته شدن آقا سلطان بود که یقین صدر در صدی من به طراحی ترور «ندا آقا سلطان» مبدل به یقینی هزار در صدی! شد.
اکنون و با فاصله گرفتن از آن قتل فجیع واقعیت ها به تدریج بهتر و شافف تر خود را بروز می دهند.
واقعیاتی از این دست که:
ـ در یک کوچه فرعی که به دور از ناآرامی موجود در سطح شهر بود.
ـ دختر جوانی بصورتی مشکوک با شلیک گلوله کشته می شود.
ـ و دست بر قضا دو فیلمبردار کاملاً حرفه ای نیز «تصادفاً» در همان لحظه و دوربین به دست آماده ثبت لحظه جان دادن مقتول بوده اند!
ـ دست بر قضاتر! و کاملاً تصادفی آقای دکتری بنام «آرش حجازی» نیز بصورت کاملاً تصادفی و با ویزای آماده در جیب جهت عزیمت بموقع به انگلستان و شرکت در برنامه بی بی سی در لحظه ترور «آقا سلطان» در کنار ایشان تشریف داشته!!!
ـ و در کمتر از نیم ساعت فیلم مزبور بر روی اینترنت آپلود و انتشار جهانی می یابد.
ـ اننشار این فیلم بصورتی معنادار و برخلاف تمام قوانین ژورنالیزم بین الملل بدون اجتناب از قانون پرهیز از نشان دادن مستقیم صحنه های خشن بمدت یک هفته و متناوب در تلویزیون بی بی سی و چند تلویزیون کاملاً وابسته به ایپک و عربستان (بمنظوری خاص) پخش شد. (منظور خاص را در همان تاریخ و در لینک زیر بیان کردم)
http://www.sokhan.info/Farsi/Taghar.htm

هیچ وقت هم معلوم نشد آقای آرش حجازی اساساً چرا بعد از کشته شدن «آقا سلطان» با آن شتاب ایران را به قصد لندن ترک کرد!؟ در حالی که می توانست همانطور که استاد موسیقی «ندا» که ایشان نیز در لحظه سانحه در کنار «ندا» بود حجازی نیز می توانست در صورت «ککی به تنبان نداشتن»! در تهران می ماند و مانند استاد ندا به ماموران جهت یافتن حقیقت کمک می کرد.
علی ایحال امروز و در سالگرد مجدد کشته شدن آن مرحومه بنده مایلم از جانب خودم خطاب به حرامیان بفرمایم!!!
خودتانید!!!!!![/h]
بره دکتر خوب میشه ؟!
اینم یکی دیگه از نظرات مشعشع ایشون:

[h=6]

[/h][h=6]دکتر علی شریعتی یک وقتی می گفت:
آدم وقتی فقیر میشه خوبی هاش هم حقیر میشه .اما کسی که زور داره یا زر داره «عیب» هاشه "هنر" می بینند « چرند» هاشه «حرف حسابی» می شنوند «آروغ های بی جا و نفرت بار» شه فلسفه و دانش و دین می فهمند حتی «شوخی های خنک و بی ربط» او از خنده حضار را روده بر می کنه!
ملت ها هم همینجورند!
حالا حکایت ماست! خانم سمت چپی رو به زحمت اسمش و ملیت و سابقه اش را می دانند و از تلاش های انسان دوستانه اش مطلعند! ولی دست راستی را تا محل تولد و سن و دور کمر و طول قد و تعداد فرزند و تعداد شوهر و ... همه را می دانند و بابت رفتارهای تصنعی انسان دوستانه اش قربان و صدقه اش می روند! حالا بماند این علیا مخدره از ناحیه هنرش!!! چه کثافاتی را به ذهنیت جامعه بشری پمپ کرد. از هم خوابگی با هم جنس اش! مقابل دوربین سینما تا کامجوئی از برادر تنی اش روی فرش قرمز اسکار! و بعد از همه این سخافت ها! سازمان ملل سخاوت مندانه نمایندگی دفاع از حقوق بشر را هم به علیا مخدره می دهد!
هر چند در تحلیل نهائی این علیا مخدره خود قربانی این ضد فرهنگ سخیف و مسلط است.
این یعنی هورا کشیدن بابت شناعت! یعنی جایزه دادن بابت کثافت! یعنی الگو دادن به جوان که راه موفقیت از هالیوود و تنانگی و هرزه نمائی می گذرد.
بقول بی بی سی:
یعنی معامله کردن با شیطان برای باهوش و زیبا شدن و دلبری کردن!

http://sokhand.blogspot.com/2011/08/blog-post_27.html
[/h][ATTACH=CONFIG]541[/ATTACH]
sonixax نوشته: بره دکتر خوب میشه ؟!
فک نکنم میلاد4...چیزی که اعصاب آدمو خرد میکنه اینه که خیلی هم ادعاش میشه که من همه رو به چالش میکشم...میگه من از معدود افرادی هستم که در فضای مجازی فارسی زبان تولید فکر میکنم3535!!!
Havadar_e_Democracy نوشته: فک نکنم میلاد4...چیزی که اعصاب آدمو خرد میکنه اینه که خیلی هم ادعاش میشه که من همه رو به چالش میکشم...میگه من از معدود افرادی هستم که در فضای مجازی فارسی زبان تولید فکر میکنم3535!!!

صادرات اسلام، تولید فکر … این واژه‌ها را از کجا می‌آورند؟ 21
Havadar_e_Democracy نوشته: فک نکنم میلاد4...چیزی که اعصاب آدمو خرد میکنه اینه که خیلی هم ادعاش میشه که من همه رو به چالش میکشم...میگه من از معدود افرادی هستم که در فضای مجازی فارسی زبان تولید فکر میکنم3535!!!

جای نگرانی نداره دکتر جان،این جور جونورها بدرد همون صدا و سیمای اینا میخورند،فکر نکنم کسی که شبکه ماهواره ای میبینه در داخل یا ایرانیهای خارج تره هم برای این مهملات خرد بکنن،دکتر (؟) شریعتی بازی دیگه خریدار نداره.الان نون تو لابی گری برای صلحه !!
بچه ها جدی یکی به داد این آقا برسه...وضعش خیلی خرابه4!!!
------------------------------------------------------------------------------
[h=6]بیمار را کتک نمی زنند!
بعد از گذشت بیش از 30 سال از سقوط و انحطاط فرهنگ بیمار دوران پهلوی دیگر خجالت آور است که هنوز مشارالیها نتوانسته اند بر این بیماری تاریخی غلبه کنند و زننده است چنین توجیهاتی از ایشان در حسرت پوشیدن و بالیدن به یک تکه پارچه را استماع کردن! اما علی رغم این نباید از این نکته نیز غافل ماند که برخورد چکشی و سلبی با چنین پدیده ای، عاری از حزم و تدبیر است. حافظان سلامت اخلاقی و رفتاری در ایران اگر می پذیرند اصرار اقشاری از جامعه بر شماسازی های نامانوس با فرهنگ بومی در ایران ریشه در خود باختگی فرهنگی و اختلال شخصیتی دارد متقابلاً ایشان نباید گریزی نیز از این واقعیت داشته باشند که مبتلایان «بیمارند» و در هیچ فرهنگ و جغرافیا و نقاهتگاه و حکومت و دولت و ملتی «بیمار» را برای درمان کتک نمی زنند!راه حل چنان مبتلایانی قبل از داغ و درفش و گزمه و داروغه و مُفتش، توسلی منطقی و اجتناب ناپذیر به روان شناسی بالینی است. درمانی که هر چند 30 سال تاخیر داشته اما هنوز هم برای انجام آن فرصت و حجت باقی است.
ادامه در لینک زیر
http://sokhand.blogspot.com/2012/07/blog-post.html

ریزبینان متوسل یک عکس نشوند که این شامل خودت نیز می شود و فرض را بر این بگذارند که «بعله! شامل راقم هم می شود»! اما فرض بنده آن است که برخلاف فرمایش رسول الله رطب خورده می تواند منع رطب کند! همانطور که ما کردیم و شد!!![/h]
[ATTACH=CONFIG]564[/ATTACH]
Anarchy نوشته: بچه ها جدی یکی به داد این آقا برسه...وضعش خیلی خرابه4!!!

من نفهمیدم، چیز بدی نگفته بود؟

بخش "هر کسی برای نداشته هایش می جنگد!" نیز درست و منطقی بود.
مهربد نوشته: من نفهمیدم، چیز بدی نگفته بود؟

بخش "هر کسی برای نداشته هایش می جنگد!" نیز درست و منطقی بود.
چیز بد اصلا خود موضوع هست...ظاهرا حرف حسابی هم بین حرف هاش هست اما کل حرفش هیچ حسابی نداره!!! گیر دادن به افراد و مقوله های مختلف اونم به شکل بیمارگونه از خصوصیات ایشون هست...مثلا الان کل این مقاله به نظر شما چه هدفی داشت؟

مثلا این یعنی چی؟
نقل قول:این مهم نیست که کراوات از حیث تاریخی به چه کشوری تعلق دارد. ولو آنکه امروز سند منگوله دار و غیر قابل تردید امریه فرضاً «خشایار شاه» خطاب به همسرش نیز پیدا شود که ذیل آن امر بر دوختن «کراوات» برای ایرانیان داده باشد، اما مهم آن است که شیفتگان امروزین بهره وری از «کراوات» این نوع خاص از دستمال گردن را به عنوان نماد تشخص ایرانی گری به گردن نمی بندند و عمده چنان شوق و اصرار و اهتمام و وجد و ابتهاج در استفاده از آن پوشش، بازگشت به یک قرینه سازی بین خود و حوزه تمدنی غرب داشته که باطناً آغشته به یک خود سفله انگاری تاریخی و عقده حقارت نسبت به «تمدن غربی» است که در تحلیل نهائی ریشه در یک ناخود آگاه «غرب برتربینی» داشته و دارد.

بواقع مرتکبین به کراوات! با توسل به این پوشش که برای ایشان مُبدل به نماد و شاخص انسان غربی در مقام انسان برتر و متمدن شده می کوشند از این طریق در خلسه «این همانی» دست به پمپ اعتماد بنفس به شاکله شخصیت حقیر فرض شده شان بزنند.
Anarchy نوشته: چیز بد اصلا خود موضوع هست...ظاهرا حرف حسابی هم بین حرف هاش هست اما کل حرفش هیچ حسابی نداره!!! گیر دادن به افراد و مقوله های مختلف اونم به شکل بیمارگونه از خصوصیات ایشون هست...مثلا الان کل این مقاله به نظر شما چه هدفی داشت؟

من هدف نویسنده‌اش را نمیدانم، ولی فردید (منظور)های گوناگونی را میتوانست برساند.

برای نمونه جعل و دروغگویی (فتوشاپ) برای بزرگنمایی دست‌آوردها. یا بیش از اندازه گرایش به باختری
(غربی) شدن که کروات را ایرانی بدانیم،ولی ریش را که براستی در تندیس‌های بجامانده میبینیم را انیرانی و عربی.[COLOR="Silver"]


---------- Post added at 12:00 PM ---------- Previous post was at 11:56 AM ----------


[/COLOR]
نقل قول:این مهم نیست که کراوات از حیث تاریخی به چه کشوری تعلق دارد. ولو آنکه امروز سند منگوله دار و غیر قابل تردید امریه فرضاً «خشایار شاه» خطاب به همسرش نیز پیدا شود که ذیل آن امر بر دوختن «کراوات» برای ایرانیان داده باشد، اما مهم آن است که شیفتگان امروزین بهره وری از «کراوات» این نوع خاص از دستمال گردن را به عنوان نماد تشخص ایرانی گری به گردن نمی بندند و عمده چنان شوق و اصرار و اهتمام و وجد و ابتهاج در استفاده از آن پوشش، بازگشت به یک قرینه سازی بین خود و حوزه تمدنی غرب داشته که باطناً آغشته به یک خود سفله انگاری تاریخی و عقده حقارت نسبت به «تمدن غربی» است که در تحلیل نهائی ریشه در یک ناخود آگاه «غرب برتربینی» داشته و دارد.

بواقع مرتکبین به کراوات! با توسل به این پوشش که برای ایشان مُبدل به نماد و شاخص انسان غربی در مقام انسان برتر و متمدن شده می کوشند از این طریق در خلسه «این همانی» دست به پمپ اعتماد بنفس به شاکله شخصیت حقیر فرض شده شان بزنند.

خوب برداشت خودت چیست؟ من باز هم چیز بدی نمیبینم، میگوید کسانی که امروز کروات میزنند برای این نیست که
بخواهند به فرهنگ باستانی ایرانی برگردند، ونکه میخواهند با باختری و امروزی‌نما بودن به خودباوری‌سازی بپردازند که درست است.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9