دفترچه

نسخه‌ی کامل: تفریحات شما چیست؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3
Ouroboros نوشته: آدم نمی‌داند به حال برخی دوستان که تفریحشان «کتاب خواندن» است حسرت بخورد یا افسوس..
تفریح من اینست که برنامه‌ی تلویزیونی «The Biggest losers» را نگاه می‌کنم و می‌خندم، تازگی‌ها دارم به افزودن « Here comes Honey Boo Boo » نیز می‌اندیشم. در یک کلام به مردمان چاق می‌خندم. E00e

امیر جان ناسزا گفتی یا ستایش بود؟ :e405:
کمی از هر دو، ولی متمایل به ستایش...
کتاب خواندن برای منهم بسیار لذت‌بخش است اما چه بسی بر اثر سوء آموزش‌های دوران کودکی تفریح برای من یکسان شده با خاموش کردن مغز. فرض مثال فیلم هنری که تماشا می‌کنم یا موسیقی کلاسیک که گوش می‌کنم هیچ ارزش «تفریحی» برای آن قائل نیستم..
Ouroboros نوشته: کمی از هر دو، ولی متمایل به ستایش...
کتاب خواندن برای منهم بسیار لذت‌بخش است اما چه بسی بر اثر سوء آموزش‌های دوران کودکی تفریح برای من یکسان شده با خاموش کردن مغز. فرض مثال فیلم هنری که تماشا می‌کنم یا موسیقی کلاسیک که گوش می‌کنم هیچ ارزش «تفریحی» برای آن قائل نیستم..

من [خوشبختانه] کار و زندگی‌ام بگونه‌ای است که همواره احساس میکنم
دارم «تفریح» میکنم، کار زیادی نمیبینم که بخواهم مرزبندی کنم میان اینها.

شاید باید اینجا از آغاز پرسیده میشد که در زندگی چه پیشه‌ای باید گزید که دیگر نیاز به تفریحات نباشد E402


ولی با این همه هنوز برخی کارها تفریح افزوده هستند، کنسرت موسیقی زنده رفتن یکی از نمونه‌های دم دست آن!
براستی هیچ چیز بیشتر از موسیقی زنده شورانگیز نیست، به دوستان پیشنهاد میکنم این را هم به لیست تفریح‌ها بیافزایند که بس خوشی‌آور است!

پیاده‌روی‌های - بی هدفون و این بازیها - دراز رفتن هم یکی از تفریح‌های دیگریست که میتوانم از واپسین بار که اینجا نوشتم پیشنهاد کنم.
قلیون کشیدن با دوستان
خیلی کم پارتی اگر جاش و مسائل امنیتیش حل شه
اینجا خوردن فست فود هم جز یکی از تفریحات هست
اساسا در ایران تنها تفریح مجاز همان خوردن است،هر وقت حرف از تفریح دسته جمعی میشود بخش اصلی آن خوردن است،من نمیدانم چرا اسمش تفریح است E10c
دوستان سوال دیگه ای هم پرسیدما!! شما فقط چسبیدین به تفریح که...
Anarchy نوشته: دوستان گفتم هم این تاپیک رو از زیر خاک بکشونم بیرون تا دوستان جدیدمون هم نظرشونو بگن هم اینکه بپرسم به نظر شما چطور میشه از زندگی لذت برد؟
یکی از لذت های من اینه که تو این تاریکی و سکوت از نوای این رعد و برق ها نهایت لذت رو می برمــــ... ؛
Alice نوشته: از نوای این رعد و برق ها

کدوم رعد و برق ها؟
Anarchy نوشته: کدوم رعد و برق ها؟
از همین رعد و برق ها !
اگه تهران هستی کافیه پنجره ها تو باز کنی و ببینیـــ... :)
Anarchy نوشته: دوستان سوال دیگه ای هم پرسیدما!! شما فقط چسبیدین به تفریح که...

مهربد پاسخ جالبی داد که من مایلم نقطه‌ی مخالف آن‌را برجسته بکنم: ژاپنی‌ها با کارشان عیش می‌کنند. این به ذهن ِ ناظر غربی بسی شگرف می‌آید زیرا در غرب فرهنگ غالب بر این فرض استوار گردیده که شخص باید از شغل خود بطور اتوماتیک بیزار باشد و میان «تفریح/کار» خطی برجسته(اگرنه تضادی آشکار)وجود دارد که عبور از آن میسر نیست. اما در همان زمان، ژاپن یکی از بالاترین آمارهای خودکشی در جهان را دارد. در جستجوی یافتن توضیحی برای این مسئله، من به پیشفرض‌های فرهنگی رسیدم، اینکه عیش با کار از آنجاکه در غرب(و باقی بخشهایی از جهان که عمیقا تحت تاثیر این بخش از فرهنگ آن بوده‌اند) امری‌ست خارج از نرم و روال معقول و نظم معمول ِ چیزها، و نه گفتن به آن چه بسی پدیده‌ای فقط در چنان فضای فرهنگی بخصوصی جالب و شوق‌انگیز. در کشوری که همه با کارشان عیش می‌کنند، چه بسی احساس برخی اشخاص همانست که مثلا ما مردمان تحت تاثیر «کارگریزی غربی» در برخورد با تفریحات عوام‌پسند و منحط داریم: بیزاری توام با تکفیر.

لذت بردن از کار فقط در شرایط فرهنگی/ذهنی خاصی عامل خوشبختی خواهد بود، برای مثال چنانکه پیشتر هم اشاره کردم کیف‌بردن به آن معنایی که از «تفریح» منتج می‌شود از کار جدی که نیازمند تعمق، یا حتی اندکی دقت است برای من ممکن نیست، زیرا در فرهنگی بزرگ شده‌ام که تحت آن میان آموختن و توجه کردن، و تعالی و تذلذ تفاوتی سترگ و بنیادین وجود دارد.
صفحات: 1 2 3