دفترچه

نسخه‌ی کامل: نیچه و اسلام
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3
دوستان گرامی که بیش از من در زمینه فلسفه مطالعه داشتن این صحبتی که میشه در مورد نیچه و اینکه از اسلام تعریف و تمجید کرده تا چه حد صحت داره؟
به طور خاص از کتاب اراده معطوف به قدرت نام میبرن.البته میدونم که این کتاب رو نیچه ننوشته و ظاهرا خواهرش از دست نوشته های نیچه چاپ کرده...
منم زیاد با نیچه آشنایی ندارم ولی در همین حد که ازش میدونم و این مسلمین عزیز رو میشناسم میشه حدث زد که اینم یک چیزی تو مایه شیغه دوازده امامی بودن انیشتینه.
البته این آخوندها خیلی سعی میکنند سکولاریسم رو به نهیلیسم و از اونم به اخلاق نیچه بچسبونند،حالا اگر مثلن چسبوندند هم این چه فایده ای براشون میتونه داشته باشه،نیچه درباره زنها و اخلاق هم حرف اشتباه زیاد زده.انتقاد نیچه از مسیحیت خیلیش بخاطر روحیه بردگیش هست.اسلام که خود معنیش یعنی تسلیم،اگر نتیچه از اسلام خوشش اومده باشه باید گفت یکمقدار عجیب و متناقض هست.
دوستان من تقریبا تمام آثار نیچه رو خوندم و با عقایدش آشنا هستم.
در اینکه نیچه یک ملحد به تمام معنا است هیچ شکی نیست. او در تمام عقایدش به تمام ادیان
و پیامبران الهی بی محابا تاخته.
البته به جز زرتشت! در کتاب چنین گفت زرتشت نیچه هدفش اینه که به ابر انسان رو معرفی کنه
و صفاتی رو بهش اشاره می کنه که اگر انسان از اونها پیروی کنه می تونه به ابر انسان تبدیل بشه(یه جورایی همون انسان کامل عرفا)
و نیچه معتقده تا امروز هیچ ابر انسانی بر روی زمین وجود نداشته مگر زرتشت. او کسی است که تمامی این صفات رو داشته.
اما در مورد تعریف او از دین اسلام!
این از اون مغالطه هایی هست که اصطلاحا بهش می گن خلط مبحث.
بله نیچه در جایی نه از دین اسلام بلکه از نبوغ محمد ستایش کرده! همینطور ولتر! اما کدام نبوغ محمد؟ نبوغ سیاسی، اجتماعی، مذهبی و ...؟
به راستی کدام یک؟
نیچه، ولتر و سایر روشنفکر هایی از این دست نبوغ سیاسی محمد رو ستایش کردند. و او رو شخصیتی می دونند که تونسته در اون شرایط محیطی
و در اون وضع سیاسی مردم رو گرد هم جمع کنه و با هم متحد کنه و به وسیله اونها بتونه اهداف خودش رو به کرسی بشونه.
اگر بخوایم اینطور حساب کنیم آیا به نظر شما هیتلر هم نمی تونه یک نابغه باشه؟
برای اینکه با نظریات این دانشمندان و کلا اروپایی ها راجع به دین اسلام و محمد آشنا بشید کتابی هست تحت عنوان((محمد (ص) در اروپا))
نوشته خانم مینو صمیمی(در انگلستان) و ترجمه آقای عباس مهر پویا انتشارات اطلاعات. در این کتاب نظریات تمام دانشمندان غربی رو در مورد
اسلام و به ویژه محمد نوشته.
اگر دوست داشتید بگید من بخش هایی از کتاب رو می تونم رو سایت قرار بدم.
قلم نوشته: اما در مورد تعریف او از دین اسلام!
این از اون مغالطه هایی هست که اصطلاحا بهش می گن خلط مبحث.
بله نیچه در جایی نه از دین اسلام بلکه از نبوغ محمد ستایش کرده! همینطور ولتر! اما کدام نبوغ محمد؟ نبوغ سیاسی، اجتماعی، مذهبی و ...؟
به راستی کدام یک؟
ممنون از اطلاعاتی که دادین.خب این صحبت ها در کدام یکی از آثار نیچه هست؟امکانش هست متن دقیقش رو برامون اینجا بنویسید.


قلم نوشته: اگر دوست داشتید بگید من بخش هایی از کتاب رو می تونم رو سایت قرار بدم.
بله حتما این کار رو بکنید.
نیچه کسی‌ بود که گفت خدا مرده ، حالا بیاد از اسلام تعریف کنه!! مثل اون جریان نامه نوشتن محرمانه انیشتین به آیت‌الله بروجردی هست! که در صندوق امانات لندن نگهداری می‌شه21
همونطور دوست عزیزم درخواست کرده بود نظرات نیچه رو در باب اسلام ذکر میکنم:
نیچه چند جا بعد از نقد مسیحیت نقبی به سایر ادیان می زنه و به نوعی اونها رو در مقابل مسیحیت
قرار می ده که پر واضحه که نمی تونه نظرات متقن و مستدلی باشه.(ضمنا همه مطالب از کتاب اراده معطوف به قدرت هستش.)
مورد اول از بخش نقد مذهب شماره 145 صفحه 139 : یک مذهب سامی مثبت فراورده یک طبقه حاکم به چه چیز شباهت دارد: کتاب قانون محمد،
بخش های قدیمتر عهد عتیق(دین اسلام، به عنوان مذهبی مردانه، نازکدلی و دروغزنی مسیحیت را ـ که مذهبی زنانه اش می شمارد ـ خوار می دارد.)

مورد دوم بخش نقد مذهب شماره 146 صفحه 139 : مذهب به خودی خود ربطی به اخلاق ندارد، اما هر دو زاده مذهب یهود(مسیحیت و اسلام) اساسا مذاهب اخلاق گرا هستند. چنانکه احکامی را در مورد((چگونه باید زیست)) صادر می کنند.(توضیح اینکه اینجا مشاهده میکنیم جنبه مثبت اخلاق گرایی مد نظر نیست بلکه چون این
ادیان صرفا دستور العمل هایی برای زندگی صادر می کنند اخلاق گرا هستند نه برای اینکه به مردم درس انسانیت می دهند.)

مورد سوم بخش نقد برترین ارزشهای گذشته شماره 204 صفحه 178 : در اینجا نیچه بعد از نقد اخلاقی دین مسیح به این پاراگراف می رسه که می گه
از سوی دیگر، اگر به دشواری، خطر و حوادث ترسناکی که که یک زندگی مردانه با آن آغاز می شود بیاندیشیم، در می یابیم که دقیقا چگونه
خشن ترین و نیرومند ترین نوع انسان با این آهنگ خوش آب و رنگ((نیکی)) و پاکی فریفته می شود و تحت تاثیر قرار می گیرد... زندگی یک کرسی، حتی امروز، یا زندگی عرب جاهلی چنان زندگی مردانه است. که با چنان شور و حرارتی انسان های بیابان نشین را در کنار خود جمع کرد و با هم متحد کرد.

اما برای روشن شدن داستان و برای اینکه نظر اصلی نیچه رو درباره اسلام بدانیم این عبارت روشن و مبرهن است و جای هیچگونه شک و شبهه ای باقی نمی گذارد:

آنچه را که محمد تازی به عنوان دین و آیین به خورد پیروان خود داده است و به جهانیان پیشکش نموده است .اگر نام دین بر آن نمی گذاشتند آدمی چنین می پنداشت که این گفتار مشتی مردم جنگلی است که به شهر نشینها پیشنهاد کرده اند.زیرا دین که نمی تواند چنین خشن و دور از انسانیت باشد.دینی که پر از فرمان کشتن و بریدن دست و پا و ربودن و ت...صاحب زنان مردم باشد و یا دستور چاپیدن دارایی و هستی مردم را بدهد دین نیست بلکه جنایت و فرمان نابودی اندیشه و روان و کالبد است. من دینی به این بیدادگری و ستم پیشگی ندیده ام.راست است که این دین از بیابان آمده و بنابر این درخور همان بیابان نشین هاست و جایی در میان مردم متمدن ندارد و نمی تواند داشته باشد.[color="silver"]

---------- ارسال جدید اضافه شده در 06:21 pm ---------- ارسال قبلی در 06:18 pm ----------

[/color]همونطور که دیدید دوستان مسلمانمون! با خلط مبحث و تفسیر های من در آوردی
سعی دارند نیچه رو هم مسلمون کنند. اما در روزهای آتی سعی می کنم نظرات سایر اروپاییان رو در
مورد اسلام و محمد از کتاب ((محمد(ص) در اروپا)) اینجا نقل کنم.
قلم نوشته: آنچه را که محمد تازی به عنوان دین و آیین به خورد پیروان خود داده است و به جهانیان پیشکش نموده است .اگر نام دین بر آن نمی گذاشتند آدمی چنین می پنداشت که این گفتار مشتی مردم جنگلی است که به شهر نشینها پیشنهاد کرده اند.زیرا دین که نمی تواند چنین خشن و دور از انسانیت باشد.دینی که پر از فرمان کشتن و بریدن دست و پا و ربودن و ت...صاحب زنان مردم باشد و یا دستور چاپیدن دارایی و هستی مردم را بدهد دین نیست بلکه جنایت و فرمان نابودی اندیشه و روان و کالبد است. من دینی به این بیدادگری و ستم پیشگی ندیده ام.راست است که این دین از بیابان آمده و بنابر این درخور همان بیابان نشین هاست و جایی در میان مردم متمدن ندارد و نمی تواند داشته باشد.
دوست گرامی من این رو در سایت های مختلف دیدم اما هیچ رفرنسی براش نذاشته بودن.اگه امکانش هست رفرنس رو شما بگید.
shinbet نوشته: نیچه کسی‌ بود که گفت خدا مرده ، حالا بیاد از اسلام تعریف کنه!! مثل اون جریان نامه نوشتن محرمانه انیشتین به آیت‌الله بروجردی هست! که در صندوق امانات لندن نگهداری می‌شه21

می‌گویند هر چه دروغ بزرگتر باشد راحت‌تر پذیرفته می‌شود 21

این اصولا یکی از تکنیک‌های هیتلر هم بود و به شگرد یا تکنیک «دروغ بزرگ» معروف است:

نقل قول:
http://en.wikipedia.org/wiki/Big_Lie

...the use of a lie so "colossal" that no one would believe that someone "could have the impudence to distort the truth so infamously.


گفتن دروغی آن اندازه «غول‌آسا»، که هیچکس باور نکند که حقیقت این اندازه ناشیانه تحریف شده باشد.
نیچه در کتاب دجال به شدت میتازه به اخلاق مسیحیت و آموزه های این دین، و اخلاق اسلامی رو برتر میدونه، پس در این مورد ادعای مسلمانها تا حدی درست هست
با اینحال نیچه ادیان رو ساخته بشر میدونه و بسیاری از انتقاداتش اسلام و یهودیت رو هم دربرمیگیره
عنوان تاپیک را که دیدم پنداشتم که احتمالا قرار است انتقادهای نیچه به اسلام را بخوانم.اما با دیدن این مطلب که نیچه از اسلام تعریف کرده است همانقدر شگفت زده شدم که بگویند نتانیاهو نامه ی فدایت شوم برای خامنه ایفرستاده است!
اساسا این موضوع جای بحث ندارد!کسی اگر با یکی دو کتاب از نیچه آشنا باشد میداند که نظرش در مورد اسلام و اساسا دین چیست.البته اشاره مستقیم به دین اسلام، نداشته است.اما آیا واقعا نیاز است که نظر مستقیم و صریح او را بدانیم؟نیچه اساسا انسانی که رو به آسمان دارد را نکوهش میکند و میگوید بیاییم زمین را بپرستیم.چگونه چنین چیزی ممکن است که نیچه بخواهد اسلام را که دینی ست سراسر تسلیم و بندگی، ستایش کند؟و از اساس نظر فیلسوفهای غربی در مورد اسلام به شدت منفی است.یعنی همانقدر که به مسیحیت و یهودیت میتازند، چند برابرش به اسلام حمله میکنند.مثلا شوپنهاور، که استاد نیچه بود، در مورد مسلمانها از عبارت " انسانهای نفرت انگیز" استفاد میکند.یا فرانسیس بیکن در مورد قران از عبارت "دیسکورس وحشیان" استفاده میکند! همچنین است نظر افرادی چون راسل، اسپینوزا، کانت و دیگران.نظر افرادی چون هیوم و ولتر که دیگر نیازی به بیان ندارد.
اما در مورد خود محمد، اصلا برایم شگفت آور نیست که نیچه نبوغ او را ستایش کند.به حق او یکی از نابغه های همه ی اعصار است.مانند او انگشت شمار هستند.با یک کتاب عربی ، چند قانون ، مقداری حدیث و سنت و یک دوره ی کوتاه بیست و سه ساله، که همه بیابانی و بدوی بودند، جریانی را پایه گذاشت که همیشه یکی از تاثیرگذارترین جریانهای جهانی بود و در زندگی میلیادرها انسان تاثیر مستقیم و غیر مستقیم داشت. هنوز هم چند میلیارد انسان با آن درگیر هستند و معلوم نیست که تا کی قرار است این روند ادامه داشته باشد.چند نفر را میشناسید که توانسته باشند چنین کاری را انجام دهند؟
وقتی تاریخ زندگی محمد را بخوانید و قدری در روشها ، روان شناسی دقیق او با دقت توجه کنید، نبوغ سرشار او را به وضوح خواهید دید.به این مورد توجه کنید:
پس از فتح مکه ، او غنایم زیادی به دشمن قدیمیِ خود، ابوسفیان که یکی از اشراف بلندپایه مکه بود هدیه داد تا بتواند پشتیبانی او را کسب کند.این یک حرکت استراتژیک بود که محمد برای اینکه نظر اشراف مکه را جلب کند، آنرا انجام داد.اما انصار و مهاجرین از این کار او به شدت ناراحت شدند و خیلی از یارانش نزدیک بود از او جدا شوند.دقت کنید که او در یک خطابه چه گفت.سخنان او را در تاریخ طبری بخوانید، شگفت زده خواهید شد.در تاریخ هرگز دیکتاتوری چون او هوشمند و نابغه ندیدم.او به یاران خود با حالتی تاثیر گذار گفت که من میخواستم اسلام را به دهان ابوسفیان و امویان شیرین کنم.من به او شتر دادم، اما شما پیامبر خدا را دارید.او با خود غنایم به خانه میبرد و شما رسول الله را.خودتان قضاوت کنید، کدام بهتر است.رسول الله یا غنایم؟
با این سخنرانی، همه ی به شدت متاثر شدند، اشک همه ی یاران سرازیر شد و همه از کار خود پشیمان شدند.توصیه میکنم حتما شرح کامل ماجرا را از تاریخ طبری بخوانید.من الان حوصله تایپ و خواندن ندارم وگرنه برایتان نقل میکردم.موارد اینچنین زیاد هستند در تاریخ زندگی او.هیچکدام از پیروان بعدی او نبوغِ او را نداشتند و اساسا به گرد پای او هم نمیرسیدند.در تاریخ طبری این بخش ها را بخوانید تا ببینید او چگونه از نبوغ سرشار خود در مواقع خاص برای به سودِ خود تمام کردنِ قضایا استفاده میکرده:داستان برگزیدن جوان گمنامی به نام اسامه به رهبری سپاه اسلام، ماجرای جدا ماندن عایشه از کاروان و شایعات مربوط به آن،ماجرای جنگ خندق و جنگ بنی قریظه و...
تمام کسانی که اکنون او را تحقیر میکنند، به نظرم توان ِ درکِ نبوغ سیاسی و اجتماعی ، روان شناسی و وقت شناسیِ اورا ندارند .دیکتاتورهایی مثل هیتلر، استالین،چنگیز،تیمور،آتیلا،مائو ، کاسترو و... در مقابلش هیچ هستند.او به تنها تنِ خویش یک دیکتاتوریِ هزاروچهارصد ساله را پایه گذاری کرد.هنوز قوانینی که او گذاشته است به عنوان قوانینِ لایتغیر و لایتبدل، بدون افول در بخض عظیمی از جهان اجرا میشوند. نیچه او را خوب شناخته است.بنابراین اصلا تعجبی ندارد که او را ستایش کند.
اما در مورد عبارتِ معروفِ خدا مرده استِ نیچه، این عبارت اساسا ربطی به بی خدا بودن نیچه ندارد و قصدش از این عبارت چیزِ دیگری است.اما بسیاری به اشتباه مپندارند که او با بیان این عبارت خواسته خدا را به قتل برساند و بی خدایی را مشروع کند.این اصلا درست نیست و کسی که به آثار و نوشته های نیچه آشنایی داشته باشد میداند که قصدِ نیچه از بیان این عبارت اصلا چنین چیزی نبود.
صفحات: 1 2 3