من چند وقتی هست که یک مشکل فلسفی در خدا باوری برایم ایجاد شده است. اصولأ چرا خدا ( بر فرض وجود) باید کسانی که به وجود او اعتقاد ندارند و مخالف احکام صادره از او هستند را مجازات کند؟ آیا این خدا را تبدیل به چیزی مثل کیم جونگ ایل یا سید علی خامنهای نمیکند؟ در زندانهای این دنیا هم بهرحال شخص میمیرد و درد تمام میشود ولی در جهنم الهی شخص نمیمیرد و برای همیشه زجر میکشد! چرا چون فقط اعتقادی به وجود سازنده آن جهنم نداشته است و حالا به زور سرب داغ و تیر آهن گداخته! به او میفهمنند که خدا هست! خوب در این صورت باید با تمامی انرژی با این خدا جنگید اگر فلسفه جهنم حقیقت داشته باشد.
مرسی جناب راسل ، مدتی هست در مسافرت هستم که البته هنوز به منزل برنگشتم و برای همین کمتر سراغ اینترنت رو میگیرم ، فکر میکنم این تاپیک موضوع جالبی بشه ، ولی از آنجا که اینجا قحطی خدا باور هست فکر کنم بحث یک طرفه بشه
shinbet نوشته: من چند وقتی هست که یک مشکل فلسفی در خدا باوری برایم ایجاد شده است. اصولأ چرا خدا ( بر فرض وجود) باید کسانی که به وجود او اعتقاد ندارند و مخالف احکام صادره از او هستند را مجازات کند؟ آیا این خدا را تبدیل به چیزی مثل کیم جونگ ایل یا سید علی خامنهای نمیکند؟ در زندانهای این دنیا هم بهرحال شخص میمیرد و درد تمام میشود ولی در جهنم الهی شخص نمیمیرد و برای همیشه زجر میکشد! چرا چون فقط اعتقادی به وجود سازنده آن جهنم نداشته است و حالا به زور سرب داغ و تیر آهن گداخته! به او میفهمنند که خدا هست! خوب در این صورت باید با تمامی انرژی با این خدا جنگید اگر فلسفه جهنم حقیقت داشته باشد.
خداباوری شاخه های خیلی زیادی داره - در برخی از شاخه های اون برداشت ها به کل فرق داره - برای مثال در مذهب "
شاهدان یهوه" خداوند خطا کاران را مجازات نمیکند !
بلکه پس از فرا رسیدن قیامت تمامی افراد زنده خواهند شد و حقانیت خدا به آنها ثابت میشود و سپس به هر فردی هزار سال فرصت داده میشود که آنگونه که یهوه میخواهد زندگی کنند - اگر افراد از این آزمون هزار ساله سربلند بیرون بیایند میتوانند تا ابد در "
بهشت روی زمین" (یک کتابی هم به همین نام [
شما میتوانید تا ابد در بهشت روی زمین زندگی کنید *] نوشتند که خوندنش خالی از لطف نیست ، کلی میخندید
- البته ترجمه ی فارسیش هم بگردید پیدا میشه به خصوص اگر برید پیش این شاهدان یهوه ایی ها حتمن ازش دارند
**) زندگی کنند و آنها که از این آزمون سربلند بیرون نیامده اند فانی هستند و از بین میروند .
در این میان نه مجازاتی و نه جهنمی و نه آلکاپون بازی ای وجود ندارد .
اینها تضاد های عجیب و غریبی هستند که بین تمام ادیان یا شاخه های ادیان وجود دارند و هر دینی خود را بر حق میداند و تمامش تراوشات ذهن خالق یا خالقان آن ادیان است و بسیار طبیعی است که رفتار خداوند در هر دینی بسته به موقعیت جغرافیایی ، فرهنگی و زمانی ی ایجاد اون دین فرق میکنه .
مثلن همین شاهدان یهوه حد اکثر مال 80-90 سال پیش هستند و برای همین از نگر ما قوانین خدایشان معقولانه تر است .
* : سایر لینکها :
http://www.amazon.com/You-Live-Forever-P...B000E1VTFU و
http://www.freeminds.org/psychology/mind...raphy.html
** : یه بار یکیشون گفت اون دیگه قدیمی شده ، نسخه های جدید تر اومده
------------------
پ.ن : خوش برگشتی کسرا جان
من پیشنهاد میکنم اگر بیخدایی رو دوست نداری بری سراغ اسپینوزا کسری جان که یهودی هم بوده.
من آخوندتون میشم:
چون خداوند همه ابزار شناخت خودش رو در اختیار انسان قرار داده. بنابر این انسانی که خداوند رو نشناسه و قبول نکنه یک انسان غرض ورز هست. (اینها رو در دبیرستان میشنیدم)
پرسش: غرض ورز هم باشه چرا باید مجازات بشه؟
shinbet نوشته: ولی مشکل من در مورد اینکه کلا خدا باوری و اعتقاد به مذهب رو از خودم بیرون بکنم ترس است ، حالا %۱ هم احتمال بدیم که خدا باشد و تورات حقیقت داشته باشد ، چه میشود کرد آن موقع؟
ترس بجایی است. این همان مسئلهای است که به نام «
قمار پاسکال» معروف است.
اما چند نکته را نباید فراموش کرد. نخست آنکه اگر خدا باشد، لزوما همان خدایی نخواهد بود که در تورات و قرآن و .. دربارهاش
خواندهایم. بودن یزدان پاک احتمال بسیار بیشتری از وجود خداهای ابراهیمی دارد. اگر چنین خدایی بود، هرگز کسی را از روی
نداشتن ایمان به هستی خود به جهنم نمیاندازد و واژگون، به خردورزی و بکارگیری دانش و خردی که خود داده است پاداش هم خواهد داد.
نکته دیگر این است که باور به خدا مانند هر باور دیگری هزینه دارد و یک خداباور بایستی آن را بپردازد. هزینههای خداباوری (در ادیان
ابراهیمی) این است که فرد همواره در ترسهای واهی از اعمال خود به سر میبرد. خوردن خوک میتواند گناه باشد. کار کردن روز
یک شنبه میتواند گناه باشد. دیدن یک دختر/پسر میتواند گناه باشد و بسیاری چیزهای دیگر. اگر نگوییم که انجام ندادن اینها خود
هزینه نیست، آن ترس روانی که فرد همواره با آن زندگی میکند کیفیت زندگی را خود بسیار پایین آورده و مهمترین هزینه آن به شمار میرود.
واپسین نکته نیز به اخلاقی بودن پرستش یک خدای ابراهیمی برمیگردد. همچنان که بالاتر گفتی:
shinbet نوشته: آیا این خدا را تبدیل به چیزی مثل کیم جونگ ایل یا سید علی خامنهای نمیکند؟ در زندانهای این دنیا هم بهرحال شخص میمیرد و درد تمام میشود ولی در جهنم الهی شخص نمیمیرد و برای همیشه زجر میکشد! چرا چون فقط اعتقادی به وجود سازنده آن جهنم نداشته است و حالا به زور سرب داغ و تیر آهن گداخته! به او میفهمنند که خدا هست! خوب در این صورت باید با تمامی انرژی با این خدا جنگید اگر فلسفه جهنم حقیقت داشته باشد.
چنین خدایی مانند یک bully و زورگوی بسیار قدرتمند است که چون ما زورمان به او نمیرسد، بهتر ببینیم که از اوامرش فرمانبرداری کنیم!
کار اخلاقی و خردمندانه در چنین حالتی همان جنگیدن و ستیز با چنین خدای زورگویی خواهد بود.
shinbet نوشته: البته یهودیت ارتدکس به فلسفه جهنم و بهشت اعتقاد نداره و معتقد هست که بعد از مرگ انسان وارد یک دنیای روحانی میشه که میزان گناه ما باعث میشه اونجا از خدا دور بشیم و وارد باغ عدن نشیم و باید پاک بشیم که به اونجا برسیم. البته انقدر مسائل مختلف در تورات هست که باعث سوال میشه که این مساله بهشت و جهنم زیاد مهم نیست. مثلا چرا یک نفر که روز شنبه کار میکنه باید کشته بشه؟ گوشت خوک پاک و خوشمزه هم هست ، چرا گوشت خوک کوشر نیست؟ مساله خلقت جهان که نیز بیشتر شبیه جک است. کشتی نوح که عین قصه شنگول و منگول میماند ، مگر سیل و طوفان همه موجودات زنده را از بین میبرد؟ خوب هرچه آب باشد که ماهیها زنده میمانند ، موجودات سلولی چی؟ میکروبها چه میشوند؟ بعد تازه حیوانات بیچاره چه گناهی کردند که باید همگی کشته شوند؟ ولی مشکل من در مورد اینکه کلا خدا باوری و اعتقاد به مذهب رو از خودم بیرون بکنم ترس است ، حالا %۱ هم احتمال بدیم که خدا باشد و تورات حقیقت داشته باشد ، چه میشود کرد آن موقع؟
دقیقاً به همین خاطره که اسپینوزا رو پیشنهاد میکنم.دیدگاه اسپینوزا شدیداً طبیعتگراست در حالی که ایده خدا رو در کلی ترین حالتش نگه میداره،به همین خاطر هم از جامعه یهودی در اون زمان با لعن و نفرین بیرونش میکنن.جناب انیشتین هم گفته که خدا از نظرش خدای اسپینوزاست.همونطور که مهربد هم گفت احتمال بودن چنین خدایی خیلی بیشتر از یهوه در عهد عتیق هست.
[URL="http://plato.stanford.edu/entries/spinoza/"]Baruch Spinoza
[/URL]
نقل قول:Baruch (or Benedictus) Spinoza is one of the most important philosophers—and certainly the most radical—of the early modern period. His thought combines a commitment to Cartesian metaphysical and epistemological principles with elements from ancient Stoicism and medieval Jewish rationalism into a nonetheless highly original system. His extremely naturalistic views on God, the world, the human being and knowledge serve to ground a moral philosophy centered on the control of the passions leading to virtue and happiness. They also lay the foundations for a strongly democratic political thought and a deep critique of the pretensions of Scripture and sectarian religion. Of all the philosophers of the seventeenth-century, perhaps none have more relevance today than Spinoza.
مرسی از پاسخهای دوستان ، در ادامه باید بگم که بیخدایی چند تا مشکل دیگر هم برای شخصی مثل من که مذهبی بوده میتونه داشته باشد. مثلا من تمامی عمر خود را تا کنون به یک طریق زندگی کردم ، بعضی زمانها شده اتفاقاتی غیر قابل باور در زندگی من اتفاق افتاده ، ۲۵ سال از زندگیم رو در یک فرهنگ به دنیا اومدم و بزرگ شدم ، الان که خیلی از چیزها برای من معنی نمیده ، افرادی که کنار من هستند از کنارم دور میشوند ، شاید الان وقتی به اطرافیانم بگم که دیگه اعتقادی به خدا ندارم ، شروع به مسخره کردن بکنند ، چون من ساعتها بحث میکردم با افراد مختلف و ممکن است بشنوم که حتما اون اعتقاداتت هم الکی بود ، در حالی که نبود و در آن زمان واقعا من باور داشتم.
نکته بعدی این هست که وقتی انسان فکر میکند که بعد از مرگ هیچ چیز نیست و همه چیز تمام میشود ، دلیل اینکه من بخواهم یک نام نیکی از خودم بجا بگذارم چیست؟ وقتی من نیستم و پاسخ دادنی در کار نیست ، فرق اینکه بعد از مرگ من بقیه که خود نیز روزی به هیچ خواهند رسید چه چیز در مورد من فکر کنند چیست؟ چرا من باید نامی نیک از خود به جا بگذارم؟