دفترچه

نسخه‌ی کامل: هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7
آقا الان وزیر اطلاعات آخوندا توی برنامه امروز ، دیروز ، پریروز ، پس پریروز ، 1400 سال پیش به جای فرافکنی گفت : فر-اَفکَنی 21
shinbet نوشته: آیا یک شخص خرد گرا حتما باید بی‌خدا باشه؟ یعنی‌ یک شخص خدا باور که مثلا استاد دانشگاه هاروارد هست و یا نویسنده هست ، یک شخص راشنالیست محسوب نمی‌شه؟


همچنان که امیر روشنگری کرد، خردگرایی تنها یک ابزار (سود بردن از خرد) برای بازشناسی درست از نادرست است.

به بیانی، شما با خرد و منطق خود به این هوده و نتیجه رسیده‌اید که خدا هست، من هم رسیده‌ام که خدا نیست. البته هر دوی
ما نمی‌توانیم درست بگوییم؛ خدا یا هست و یا نیست، ولی تا زمانی که شما برای بودن خدا فرنود و دلیلی منطقی پیش خودتان را
داشته باشید (تنها یک «باورمند» محض نباشید) و من نیز در نبود خدا دلیل و فرنود و منطق‌ام را، همچنان هر دو در این دسته خواهیم بود.



Ouroboros نوشته: ضمناً خردمندی و خردگرایی یکی نیستند، اینکه مهربد می‌گوید بیشتر نمود ِ خردمندی‌ست(ترجیح ِ تعقل به عواطف و اینها)..

خیر گرامی، نگر من در اینجا همان «خردگرایی (rationalism)» است و نه «خردمندی (wiseness)».


البته گفتگو درباره اینکه چگونه در زندگی دنبال خردمندی باشیم بسیار خوب بوده و شایسته یک
جستار دیگر نیز هست (من البته در این یکی چیز زیادی برای گفتن نخواهم داشت) ولی در این جُستار،
من قصد داشتم بیشتر به اینکه گونه می‌توان با سود بردن از شیوه‌های کارآمد و بهینه، دیگران را با خردگرایی آشنا کنیم بپردازیم.

من در اینجا از تجربیات و دانسته‌های خودم که بیشتر درباره تعامل با مسلمانان
است آغاز می‌کنم تا دوستان نیز، با همراهی و بیان تجربه‌هایشان گفتگو را پیش ببرند.



چگونه مسلمان را از بندگی خدا در بیاورید و یا چگونه در زندگی یک فتنه‌جوی راستین باشید

یکی از چیزهایی که درباره ایران برای من همواره بسیار جالب بوده است، شمار بسیار زیاد باورمندان محض است
که می‌توانند بدون هیچ‌گونه دشواری‌ای، به چیزهایی که شاید پنج دقیقه فکر کردن به آن برای فهم خرافه‌بودن آن بسنده کند باور داشته باشند.

من اینها را برای سادگی خودم در دو دسته مسلمان/نامسلمان جای داده‌ام؛ که در حقیقت این اندکی
کم‌لطفی به مسلمانان به شمار می‌رود، چرا که در واقع، آنچه در ایران امروز ما بسیار دیده می‌شود، «خرافه‌پرستی» است.

خرافه‌پرستی و خرافه‌پرستان در تعریف، درست کسانی هستند که بر پاد و روبروی خرد‌گرایی و خردگرایان قرار می‌گیرند.

ما با انواع و گونه‌های خرافه‌پرستی بسیار در ایران روبرو هستیم. از کم‌آزارترین و بیشتر مایه
تفریح بودن آن که فال حافظ و طالع‌بینی ایرانی/هندی/چینی باشد تا خطرناک‌ترین نوع آن‌ که باور
سخت به اسلام و پیروی کورکورانه از قوانین اسلامی مانند سنگسار و اعدام و کشتار زیر نام "مقدس" خدا باشد.

بایستی پذیرفت که در واقعیت ایران امروز، هر مسلمانی با این قوانین موافق نیست. ما نام دسته‌ای از مسلمان‌ها
را که آگاهانه با برپایی قوانین ضدبشری اسلام مخالف هستند را می‌توانیم «مسلمانان نرم خود‌آگاه» بگذاریم.
این دسته بیشتر به دنبال هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با دیگران هستند و باورهایشان برایشان از جنبه شخصی (بهشت و حوری) فراتر نمی‌رود.

در آن سوی دیگر اما دسته‌ای قرار دارند که با داشتن بیشترین و سخت‌ترین باورها به اسلام، همواره تلاش می‌کنند که
قوانین بنابگفته الهی/قرآنی آن را در جامعه پیاده‌سازی کنند. نام این دسته را می‌توانیم «مسلمانان ریشه‌ای» یا رادیکال بگذاریم.

دسته سوم که بیشتر مسلمانان ایران را به خود اختصاص می‌دهد، دسته‌ای هستند که
نه آن اندازه از قوانین اسلام سر در می‌آورند و نه آن اندازه به این مسائل فکر می‌کنند که
بخواهند آگاهانه هم باور خود را داشته باشند و هم بدنبال همزیستی بدون درگیری با دگراندیشان باشند، ولی
با توجه به شرایط زندگی و آموزه‌های اسلامی که خواه‌ناخواه از دولت و پیرامون خود گرفته‌اند خود را یک باورمند مسلمان می‌شناسند.

نکته‌ای که درباره این دسته شایان بیان است این می‌باشد که «مسلمانان ریشه‌ای» یا
رادیکال، بیشتر صلاحیت و اعتبار وجودی خود را مستقیم و غیر‌مستقیم از این دسته می‌گیرند.


اکنون از این دسته‌بندی‌ها چه سودی می‌توان برد. برای آنکه گفتگو را ساده‌تر کرده باشیم،
می‌توانیم اینگونه در نگر بگیریم که شما با یک آدم مسلمان تازه‌وارد روبرو می‌شوید.
با نگرش به اینکه باورمندی این شخص به سختی می‌تواند زیرگرد‌آیه‌ای از خردگرایی باشد و از
آنجاییکه، هدف ما در اینجا گسترش خردگرایی است، می‌خواهیم ببینیم با چه شیوه‌ای می‌توانیم با صرف
کمترین انرژی، بیشترین بازده را در ناباور کردن و به سوی خردگرایی سوق دادن این آدم مسلمان داشته باشیم.

همچنان که همه کاربران این سایت می‌دانند، چنین کاری در اسلام «فتنه» خوانده می‌شود
و از دیرباز بوده‌اند آدم‌های زیادی که در تلاش برای اصلاح مسلمین، زیر نام این انگ کشته شده‌اند.

پس بهتر است که پیش از دست‌زدن به هیچ‌گونه اقدام فتنه‌جویانه‌ای، خود را از پیش کاملا آماده کرده باشید [عکس: 4.gif]



در آوردن دسته‌ای که این مسلمان به آن تعلق دارد

نخستین پرسشی که در روبرو شدن با یک مسلمان بایستی از
خود کرد این است که این مسلمان در کدام یک از سه دسته بالا جای دارد.

دسته نخست که «مسلمانان نرم خودآگاه» باشند بنا به تجربه شخصی
من، آن اندازه که باید و شاید ارزش زمان گذاشتن را ندارند، چرا که این
دسته به هر روی، آسیبی به کسی نمی‌رسانند و اگر به حال خودشان بگذارید،
کار چندانی با کسی ندارند و دنبال صادر کردن اسلام و گرفتن آزادی‌های شخصی و تحمیل حجاب و ... نیستند.
از سوی دیگر نیز، این دسته از اینرو «خودآگاه» هستند که پیشتر، این راه‌های گفتگو و بحث را رفته‌اند و به نوعی، در برابر تغییر عقیده واکسینه شده‌اند.


دسته دیگری که نبایستی هیچ‌گاه به دنبال آگاه کردنشان نرفت، دسته مسلمانان رادیکال هستند.
این دسته یکی از خطرناک‌ترین جاندارانی هستند که می‌توانید روی این کره خاکی پیدا کنید و پیشنهاد
شخصی من این است که اگر می‌توانید اصولا از نزدیک شدن و سخن گفتن نیز با این گروه خودداری کنید.

البته، بسیار خوب است که بتوان این گروه را هر اندازه کم و اندک هم که شده از باور کورکورانه بیرون کشید،
ولی ریسک بسیار بالای آن بهترین فرنود است که جلوی این وسوسه را گرفته و این دسته را به حال خود رها کنیم.


دسته سوم که دسته مورد علاقه ما در اینجا خواهند بود، همان «مسلمانان میانه» هستند.


به اینکه چگونه می‌توان با این دسته به گفتگو و بحث نشست نیز می‌پردازیم ...
shinbet نوشته: پس خرد گرایی یعنی‌ بیخدایی؟ یعنی‌ اگر مثلا شخصی‌ بنا‌ به خرد خود ، به خدا اعتقاد دارد ، یعنی‌ سخنان تورات به فرض برای او غیر عقلانی نیست ، این شخص نمی‌تواند خرد گرا باشد؟ معیار خرد گرایی شما چیست؟

توضیح دادم که کسب معرفت از طریق بحث ها و ابزار عقلی باید صورت بگیره تا خردگرایی اطلاق بشه. برای مثال، در مورد زندگی پس از مرگ باید بر پایه بحث ها و نظریات عقلی به نتیجه رسید، نه یک نمونه یا ادعا از فلان دین و فلان مذهب یا هر چیز دیگر. در برابر خردگرایی ایمان گرایی وجود داره که میشه فردی رو مثال زد که او در برابر قول و نظر دین یا آیینی همیشه تسلیم و به‌گوش هست و صرف نظر از توجیه عقلایی اون نظر، عمل کننده ی اون هست.

shinbet نوشته: افراد خدا باوری مثل دکارت و یا پاسکال اشخاصی‌ بی‌ خرد بوده اند؟

اولن که معیاری برای باور به خدا در تعریفی که من آوردم نبود. دومن بی خرد یعنی بی عقل. ما داریم در مورد خردگرایی صحبت می کنیم.
مهربد نوشته: خیر گرامی، نگر من در اینجا همان «خردگرایی (rationalism)» است و نه «خردمندی (wiseness)».

53
نوشته‌ی شما را خواندم، نکاتِ پرشماری پیرامون ِ آن به ذهنم می‌رسد که به مرور مطرح خواهم کرد. یکی از آنها: تفکیکی که شما میان ِ شاخص ِ باورمندی ِ مسلمانان ارائه کرده‌اید درست و بجاست، اما نیاز به یک اشاره‌ی ِ ضمنی ِ ضروری دارد و آن اینکه شدت ِ ایمان با نوع ِ آن بی‌ارتباط است. به این معنی که من بارها به مسلمانانی برخورده‌ام که قرائتی لیبرال و میانه‌رو از مذهب ِ خود ارائه می‌دهند و به اسلامی نرم‌خو باور دارند، در روابط ِ اجتماعی و شخصی ِ خود غربی‌مآب هستند و به سکولاریسم معتقدند، شریعت را بجا نمی‌آورند و بطورکلی به نظر می‌رسد مسلمان بودنشان تنها بخاطر پر کردن ِ خلائی روحی/روانی پیرامون ِ «مسئله‌ی اخلاق» یا چیزی شبیه به آنست. اما همین اشخاص، ارتباطی شدید و ناگسستنی با این ایمان ِ خود دارند. یعنی با هر اندازه بحث و گفتگو(و شکست خوردن در آن)پیرامون ِ باور مذهبی ِ خود، حاضر به رها کردن ِ آن نیستند و شما برای تغییر نظر آنها کاری به سختی ِ تغییر نظر ِ همان مسلمانان رادیکال که به آنها اشاره کردید درپیش خواهید داشت. به نحوی عجیب، کسانی که در نظر ِ اول در مرز ِ خردگرایی و خودباوری قرار دارند و برای رسیدن به مقصد نیازمند یک هول ِ کوچک هستند، در عمل با فشار ِ هزار اسب ِ بخار هم از جای‌شان تکان نمی‌خورند. آنها 90% راه را می‌روند، اما چند قدم ِ آخر را هرگز برنمی‌دارند.
[عکس: 2.jpg]
مهربد نوشته: راهکار پیشنهادی؟
راهکار تنها نشان دادن مغالطه این گروه است.اما منظور من اینست که میدان اصلی مناقشه اتقاقن همین متا فیزیک است و مذهبیون در این ضمینه خیلی احساس قدرت میکنند.مثلن من در مدح پیروزی آنها بر logical positivism در دهه 40 و 50 میلادی و اینکه چطور خودشان خودشان را نقض کرده اند بسیار شنیده ام.حتی در میان الاهیون مسیحی.
در هر مناظره ای هم که با موضوع خدا و مذهب باشد بحث معمولن به متا فیزیک و ترانسندانت و اینها کشیده میشود.
موضع مشترک ما که بنظر من از آن بطور اصولی کمتر دفاع شده است طبیعتگراییست.یعنی در نقد مذهب و خدا اندکی مطلب مثل زندیق یا کتابهای منتقد اسلام نوشته شده ولی من مطلبی برای خواننده عام در دفاع از طبیعتگرایی در زبان فارسی ندیده ام.طبیعتگرایی و همینطور انسانگرایی از مواضعی هستند که خلا دفاع از آنها احساس میشود.حتی بنظر من از موضع سکولاریسم و طبیعتگرایی ما دوستان و دشمنان رو هم مشخصتر میبینیم.مثلن دئیست ها یا بودیستها میتوانند به جبهه ما بیدینها و بیخدایان نزدیکتر باشند،در عمل هم ما مشکل بسیار کمتری با آنها داریم تا کسانی که طرفدار ماوالطبیعه و مخالف طبیعتگرایی هستند.
Russell نوشته: موضع مشترک ما که بنظر من از آن بطور اصولی کمتر دفاع شده است طبیعتگراییست.یعنی در نقد مذهب و خدا اندکی مطلب مثل زندیق یا کتابهای منتقد اسلام نوشته شده ولی من مطلبی برای خواننده عام در دفاع از طبیعتگرایی در زبان فارسی ندیده ام.طبیعتگرایی و همینطور انسانگرایی از مواضعی هستند که خلا دفاع از آنها احساس میشود.حتی بنظر من از موضع سکولاریسم و طبیعتگرایی ما دوستان و دشمنان رو هم مشخصتر میبینیم.مثلن دئیست ها یا بودیستها میتوانند به جبهه ما بیدینها و بیخدایان نزدیکتر باشند،در عمل هم ما مشکل بسیار کمتری با آنها داریم تا کسانی که طرفدار ماوالطبیعه و مخالف طبیعتگرایی هستند.

برای گسترش آگاهی از مادی‌گرایی و طبیعت‌گرایی چه شیوه‌هایی پیشنهاد می‌شوند؟

برای نمونه ما در دانشگاه‌های ایران آزادانه درباره گزینش طبیعی و تئوری داروین می‌خوانیم، ولی هوده‌گیری
فلسفی آن (طراحی هوشمندانه خداوندی در کار نیست) را نمی‌بینیم، هرچند منطقا به آن ضمنی اشاره شده.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7