به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"یا أیها الذین آمنوا هل أدلكم على تجارة تنجیكم من عذاب الیم
تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله بأموالكم و انفسكم ذالكم خیر لكم إن كنتم تعلمون
یغفر لكم ذنوبكم و یدخلكم جنات تجری من تحتها الأنهار و مساكن طیبة فی جنات عدن ذالك الفوز العظیم " "ای هرآن همانان باور کردید اینجا انگیزانمتان بر بازرگانی درمی آوَرَدِتان از ناگواری دردناکی
باور می کنید به خداوند هم فرستنده اش هم تلاش می کنید در راه خداوند به داراییهاتان هم خودیهاتان آنتان بهتریست تا براتان اگر بودید می دانستید
درست می کند تا براتان بزه هاتان هم درون مبکندتان باغهایی روان می باشد از زیرشان رودها هم ایستگاه هایی در باغهایی جاویدی آن پیروزی خیلی بزرگیست "
ببینید بدیدم بزرگترین تنگنا بند راه مشکل مردم جهان از پیشتر هم کنون اینست که خداوند را فراموش کردند
هم چیزهای سبک تر هم بی ارزشتر را گزینش کردند که بدردشان نمی خورد در آینده هم کنون،نمونه همین سامانه دفترچه که روزی فاک می رود هم همهء گردانندگان همه کاربرانش
تنها کارکردشانست که خداوند بازخواست می کند هم بدخواهان خودش را ناگواری دردناک می چشاند،خداوندا مرا وابستهء خودت بدار نه گمانهای بی ارزش
Mehrbod نوشته: درسته, ولی همچنان این گرفتاریها ویژهیِ کسانیست که کنترلی روی زندگی اشان ندارند. برای نمونه شما
در مردمسالارترین کشور جهان هم که زندگی کنید, در سرانجام روز چیزی بیشتر از یک دانه رای در برابر بگوییم
صد میلیون! رای دیگران در دست ندارید و ازینرو نمیتوانید شرایط و ضوابط زندگی خودتان را راستا بدهید و خواه
ناخواه پیروی همانی میشوید که به شما از سوی دیوانسالاران (بوروکراتها) و فندسالاران و ناشناسان دیگر دیکته میشود.
ازینرو, این ناتوانی در کنترل زندگی و بر روی سرنوشت خویشتن را برخی یا بسیاری از مردم, بویژه آنهاییکه در
کشورهای پیشرفتهتر اند وگرفتار نیازهای نخستینی همچون خوراک و نوشاک و پوشاک و ... نیستند, میکوشند از
راه چسباندن خود به یک گروه بزرگتر برآورده بسازند. برای نمونه میشوند «گیاهخوار» و با پتیاره بازیهایِ
گوناگون و گیر دادن به چیزهای نه چندان باارزش ناکامانه میکوشند این کمبود کنترل را از راهی دیگر برآورند.
در پیک پیشین گفتید که فرگشت ، ساختار ذهنی انسانها را به گونه ای پرورده که تنها نیازهای نخستینی و دم دستی
را پاسخگو باشد و هر آنچه در مجموعه ی اینگونه دوراندیشی ها نظیر گیاهخواری و... هست ؛ نشانگر تفکرات انسانهاییست
متظاهر در تکاپو برای گریز از واقعیت های تلخ زندگی خویشتن! که به دید من نادرست است.
اما با کلیت سخنتان همداستانم.پیشتر مصاحبه ای از یک پیرزن 120ساله می دیدم که راز سلامتی و طول عمر خود را
"بی خیالی" دانسته و آن را به همگان تجویز می نمود.به راستی هیچ انسانی افسار زندگی خویش را کاملا در دست نداشته
و نخواهد داشت. در ترازوی خوشبختی سنج دنیا کفه یِ بدحالیها همواره سنگین تر از خوشحالیهاست.پس چه کاری بهتر از این
که این بی خیالی را سر و سامان داده و مفهومی زیبا با نام حیوان دوستی و... از آن بسازیم ؟
Amir.Aria نوشته: اما با کلیت سخنتان همداستانم.پیشتر مصاحبه ای از یک پیرزن 120ساله می دیدم که راز سلامتی و طول عمر خود را
"بی خیالی" دانسته و آن را به همگان تجویز می نمود.به راستی هیچ انسانی افسار زندگی خویش را کاملا در دست نداشته
و نخواهد داشت. در ترازوی خوشبختی سنج دنیا کفه یِ بدحالیها همواره سنگین تر از خوشحالیهاست.
اگر به شما ≈یک دهم میلیگرم پتاسیوم سیانید خورانده شود شانس زنده ماندن
اتان ٨٠%≈ است, ولی اگر یک میلیگرم سیانور خورانده شود, شانس زنده ماندنتان 0.001%.
پس اندازهی یک چیز (quantity) میتواند برآیند آن چیز (quality) را از اینرو به آنرو دربیاورد و اینکه هیچکس
کاملا
آزاد نیست, به این معنی نیست که میشود پس همینجور از آزادیها زد و و کیفیت زندگی همچنان یکسان بماند.
در جهان فندین/technological امروز آزادیهایِ بسیار بیشتری از
آدمی گرفته شدهاند و ازینرو این دسته فعّالیتهایِ اجتماعی مانند علف هرز
همهجا سر سبز کردهاند, که تنها سمپتومهایِ بیماریای ریشهدارتر میباشند.
Amir.Aria نوشته: پس چه کاری بهتر از این که این بی خیالی را سر و سامان داده و مفهومی زیبا با نام حیوان دوستی و... از آن بسازیم ؟
بیماریکه سرطان گرفته هم میتواند بیخیال باشد و با خوشگذرانی به سوی مرگ برود;
یا اینکه میتواند پیش از اینکه سرطان بگیرد باخیال باشد و سیگار نکشد که سرطانی نشود.
نمونهیِ کسیکه روی زندگی و سرنوشت خود هیچ کنترلی دیگر ندارد (ولی پیشتر داشته) و بجای درست کردن و پرداختن
به آن, به فعّالیتهای اجتماعی و جانوردوستی روی میآورد و ... مورد یکم است. آنچه ما اینجا به آن همواره پرداختهایم مورد دوم.
Mehrbod نوشته: بزرگی مشکلات یک چیز سنجیدنی است و ازینرو بمب اتمی مشکلی بزرگتر از ستیز دروندفتری با همکار به شمار میرود.
سنگ بزرگ نشانه ی نزدن است! چرا که بمب اتم و رسیدن به آن شاید انقدر دور از دسترس باشد که به نسبت قابل کنترل تر باشد تا مجموعه پچ پچ های مرموز و ستیز هایی که هر کدام سرمنشا تغییر و هدایت یک جامعه و به دنبالش یک فرهنگ کلان است و روزی به نقطه ای خواهد رسید که بازگشت به عقبی وجود نخواهد داشت.ضمن اینکه از همین سوء روابط انسانی است که بمب اتم زاییده میشود.وگرنه تکنولوژی مخوف به تعبیر شما از خود شخصیت و جریانی ندارد.
iranbanoo نوشته: به نظر من آنکه فکر میکند مشکل بزرگ جهان اختلاف با همکارش هست به مراتب درک عمیق تری از مشکلات جهان پیدا کرده تا کسی که به بمب اتم به طور خاص فکر میکند.
بر همین مبنا از نظر من بزرگترین مشکل جهان روابط بین انسانهاست که در ریز ترین تا وسیع ترین جریانات اثر میگذارد .این مسئله به نظرم چنان مهم است که جهان امروز را بیماری میبینم که از کمبود آن رنج زیادی میکشد
چی میخواستم چی شد!
Lady your words turned me upside down, inside out
Nilftrondheim نوشته: چی میخواستم چی شد!
Lady your words turned me upside down, inside out
چی میخواستی؟!!
فکر میکنی مشکلات جهان باید قلمبه سلمبه تر از آدماش باشن؟
iranbanoo نوشته: چی میخواستی؟!!
فکر میکنی مشکلات جهان باید قلمبه سلمبه تر از آدماش باشن؟
dr.mcclown نوشته: شاید لازم باشه که "چیزی که میخواستید" رُ به بیان دیگه ایی مطرح کنید.
منظور این بود که منقلب شدم
بزرگترین مشکل جهان امروز غذاست. از هر 7 نفر 1 نفر از گرسنگی رنج میبرد. مشکل عمده امروز دنیا این مسائل پیش پا افتاده و سطحیست نه علم و تکنولوژی و پرسش های پیچیده فلسفی. گرمایش زمین و کمبود غذا و آب در 100 سال آینده تهدید کننده نوع بشر هستند.