صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14
همچنان که ساد میگفت شیفتهی انسان بودن بی پذیرش دوزخیترین تمناهای وجود بیمار و رذایل طبع او میسر نیست. او از این استدلال بهره میبرد تا اصالت آن تماناهای دوزخی را توجیه بکند، گویی عشق به انسان چنان اهمیتی حیاتی دارد که ما برای پایبندی به اصول آن حاضر به پذیرش هر رذیلتی خواهیم شد، من از آن بهره میبرم برای تشکیک در انسانگرایی!
ویژگی اصلی و وجه بازشناسی ِ جهان سکولار این نیست که راهحلهای مذهبی را به رسمیت نمیشناسد، اینست که مشکلات مذهبی را دیگر مشکل تلقی نمیکند.
خرد مدرن به مشکلات کهن پاسخ نمیدهد، صرفا آنها را «از مد افتاده» اعلام میکند. مرد مدرن مثلا چارهی بهتری برای پاکدامنی ندارد، بلکه آموخته تا وانمود بکند پاکدامنی از اساس مهم نیست.
خردهبورژوا هرگز بیش از زمانی که از جایگاه طبقاتی خود اعلام بیزاری میکند بازشناختنی نیست.
کدامیک گواه بهتری برای زندگی بورژواییست؟ کوکاکولا، یا روشنفکر چپی؟
- روشنفکر چپی از نظریهی انتقادی برای توجیه موجودیت بورژوایی خود بهرهبرداری میکند.
انقلاب سوسیالیستی و سقوط سبک زندگی سرمایهداری هیچ فایدهای نداشته باشد، دستکم ما را از شر روشنفکران چپگرا خلاص میکند.
با شماری از نئومارکسیستها که صحبت میکنید این احساس در شما پدید میآید که گویی به نظر ایشان بزرگترین گناه سرمایهداری برآوردن وعدههای رفاه عمومیست که سوسیالیسم از عینی کردنشان چنان فاجعهآمیز عاجز بود.
خردهبورژوای تحصیلکردهی شهرنشین ِ طبقهی متوسط به بالا در نظر لمپن حتی منفورتر است از بورژوازی. تنها برتری دومی به نظر لمپن ثروت اوست، که در کاپیتالیسم بدست آوردن آن برای لمپن به انحای گوناگون، از قاچاق فروشی و کار چاقکُنی تا برنده شدن در لاتاری ممکن و میسر است.
خردهبورژوا اما با آن سلیقهی هنری، تحصیلات آکادمیک، ذائقهی ادبی و دغدغههای روشنفکرانهای که دارد در نظر لمپن موجودیست از سیارهای دیگر که آنچه دارد هرگز برای او دستیافتنی به نظر نمیرسد.
خردهبورژوای مدرن فرزند روحانی ِ اشراف زادگان اروپای اواخر رنسانس است که وجودشان به تجار کاپیتالیست یادآور میشد هیچ مقداری از ثروت نمیتواند نجیبزادگی برایشان به ارمغان بیاورد. وجود روشنفکر چپی در نظر لمپن مستندیست از فرومایگی ذاتی او.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14