مردی بنام «الیوت راجرز» خودش و شش نفر دیگر را به قتل رساند و در توضیح دلیل این موضوع او یک ویدیو آپلود کرد که در آن بیزاری عمیق زنان از خودش را، تحقیر مداوم توسط ایشان و ناتوانی خود در جذب آنها را دلیل این عمل عنوان کرده. ماجرای بسیار جالبیست و ذهن مرا تماما به خود مشغول کرده و دوست دارم اینجا به مرور به آن بپردازم. این لینک ویدیو:
Why do girls hate me so much? - YouTube
«مانیفست» او نیز در نوع خود منحصربفرد و بسیار جالب است، میتوانید آنرا از
اینجا مطالعه بکنید. در واقع یک اتوبیوگرافیست که امکان درک همه جانبه و منحصربفردی را از ذهن یک مرد بیمار به ما میدهد. مثلا در یکجا میگوید که چطور از شنیدن صدای خندیدن زوجهای جوان عذاب میکشیده و بخاطر خوشحال بودنشان از آنها احساس بیزاری میکرده، یا اینکه چطور به دختری سلام میکرده و وقتی او جواب نمیداده ساعتها به خاطر آن میگریسته. یک نکتهی جالب جزئیات بینظیریست که او از امور به خاطر میسپرده، که این جزوه را شبیه به یک «رمان» میکند.
در این دقت بینظیر به جزئیات ِ زندگی شخصی یک درگیری عمیق عاطفی و ذهنی با «خود» را میتوان دید که چیزی بجز نارسیسیسم نمیتواند باشد، زندگی هیچکس به نظر خودش آنقدر مهم نیست که به مسائل چنین توجهی بکند. ما یک خودشیفتگی بیمارگون در او میبینیم که در همه جای افکار او متجلیست.
در برخورد با این واقعه دو جناح گفتمان جنسیتی کارکتر سطحی و عقبماندهی خود را رسوا کردهاند: فمینیستها از تراژدی زندگی این مرد حتی در مرگ هم تنبان عثمان ساختهاند که با آن فعالان حقوق مردان و بازیکنان و ... را بزنند و یکبار دیگر نشان بدهند در راستای گسترش گفتمان مطلوب خود از هیچ رذیلتی فروگذار نیستند، جناح مقابل نیز کوچکترین اهمیتی به چند و چون واقعه نمیدهد و تنها میخواهد تا سرحد امکان از او فاصله بگیرد و از خود رفع تقصیر بکند مبادا اتهام موهن مخالفان باورپذیر بشود. هیچکس علاقهای ندارد بپرسد چرا جامعهی مدرن مردی که بطور کلینیکی آتیستیک است، یعنی مردی که «قادر» نیست به ارتباط با دیگران را بدلیل این ناتوانی چندان سرزنش و تحقیر میکند که به این ورطه بیافتد؟
این پسر قیافهی بدی ندارد، بسیار متمول است، ماشین بیامو زیر پای او بوده، در خاطرات خود نوشته که چطور با یک همت خودآگاه برای مودبتر بودن، مهربانتر بودن، آرامتر بودن و درک بهتر مشکلات و عواطف دیگران تلاش میکرده. اما با اینحال قادر نبوده حتی یک نفر را در جهان بیابد که او را دوست داشته باشد:
[ATTACH=CONFIG]4133[/ATTACH]
خب من نمیتوانم بپذیرم که این مشکل حتی ذرهای انگیزش بیرونی داشته.
عجیب هست ، این پسر بد قیافه هم نیست ، فرزند کارگردان معروف هالیوود هست ، خیلی ثروتمند و یه ماشین گرون BMW هم داشته ، عجیب چرا هیچکی بهش راه نمیداده! البته ناتوانی در دختر بازی دلیل موجه برای کشتار نمیشه ، کسی وظیفه نداره با کس دیگه رابطه دسته باشه !
یا اینهمه بهش فشار میومده ، چرا یه prostitute استخدام نکرده!
مطالعهی مانیفست الیوت به ما نشان میدهد که او بینهایت «مغرور» بوده، چنان مغرور، که وقتی به دختری لبخند میزده و پاسخ نمیگرفته ساعتها در خلوت بابت این نمایش ضعف خودخوری میکرده. اما میان جنس غروری که او دارد، با جنس غروری که یک مرد آلفا بروز میدهد تفاوتهای بسیار ظریف و جالبی هست:
۱. غرور آلفا عمدتا معطوف به زنان است، غرور امگا تماما معطوف به مردان: الیوت مردان «آلفا» را موجوداتی عوضی، بدرفتار و ابله میبیند که زنان به جای او که پسری مهربان، خوشرفتار و صمیمیست انتخابشان میکنند. به عبارتی او نمیپرسد «چه بکنم تا مثل این مردان موفق بشوم»(مثل ما مردان میانهحال ِ بتا)، او میپرسد «چرا من موفق نیستم؟» یا «به چه حقی مرا انتخاب نمیکنند، چه چیز بهتری میخواهند»؟
۲. غرور آلفا نمود ِ عینی و بیرونی دارد، یعنی برآمده از دستاوردهای فرد در جهان خارجیست، غرو امگا یا به کلی فاقد انگیزش بیرونیست، یا محرکهای بیربط و بیارزشی دارد(مثلا ده میلیون امتیاز در وارکرفت!): الیوت با آنکه بیامو سوار است و به دستاوردهای خود در زندگی میبالد، در اعماق وجود خود، و به هنگام برشمردن این دستاوردها آشکار است که هیچ اعتقادی به آنها ندارد زیرا هیچکدام متعلق به خودش نیستند. مثلا او از دستمزد خودش بیامو نخریده، پول پدرش بوده. الیوت خیلی ساده، هیچ دستاورد واقعی و قابل اندازهگیری ندارد، اما «معتقد» است که اگر «بخواهد» قادر به انجام هر کاری هست.
۳. غرور آلفا به تائید دیگران نیازی ندارد، غرور امگا تماماً وابسته به تائید بیرونیست: عجیبترین چیزی که در زندگی خواندهام همین گریستن دو ساعته در مستراح بخاطر جواب سلام نگرفتن از یک دختر بوده. مردی که دائم از بزرگمنشی و والامنشی و جایگاه بینظیر خود لاف گزاف میزند، با یک اخم ساده یا لبخند ِ بیجواب مانده چنان از هم میپاشد که باورکردنی نیست. اینست که اصلا از یکجا به بعد تصمیم میگیرد دیگر خودش را هرگز در معرض این «داوری بیرونی» قرار ندهد زیرا داوری منفی چندان برایش دردناک است که تاب و تحمل آنرا ندارد.
۴. غرور آلفا حالتی «پدرانه» به خود میگیرد، غرور امگا حالتی «تحقیرآمیز»: الیوت دائم از برتریهای خود نسبت به مردان دیگر و حقارت آنها در تناسب با خودش صحبت میکند. کار به جایی میرسد که او حتی از زنان بابت انتخابهایشان بیزار میشود و به ایشان میگوید «به شما نشان خواهم داد آلفای حقیقی کیست». او به جای آنکه مراجع بیرونی را به رسمیت نشناسد، همزمان با تکذیب مرجعیت آنها میکوشد تائیدشان را هم بدست بیاورد و به ورطهی خود ابطالگری میافتد.
Theodor Herzl نوشته: یا اینهمه بهش فشار میومده ، چرا یه prostitute استخدام نکرده!
مسئله سکس نیست مسئله ارتباط عاطفیست که دسترسی به سکس در ما پدید میآورد. اینکه کسی شما را آنقدر دوست داشته، یا شما آنقدر در نظر او جذاب آمدهاید که بخاطرتان پاهای خود را بگشاید خیلی متفاوت است از اینکه کسی بخاطر چیزی بجز خودتان چنان کرده باشد. الیوت به محض بلوغ دچار به این ذهنیت میشود که «زنان» در واقع جایزهی زندگی هستند و او چون نمیتواند ایشان را جذب بکند/نگه بدارد، زندگیاش بیجایزه مانده.
«من خیلی مغرورم»، «من خودشیفتهام».. پیام ضمنی و گاهی حتی علنی زندگینامهی الیوت است. غرور و نخوت و خودباوری و اعتماد بنفس شما از و در رفتارتان متجلی و مشخص است، نه آنکه از این و آن دو لپی بخورید، سپس برای یک وعدهی دیگر چهار دست و پا برگردید و با دهان انباشته بگویید «من مغرورم». مرد به راستی مغرور هرگز خودآگاهی بسنده برای پذیرفتن اینکه غرور او ناموجه است را نخواهد داشت. الیوت نیز در این مورد یک امگای تیپیک است، به زبان مغرور، اما در رفتار ذلیل است.
در پایان روز «بازی» هم هیچ کمکی نمیتواند به مرد امگا بکند، زیرا بازی برای فائق آمدن به خودکمبینی ذاتی مرد بتا طراحی شده، نه خودشیفتگی توهمآلود امگا.