12-15-2014, 08:44 PM
m@hdi نوشته: زندگی هر شخص بعد از مرگش بینهایت بار قبل تکرار شده و بینهایت بعد تکرار میشه.شما هنوز تکلیفتان با خودتان روشن نیست البته حق هم دارید؛ برزخ بین ایمان و کفر
m@hdi نوشته: زندگی هر شخص بعد از مرگش بینهایت بار قبل تکرار شده و بینهایت بعد تکرار میشه.شما هنوز تکلیفتان با خودتان روشن نیست البته حق هم دارید؛ برزخ بین ایمان و کفر
کوشا نوشته: ما گفتیم ثابت هم کردیم:
کوشا نوشته: اگر برای فرار از بحث پیچاندن موضوع روی بلاهت مخاطب حساب کرده اید کاملا در اشتباهید.
کوشا نوشته: شما هنوز تکلیفتان با خودتان روشن نیست البته حق هم دارید؛ برزخ بین ایمان و کفر
sonixax نوشته: اخوی اینی که نوشتید ثابت کردن نیست! نظر شخصی خودتون هست.[URL="http://www.hawzah.net/fa/book/bookview/45217/14869"]درس شانزدهم صناعات خمس
نقل قول:در درسهای گذشته، مکرر درباره مواد قیاسها بحث کردیم مثلا در قیاس:
سقراط انسان است.
هر انسانی فانی است.
پس سقراط فانی است.
دو قضیه صغری و کبری ماده قیاس را تشکیل میدهند، ولی این دو قضیه در اینجا شکل خاص دارند، و آن اینکه اولا حد وسط تکرار شده، و ثانیا حد وسط محمول در صغری و موضوع در کبری است و ثالثا صغری موجبه است و رابعا کبری کلیه است این چگونگیها به این دو قضیه شکل خاص داده است و اینها صورت قیاس را تشکیل میدهند.
قیاسات از نظر اثر و فائده پنج گونه مختلفند و این پنج گونگی قیاسات مربوط است به ماده، نه به صور آنها. انسانها که قیاس میکنند و استدلال قیاسی میآورند هدفهای مختلفی دارند، هدف انسانها از قیاسها یکی از آثار پنجگانهای است که بر قیاسها مترتب است.
اثری که بر قیاس مترتب میشود و هدفی که از آن منظور است گاهی یقین است، یعنی منظور قیاس کننده این است که واقعا مجهولی را برای خود و یا برای مخاطب خود تبدیل به معلوم کند و حقیقتی را کشف کند. در فلسفه و علوم معمولا چنین هدفی منظور است و چنین نوع قیاساتی تشکیل میشود.
البته در این وقت حتما باید از موادی استفاده شود که یقین آور و غیر قابل تردید باشد.
ولی گاهی هدف قیاس کننده مغلوب کردن و به تسلیم وادار کردن طرف است. در این صورت ضرورتی ندارد که امور یقینی استفاده شود، و میتوان از اموری استفاده کرد که خود طرف قبول دارد ولو یک امر یقینی نباشد.
و گاهی هدف اقناع ذهن مخاطب است برای اینکه به کاری وادار شود و یا از کاری باز داشته شود، در این صورت کافی است که از امور مظنون و غیر قطعی دلیل آورده شود، مثل اینکه میخواهیم شخصی را از کار زشتی باز داریم، مضرات احتمالی و مظنون آن را بیان میکنیم.
گاهی هدف استدلال کننده صرفا این است که چهره مطلوب را در آئینه خیال مخاطب زیبا یا زشت کند، در این صورت با پوشاندن مطلوب به جامههای زیبا یا زشتخیالی استدلال خویش را زینتی میدهد.
و گاهی هدف صرفا اشتباه کاری و گمراه کردن مخاطب است. در این صورت یک امر غیر یقینی را بجای یقینی و یا یک امر غیر مقبول را بجای مقبول و یا یک امر غیر ظنی را بجای یک امر ظنی به کار میبرد و اشتباهکاری مینماید.
پس هدف انسان از استدلالهای خود یا کشف حقیقت است، یا به زانو در آوردن طرف و بستن راه است بر فکر او، و یا اقناع ذهن اوست برای انجام یا ترک کاری، و یا صرفا بازی کردن با خیال و احساسات طرف است، که نازیبائی را در خیال او زیبا و یا زیبا را نازیبا و یا زیبائی را زیباتر و یا نازیبائی را نازیباتر سازد، و یا هدف اشتباهکاری است.
به حکم استقراء قیاسات از نظر اهداف منحصر به همین پنج نوع است. و مواد قیاسات از نظر تامین این هدفها مختلفند.
1- قیاسی را که بتواند حقیقتی را کشف کند « برهان» نامیده میشود.
ماده چنین قیاسی یا باید از محسوسات باشد مثل اینکه میگوئیم « خورشید یک جسم نور دهنده است» و
یا باید از مجربات باشد مثل اینکه « پنی سلین کانون چرکی را در بدن از بین میبرد» و
یا از بدیهیات اولیه است مثل اینکه « دو شیء مساوی با شیء سوم، خودشان مساوی یکدیگرند» و غیر از این سه نوع نیز قضایای یقینی داریم و حاجت به ذکر نیست.
m@hdi نوشته: شک حالت مطبوعی نیست اما ایمان مطلق مسخره است. (ولتر)
کوشا نوشته: بحث رو پشت و رو فهمیدید !
تمام هدف این است که ثابت شود دست بیخدا به هیچ کجا بند نیست اما اینکه
خدا وجود دارد یا ندارد، بر فرض وجود، خالق هست یا نیست، بر فرض خالق بودن بهشت و جهنمی خلق کرده است یا نه مربوط به قدم بعد است که خداباور بتواند از پس اثبات آن برآید یا نه
پس حتی اگر خدا ثابت نشود:
مرگ مساوی با عدم و نیستی است، (هم محسوس است هم مجرب)
انتهای زندگی دنیا مرگ است
پس زندگی دنیا مساوی با عدم و نیستی است.
نقل قول:برهان، نوعی استدلال است که صورت آن از شکلهای معتبر قیاس خصوصاً شکل یکم و مادهٔ آن هم باید از قضیههایی تشکیل شود که درستیشان قطعی باشد.
sonixax نوشته: 0 - ؟؟؟
1 - ثابت کنید که اصلن خدایی هست!
2 - ثابت کنید که این دنیا ساخته و پرداخته دست خداست!
3 - ثابت کنید این اطلاعاتی که از طریق پیامبران و ... به دست شما رسیده و شما آنها را بازگو میکنید از طرف همان خداییست که همه این کارها را کرده!
4 - ثابت کنید جهان و زندگی پس از مرگ وجود دارد! و انسان پس از مرگ به آن جهان و زندگی ترنسفر میشود و اصلن آن جهان و زندگی برای دوران پس از مرگ انسان در نظر گرفته شده.
5 - ....
X - بعد از اثبات 1 و 2 و 3 و 4 و .... ثابت کنید بدون خدا هستی پوچ است! اون هم نه با شعار و پاسخهای سه خطی! بلکه اثبات منطقی و علمی!
کوشا نوشته: اولا که ولتر یه نفر بدبخت فلک زده مثل من و شماست و یه چیزی گفته
کوشا نوشته: ثانیا ایمان کورکورانه و به قول ایشان مطلق نه تنها عقلا مذموم است بلکه دین هم آن را از ما نخواسته و دائما امر به تعقل و تدبر خصوصا در آیات آفاقی و انفسی کرده است.
sonixax نوشته: و عدم و نیستی = پوچی نیست!چرا هست، تجربه به ما ثابت کرده که تاکنون هیچ مرده ای زنده نشده و تبدیل به عدم و نیستی شده است و اگر خدا ثابت شود خودبخود ثابت می شود که عدم مساوی نیستی نیست چرا؟
به فرض که خدا هم ثابت شود باز از وجود خدا ثابت نمیشود که مرگ برابر با عدم و نیستی نیست!!! میتواند خدایی باشد و پس از مرگ هم عدم و نیستی باشد.
نقل قول:در عین حال تعریفی که از برهان بیان شده اشتباه و ناقصه، تعریف درست :چرا؟
(روحالله عالمی. منطق. چاپ دوم. تهران: شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی، ۱۳۸۹.)
نقل قول:به عبارت ساده تر شما نمیتوانید وجود خدا را به عنوان یک مساله قطعی به خورد ما بدهید! (که پیشتر سعی داشتید بدهید) از وجود خورشید و ماه و ستاره و ... هم نمیتوانید به وجود خدا برسید.اصلا لازم نیست وجود خدا قطعی باشد وجود احتمالی او هم برای انسان عاقل کافی است که احتیاط کند
نقل قول:همچنین براهینی که برای اثبات خدا مطرح شده اند همگی پیشتر رد شده اند! مگر اینکه یک برهان جدید بیاورید که هنوز نقدی بر آن وارد نشده باشد که تازه باز هم آن برهان چیزی را ثابت نمیکند.یکی از اشکالات اساسی شما کافر جماعت این است فکر می کنید اگر چند سطر در برابر حرف و استدلال خداباور نوشتید و تایپ کردید این می شود جواب!
نقل قول:همان طور که پیشتر هم گفته شده وجود خدا از بدیهیات نیست! و برای ثابت کردن وجود خدا هست که شما آویزون بدیهیات میشید! که تازه از همان راه هم تا کنون نتوانسته اید وجود خدا را ثابت کنید!بدیهیات نیاز به اثبات ندارند بلکه بدیهیات پل قرار می گیرند برای رسیدن به امور غیر بدیهی و آویزون شد من به بدیهیات تنها برای اثبات پوچی دنیا بود که اثبات هم شد.
نقل قول:حالا من نمیخوام بیسوادی و مزخرف نویسی مطهری رو اینجا باز کنم! چرا که مشخص این آدم سواد و دانش درست و حسابی نداشته و حتا نمیتونسته از فلسفه درست استفاده کنه!شکسته نفسی می فرمایید استاد !
من پیشتر هم گفته ام فلسفه علم نیست! بلکه ابزاره! پس اگر داده های ورودی به این ابزار اشتباه باشه خروجی هم مزخرف خواهد بود. متریال و داده اولیه رو علمه که تامین میکنه . یعنی اینجا این علمه که میگه زمین صاف نیست!!! پس اگر مطهری بیاد با فرض اینکه زمین صافه! یا پنی سیلین (به قول خودش) وظیفه اش از بین بردن کانون چرکیست!!!! (که مشخصه این آدم نه میدونسته کار پنیسیلین چیه و نه چرک چیه!!!) استدلال کنه نتیجه میشه همان چرندی که بالاتر کپی کرده اید! که نه بار علمی دارد و نه فلسفی.
بگذریم.
نقل قول:س تا اینجا رسیده ایم به اینکه پس از اثبات خدا شما باید ثابت کنید که :گفته شد که مقصود از این بحث اثبات مطالب فوق نیست
1 - حتمن پس از مرگ دنیایی و زندگی و جهانی دیگر هست!
2 - حتمن این جهان برای زندگی پس از مرگ انسان در نظر گرفته شده!
که در صورت پایور نشدن این دو مورد با فرض وجود خدا هم مرگ = عدم و نیستی!
تا اینجا که زیر بار اثبات اینها :
مانده اید و دست به دامن نوشتار مطهری شده اید!
نقل قول:اینکه دست بیخدا به جایی بند باشد یا نباشد پوچی را نتیجه نمیدهد! چرا که عدم و نیستی پوچی را نتیجه نمیدهد و درک کردن این مساله برای ذهنِ شما ثقیله .به همین علت است که ما دست به دامان استاد گرانقدر و بلند پایه ای چون شما شدیم که این مطلب ثقیل را با بیان شیوایتان قدری فهمش را برای ما آسان کنید و توضیح دهید که اگر سرنوشت محتوم هر موجود زنده ای در پایان مرگ و نابودی است، هدف از زندگی چیست و چرا زندگی پوچ نیست.
نقل قول:نه مطهری کارش درسته که فکر میکرده پنی سیلین برای از بین بردن چرک درست شده و نمیدونسته وظیفه اش مقابله و نابودی برخی از انواع باکتریست (Gram-positive bacteria) نه خشک کردن چرک :))) و از روی اسم عامیانه اش نتیجه گرفته چه کار میکنداولا که خودتان هم معترفید که عملکرد عامیانه پنی سلین همین است که در متن آمده است و قصد نویسنده بحث علمی پیرامون این موضوع نبوده و برای درست کردن ماده برهان همین مقدار کافی است و الا مثلا در قضیه اینکه خورشید منبع نور است نیز اگر دقت علمی کنیم می توان در آن خدشه کرد چرا که از نظر علمی نور آن چیزی که عامه مردم فکر می کنند نور است، نیست.
پس ابتدا بروید یاد بگیرید کار آنتی بیوتیک ها چیست! تا دست کم زیر استدلالهای اشتباه مطهری خط قرمز برای جلب توجه نکشید جانم.
کوشا نوشته: چرا هست، تجربه به ما ثابت کرده که تاکنون هیچ مرده ای زنده نشده و تبدیل به عدم و نیستی شده است و اگر خدا ثابت شود خودبخود ثابت می شود که عدم مساوی نیستی نیست چرا؟
زیرا اینکه خدایی باشد و پس از مرگ هم عدم و نیستی باشد تنها یک فرض محض است که هیچ دلیلی از آن حمایت نمی کند چرا که چنین خدایی هنوز خود را به ما معرفی نکرده و ما هیچ تکلیفی در مورد او نداریم اما در مقابل خدای شناخته شده، حتی جزئیات زندگی بعد از مرگ را نیز بیان کرده و از ما تکالیفی نسبت به این زندگی خواسته است.
کوشا نوشته: چرا؟
حتما به این دلیل که روح الله عالمی گفته و مثلا مطهری نگفته و آنچه عالمی گفته وحی منزل است و مطهر از شیطان الهام گرفته است، در ضمن من اصلا اطلاعی نداشتم که تعریف ذکر شده از شهید مطهری است البته هنوز هم یقین ندارم و از روی گفته شما می گویم.
تعریف برهان از اولیات مباحث منطقی است و فرق اساسی بین این دو تعریف نیست
کوشا نوشته: اصلا لازم نیست وجود خدا قطعی باشد وجود احتمالی او هم برای انسان عاقل کافی است که احتیاط کندانسان عاقل بر پایه وجود احتمالی خدایی که معلوم نیست خواسته و دستوراتش چه بوده مسیر زندگیش را مشخص نمیکند جانم!
کوشا نوشته: یکی از اشکالات اساسی شما کافر جماعت این است فکر می کنید اگر چند سطر در برابر حرف و استدلال خداباور نوشتید و تایپ کردید این می شود جواب!
نه عزیز جان این گونه نیست برای نمونه مراجعه کن به رد برهان علیت از اردشیر پاینده در سایت زندیق و با انصاف اون رو بخون ببین جفنگ تر از کلماتی که این شازده سر هم کرده می شه حرف زد یا نه !
کوشا نوشته: بدیهیات نیاز به اثبات ندارند بلکه بدیهیات پل قرار می گیرند برای رسیدن به امور غیر بدیهی و آویزون شد من به بدیهیات تنها برای اثبات پوچی دنیا بود که اثبات هم شد.
کوشا نوشته: شکسته نفسی می فرمایید استاد !
کوشا نوشته: گفته شد که مقصود از این بحث اثبات مطالب فوق نیست
کوشا نوشته: به همین علت است که ما دست به دامان استاد گرانقدر و بلند پایه ای چون شما شدیم که این مطلب ثقیل را با بیان شیوایتان قدری فهمش را برای ما آسان کنید و توضیح دهید که اگر سرنوشت محتوم هر موجود زنده ای در پایان مرگ و نابودی است، هدف از زندگی چیست و چرا زندگی پوچ نیست.
کوشا نوشته: اولا که خودتان هم معترفید که عملکرد عامیانه پنی سلین همین است که در متن آمده است و قصد نویسنده بحث علمی پیرامون این موضوع نبوده و برای درست کردن ماده برهان همین مقدار کافی است و الا مثلا در قضیه اینکه خورشید منبع نور است نیز اگر دقت علمی کنیم می توان در آن خدشه کرد چرا که از نظر علمی نور آن چیزی که عامه مردم فکر می کنند نور است، نیست.
از استادی مثل شما بعید بود که در مثال مناقشه کنید !
sonixax نوشته: خدای شناخته شده ای وجود ندارد! تنها سند و مدرک شما ادعاهای محمد و مسیح و حسن و موسا هستش که پر از تناقض و اشتباهه!
به عبارت ساده تر هیچ خدایی خودش رو به شما معرفی نکرده
نقل قول:یعنی شما نمیدونید از کجا متنی رو برای ما میذارید ؟!من از لینکی که بالای مطلب بود کپی پیست کردم؛ از سایت حوزه
یعنی منِ کافر از شمای مسلمان بیشتر مطالعه دینی داشته ام ؟! خسته نباشید واقعن کوشا جان.
نقل قول:انسان عاقل بر پایه وجود احتمالی خدایی که معلوم نیست خواسته و دستوراتش چه بوده مسیر زندگیش را مشخص نمیکند جانم!چرا وقتی گزینه و چاره دیگری ندارد این کار را می کند.
نقل قول:یعنی اگر شخصی احتمال بدهد که خدا هست! بعد باید احتمال بدهد کدام دین را فرستاده! و بر پایه دو احتمال پوچ برود مثلن دیلدو پرست شود ؟!؟!؟!عقل را برای چنین روزی خلق کرده اند
نقل قول:خیلی پیشتر از شما اون رو خوندم! و اتفاقن نه تنها جفنگ نیست بلکه پاسخهایی منطقی و درست هست به جفنگی به نام علیت!!!با رجز خوندن چیزی ثابت نمی شه بسم الله برهان علیت رو باطل کن
برهان علیت خیلی خیلی پوسیده تر از اونی هست که بخواید بهش آویزون بشید. اگر دیوار داغ است حتمن به خاطر این است که پشتش آتش است! بعد از این و مثالهایی مثل این نتیجه گرفته که خدا هست!!!!!
نه عزیزم، این مساله خیلی وقته که پوچ شده.
نقل قول:بدیهیات نیاز به اثبات ندارند! بله من هم با شما موافقم! ولی هر چیزی از بدیهیات نیست که بخواید بهش آویزون بشید دوست عزیز.عدم و نیستی مساوی با چه چیزی است؟
یعنی بدیهی نیست که عدم و نیستی = پوچی!!!
نقل قول:و گفته شد که بدون اثبات اینها، ادعای شما و مورد مورد بحث شما اصلن نمیتواند مطرح شود!اینکه کوچه شما بن بست است و به جایی راه ندارد هیچ ربطی به وضعیت کوچه بغلی ندارد.
نقل قول:هدف یک باکتری از زندگی چیست ؟! نکند باکتری هم روح دارد و دست آخر میخواهد به بهشت یا جهنم برود ؟!حدیث قدسى:
خواندن دو تا کتاب چندان هم سخت نیست! باز شما در اینجا یک ادعای دیگه رو مطرح کردید مبنی بر اینکه زندگی و موجودیت هر شی یا جاندار حتمن باید هدفمند باشه!
نقل قول:برای مثال همانا زرافه که گونه ای پرنده است که شاخ دراز دارد از گیاهان تغذیه میکند!!!!!!!!طبیعی است هذیان بگویید !
افتاد ؟!
کوشا نوشته: یک تناقض منطقی در قرآن نشان دهید و پایه ایمان را ویران کنید.
کوشا نوشته: من از لینکی که بالای مطلب بود کپی پیست کردم؛ از سایت حوزه
کوشا نوشته: چرا وقتی گزینه و چاره دیگری ندارد این کار را می کند.
کوشا نوشته: عقل را برای چنین روزی خلق کرده اند
کوشا نوشته: با رجز خوندن چیزی ثابت نمی شه بسم الله برهان علیت رو باطل کن
کوشا نوشته: عدم و نیستی مساوی با چه چیزی است؟
کوشا نوشته: اینکه کوچه شما بن بست است و به جایی راه ندارد هیچ ربطی به وضعیت کوچه بغلی ندارد.هنوز فهم نکردید که این شمایید که در کوچه بن بست گیر کرده اید نه ما!
کوشا نوشته: حدیث قدسى:
خلقت الاشیاء لاجلك ، و خلقتك لاجلى
کوشا نوشته: طبیعی است هذیان بگویید !
این لجبازی و عناد شما هیچ ضرری برای من ندارد و این مهم نیست، بلکه مهم این است که هیچ نفعی هم برای خودتان ندارد.