دفترچه

نسخه‌ی کامل: به نظر شما جن وجود داره ؟!‏
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8
[FONT=&quot]ببینید دوستان نمیخوام برگردم سر این قضیه که در قرآن سوره ای بنام جن وجود داره یا آیات زیادی درباره جن گفته شده و اینجا دوستان الان می گویند خرافاته و همانطور که خیلی ها این را گفته اند از کسروی بگیر تا هدایت و خیلی های دیگر...[/FONT]


[FONT=&quot]اما داستان از این قراره:[/FONT]
[FONT=&quot]برای تعطیلات نوروز وقتی برای دید و بازدید آشنایان به همدان رفته بودم پسرخاله ام مرا با خودش به یکی از شهرک های اطراف برد و گقت یه بابایی خیلی دوس داشت منو ببینه؟ ما هم بی معرفتی دیدیم که به آنجا سری نزنیم و رفتیم خلاصه خیلی مردمان خونگرم و مهمان نواز و دوسداشتنی ای هم بودند که باور کنید نیمی از جمعیت شهرک از پیر و جوان و بچه جوری با ما رفتار کردند که انگار 50 ساله باهاشون نشست و برخاست داشتم[/FONT]E056

[FONT=&quot]اما نکته عجیب این سفرم جن بود! یه ساختمان پکیده دیدم و پسرخالم بهم گفت اهالی اینجا میگویند چند جن در این ساختمان و خانه بغلیش هست که با جن همان شخصی که دیدار داشتم نسبتی دارند!!![/FONT]
[FONT=&quot]من با حالت تعجب برگشتم به پسرخالم گفتم تو که اینجوری نبودی، عاقل بودی! پسرخالم گفت نمیدونم چی بگم ![/FONT]

[FONT=&quot]خلاصه داستان رو از خود اون پیرمرد و چند پسرش و یکی از دخترانش پیگیر شدم و همگی بدون استثنا گقتند بابا یه زن جنی هم داره و اتفاقن بچه هم ازش داره؟! حتی اهالی آن شهرک به این شخص درویش میگفتند و میگفتند با جن ها در ارتباط است و از روستاهای اطراف برای معاینه پیش آن می آیند و همگی هم جواب میگیرند و اجنه این کارها رو میکردند ![/FONT]

[FONT=&quot]این آدمهایی که من دیدم بسیار شریف بودند و بهشون نمیخورد کلاهبردار و کلاش باشند و پسرخالم و خانواده مادریم هم تایید کردند که مردم درستی هستند و موندم آنجا چه خبره یا همگی اون شهرک مشکل روانی دارند یا همگی دروغگو؟![/FONT]


[FONT=&quot]به نظر شما دلیلش چی میتونه باشه ؟[/FONT]
Persepolis نوشته: ببینید دوستان نمیخوام برگردم سر این قضیه که در قرآن سوره ای بنام جن وجود داره یا آیات زیادی درباره جن گفته شده و اینجا دوستان الان می گویند خرافاته و همانطور که خیلی ها این را گفته اند از کسروی بگیر تا هدایت و خیلی های دیگر...


اما داستان از این قراره:
برای تعطیلات نوروز وقتی برای دید و بازدید آشنایان به همدان رفته بودم پسرخاله ام مرا با خودش به یکی از شهرک های اطراف برد و گقت یه بابایی خیلی دوس داشت منو ببینه؟ ما هم بی معرفتی دیدیم که به آنجا سری نزنیم و رفتیم خلاصه خیلی مردمان خونگرم و مهمان نواز و دوسداشتنی ای هم بودند که باور کنید نیمی از جمعیت شهرک از پیر و جوان و بچه جوری با ما رفتار کردند که انگار 50 ساله باهاشون نشست و برخاست داشتم

اما نکته عجیب این سفرم جن بود! یه ساختمان پکیده دیدم و پسرخالم بهم گفت اهالی اینجا میگویند چند جن در این ساختمان و خانه بغلیش هست که با جن همان شخصی که دیدار داشتم نسبتی دارند!!!
من با حالت تعجب برگشتم به پسرخالم گفتم تو که اینجوری نبودی، عاقل بودی! پسرخالم گفت نمیدونم چی بگم !

خلاصه داستان رو از خود اون پیرمرد و چند پسرش و یکی از دخترانش پیگیر شدم و همگی بدون استثنا گقتند بابا یه زن جنی هم داره و اتفاقن بچه هم ازش داره؟! حتی اهالی آن شهرک به این شخص درویش میگفتند و میگفتند با جن ها در ارتباط است و از روستاهای اطراف برای معاینه پیش آن می آیند و همگی هم جواب میگیرند و اجنه این کارها رو میکردند !

این آدمهایی که من دیدم بسیار شریف بودند و بهشون نمیخورد کلاهبردار و کلاش باشند و پسرخالم و خانواده مادریم هم تایید کردند که مردم درستی هستند و موندم آنجا چه خبره یا همگی اون شهرک مشکل روانی دارند یا همگی دروغگو؟!


به نظر شما دلیلش چی میتونه باشه ؟

نبود دانش و دقت علمی کافی بعلاوه‌یِ ترس براحتی چنین باوری‌هایِ همگانی را ایجاد می‌کند، نیاز به دروغگویی اهل شهر نیست.
Russell نوشته: نبود دانش و دقت علمی کافی بعلاوه‌یِ ترس براحتی چنین باوری‌هایِ همگانی را ایجاد می‌کند، نیاز به دروغگویی اهل شهر نیست.

این بابایی که دیدم فقط در حد تعریف جن مطرح نیست داستان خیلی پیچیده تر هستش! اینها بگفتۀ خودشان و تمام اهالی شهرک و اطراف با اجنه ازدواج کرده اند و فرزند هم دارند! اینرا کجای دلم بزارم!E40d
از روستاهای اطراف هم برای معاینه کوچک و بزرگ سراغ این درویش می آیند و همگی هم جواب میگیرند و اتفاقن پول یا اقلام کشاورزی در قبالش بعنوان تشکر میپردازند!
اینطور که بمن گفته اند: پدر همین شخص هم درویش بوده و بعد از فوت پدر این اجنه به پسر بزرگتر که همین بابا بوده رسیده اند!
حتا بمن گفتند می دانستیم داری میای تهیه ناهار دیدیم و باید بمانی و من با تعجب گفتم میخواستم سرزده بیام که زحمتی نشه واستون بمن گفتند به ما خبر رسیده (از طرف همین جن !)
اینها از حد ترس یه خورده آنطرف تر هستند! اینطور نیست ؟
Persepolis نوشته: این بابایی که دیدم فقط در حد تعریف جن مطرح نیست داستان خیلی پیچیده تر هستش! اینها بگفتۀ خودشان و تمام اهالی شهرک و اطراف با اجنه ازدواج کرده اند و فرزند هم دارند! اینرا کجای دلم بزارم!
از روستاهای اطراف هم برای معاینه کوچک و بزرگ سراغ این درویش می آیند و همگی هم جواب میگیرند و اتفاقن پول یا اقلام کشاورزی در قبالش بعنوان تشکر میپردازند!
اینطور که بمن گفته اند: پدر همین شخص هم درویش بوده و بعد از فوت پدر این اجنه به پسر بزرگتر که همین بابا بوده رسیده اند!
حتا بمن گفتند می دانستیم داری میای تهیه ناهار دیدیم و باید بمانی و من با تعجب گفتم میخواستم سرزده بیام که زحمتی نشه واستون بمن گفتند به ما خبر رسیده (از طرف همین جن !)
اینها از حد ترس یه خورده آنطرف تر هستند! اینطور نیست ؟
آری خب در این مورد یکمقدار قضیه پیچیده هست و احتمالا یک شارلاتانی این وسط هست، مخصوصا داستان بچه‌دار شدن از جن بسیار جالب هست. البته همیشه احتمال وجود پیدیده‌هایِ عجیب و ناشناخته هست، ولی پراکنده شدن چنین خرافات یا دروغی براحتی می‌تونه اتفاق بیافته.
Russell نوشته: آری خب در این مورد یکمقدار قضیه پیچیده هست و احتمالا یک شارلاتانی این وسط هست، مخصوصا داستان بچه‌دار شدن از جن بسیار جالب هست. البته همیشه احتمال وجود پیدیده‌هایِ عجیب و ناشناخته هست، ولی پراکنده شدن چنین خرافات یا دروغی براحتی می‌تونه اتفاق بیافته.

بله خاطر همین بود در پیک نخست گفتم یا همه مشکل روانی دارند یا دروغگو هستند! البته من نان و نمکشون رو خوردم و قصد جسارت بهشون ندارم چون انسانهای بسیار دوست داشتنی و خوبی هستند و همین خوب بودنشان باعث بهمریختگی و شوک من شده! واقعن مانده ام دلیلش چی میتونه باشه!
[MENTION=505]Persepolis[/MENTION] گرامی. شک سیستماتیک به این مساله اینجور حکم میکنه که من به عنوان یک شنونده بی طرف، نخست به خودِ شما شک کنم. یعنی من احتمال «درست بودن داستان» شما رو در برابر «نادرست بودن داستان»تون در برابر هم دارم. عقل سلیم با اتکا به استقراء تجربی حکم میکنه که احتمال نادرست بودن (به هر دلیلی) داستان شما بیشتره. حالا علت نادرستی ممکنه غرض ورزی شما، نفع شما در این داستان، تحت تاثیر دیگران بودن، خوردن عرق بیش از ظرفیت مجاز و ... باشه. مهم نیست علتش چیه. مهم اینه که این احتمال بر نخستینی میچربه.

بنابر این شما هم (اگر دارید راست میگویید) به همین ترتیب باید به سخنان دیگران شک کنید. احتمال نادرستی اون داستان به هر دلیلی بیشتر از درستیش هست. چقدر واقعن احتمال میدید که پسرخاله شما از قبل به دوستانش گفته باشه براتون مهمون میارم؟ آیا اینکه از قبل خبر به اون اهالی رسیده باشه محتمل تر نیست تا اینکه بگیم خبر از غیب براشون رسیده؟

در مورد تکرار یک داستان از دهان تعداد افراد زیاد، این نکته رو در نظر داشته باشید که یک فردِ صاحب نفوذ در جمع میتونه چنین کاری رو انجام بده. کافیه در مسجد اون روستا هر روز صحبت هایی از این دست گفته بشه. خود به خود موضوع اپیدمی و باور پذیر میشه (به خاطر تکرار زیاد).

یکی از موضوعات مشابه این، ادراکات غیرعادی (Extrasensory perception) هستند. فرد مثلن در روزی که نگرانی و دلشوره ای به دلش افتاده ناگهان متوجه میشه که کسی از دست رفته یا دچار مشکل شده. واقعن چه ارتباطی بین اینها میشه از نظر منطقی ایجاد کرد؟ جز «تقارن» و «تعاقب»؟

خلاصه اینکه باور کردن این قضیه، حتا اگر یک شهر هم اونو تکرار و روش تاکید کنند، به اندازه باور کردن داستانی مثل این که «دیدم قطعات لیوان شکسته شده از روی زمین برگشت روی میز و مجددن ساخته شد» از گویندش «کوروش بیخدا» هست بی خردانه و دور از حافظه ی علمیِِ عقل سلیمه.
kourosh_bikhoda نوشته: شک سیستماتیک به این مساله اینجور حکم میکنه که من به عنوان یک شنونده بی طرف، نخست به خودِ شما شک کنم. یعنی من احتمال «درست بودن داستان» شما رو در برابر «نادرست بودن داستان»تون در برابر هم دارم. عقل سلیم با اتکا به استقراء تجربی حکم میکنه که احتمال نادرست بودن (به هر دلیلی) داستان شما بیشتره.
کوروش جان سخنت کاملن درسته، من هم اگر چنین سخنی از کسی دیگر شنیده بودم شاید مانند شما فکر میکردم ولی شوربختانه این داستان عین چیزی بود که بمن گفتند و خودم با گوشهای خودِ خودم شنیدم و البته خودم در آنجا هیچ چیز غیرعادی ندیدم.



kourosh_bikhoda نوشته: حالا علت نادرستی ممکنه غرض ورزی شما، نفع شما در این داستان، تحت تاثیر دیگران بودن، خوردن عرق بیش از ظرفیت مجاز و ... باشه. مهم نیست علتش چیه. مهم اینه که این احتمال بر نخستینی میچربه.
اون "خوردن عرق بیش از حد مجاز" جالب بود:e057:
تنها نفعی که من از این داستان میبرم فهمیدن دلیل منطقی و درست در پوچی این قضیه هستش. من فقط می خواهم دلیل نادرستی این قضیه رو بفهمم و مطمئنم که جن و پری و اسپاکتی وجود نداره ولی چرا مردم آنجا اینطورند؟ آنهم این آدمهای درست. خب به من حق بده که به قضیه مشکوک شوم! یا اینکه بگویی که این داستان تخیلی خودم هستش و نه جایی رفتم و نه چیزی بمن گفته شده!!! که در آنصورت من به این داستان بیشتر مشکوک میشوم چون هیچکس که نداند خودم که میدونم رفتم و شنیدم!


kourosh_bikhoda نوشته: بنابر این شما هم (اگر دارید راست میگویید) به همین ترتیب باید به سخنان دیگران شک کنید. احتمال نادرستی اون داستان به هر دلیلی بیشتر از درستیش هست. چقدر واقعن احتمال میدید که پسرخاله شما از قبل به دوستانش گفته باشه براتون مهمون میارم؟ آیا اینکه از قبل خبر به اون اهالی رسیده باشه محتمل تر نیست تا اینکه بگیم خبر از غیب براشون رسیده؟
بله من هر احتمالی رو میدم و از واژۀ دروغگو و بیمار روانی هم در پیک های قبلی استفاده کرده ام.


kourosh_bikhoda نوشته: در مورد تکرار یک داستان از دهان تعداد افراد زیاد، این نکته رو در نظر داشته باشید که یک فردِ صاحب نفوذ در جمع میتونه چنین کاری رو انجام بده. کافیه در مسجد اون روستا هر روز صحبت هایی از این دست گفته بشه. خود به خود موضوع اپیدمی و باور پذیر میشه (به خاطر تکرار زیاد).
حتا در این حد که یک شهرک بگویند طرف با اجنه ازدواج کرده و فرزند هم از آن داره؟! کوروش جان می گویند برای معاینه پیش این شخص می آیند! همانطور که قبلش پدرش اینکار رو میکرد.


kourosh_bikhoda نوشته: یکی از موضوعات مشابه این، ادراکات غیرعادی (Extrasensory perception) هستند. فرد مثلن در روزی که نگرانی و دلشوره ای به دلش افتاده ناگهان متوجه میشه که کسی از دست رفته یا دچار مشکل شده. واقعن چه ارتباطی بین اینها میشه از نظر منطقی ایجاد کرد؟ جز «تقارن» و «تعاقب»؟
من خودم به شخصه این قضیه رو با داستان فاتیما که البته داستان فاتیما در مقیاس بسیار بزرگتر هستش و ریچارد داوکینز به آن اشاره میکنه می دانم.


kourosh_bikhoda نوشته: خلاصه اینکه باور کردن این قضیه، حتا اگر یک شهر هم اونو تکرار و روش تاکید کنند، به اندازه باور کردن داستانی مثل این که «دیدم قطعات لیوان شکسته شده از روی زمین برگشت روی میز و مجددن ساخته شد» از گویندش «کوروش بیخدا» هست بی خردانه و دور از حافظه ی علمیِِ عقل سلیمه.
خب همین دیگه یعنی پاسخ منطقی برای رد اینگونه داستانها چه میتونه باشه؟ یعنی شما هم معتقدید یا دروغگو هستند یا مشکل روانی دارند؟
Persepolis نوشته: تنها نفعی که من از این داستان میبرم فهمیدن دلیل منطقی و درست در پوچی این قضیه هستش. من فقط می خواهم دلیل نادرستی این قضیه رو بفهمم و مطمئنم که جن و پری و اسپاکتی وجود نداره ولی چرا مردم آنجا اینطورند؟ آنهم این آدمهای درست. خب به من حق بده که به قضیه مشکوک شوم! یا اینکه بگویی که این داستان تخیلی خودم هستش و نه جایی رفتم و نه چیزی بمن گفته شده!!! که در آنصورت من به این داستان بیشتر مشکوک میشوم چون هیچکس که نداند خودم که میدونم رفتم و شنیدم!
البته من منظورم این نیست که شما واقعن دارید دروغ میگید خودتون. منظورم اینه که شک باید از اینجا شروع بشه.

Persepolis نوشته: خب همین دیگه یعنی پاسخ منطقی برای رد اینگونه داستانها چه میتونه باشه؟ یعنی شما هم معتقدید یا دروغگو هستند یا مشکل روانی دارند؟
ببینید من اگر جای شما بودم فوضولیم بیش از اینها در این زمینه گل میکرد. نه از این جهت که به این قضیه اعتقاد داشته باشم ها. اتفاقن برعکس. با توجه به تجربه این پیش زمینه در ذهنم هست که این رویدادها نمیتونند راست باشند. بنابر این من تقریبن تردید ندارم که اون آقایون دارند از این مساله سوء استفاده میکنند. ندید بهتون میگم که دارن سودی در این بین میبرند. خوب بود یه مقدار سرتون رو در قضیه میبردید ببینید چه خبره. آیا برای این معاینه که میگید بهش وجهی میدند؟ آیا احترام بیش از حدی بهش میگذارند؟ آیا امتیازی بهش میدند؟ اصلن این معاینه که میگید چیه؟ معاینه پزشکی؟
این بعد بچه‌دار شدن از اجنه برای من از همه جالبتر هست، احتمالا یک سکسی بوده و یک دختری حامله شده و بابای بچه هم نبوده و این آقا این داستان را برایش ساخته. احتمال دیگر هم این است که یک موجود غیرانسانی هست که اسمپرم تولید می‌کند و تازه از لقاح اسپرم او با تخمک انسان بچه‌یِ انسان تولید می‌شود، طبیعی و سالم مثل باقلوا !!
kourosh_bikhoda نوشته: البته من منظورم این نیست که شما واقعن دارید دروغ میگید خودتون. منظورم اینه که شک باید از اینجا شروع بشه.
کوروش جان من تعجب میکنم شما تا حالا از این چیزها نشنیدی! در روستاها بخصوص از این قبیل مسائل زیاد گفته میشه و این موردِ داستان ما که دیگه قوز بالا قوز بود.


kourosh_bikhoda نوشته: ببینید من اگر جای شما بودم فوضولیم بیش از اینها در این زمینه گل میکرد. نه از این جهت که به این قضیه اعتقاد داشته باشم ها. اتفاقن برعکس. با توجه به تجربه این پیش زمینه در ذهنم هست که این رویدادها نمیتونند راست باشند. بنابر این من تقریبن تردید ندارم که اون آقایون دارند از این مساله سوء استفاده میکنند. ندید بهتون میگم که دارن سودی در این بین میبرند. خوب بود یه مقدار سرتون رو در قضیه میبردید ببینید چه خبره. آیا برای این معاینه که میگید بهش وجهی میدند؟ آیا احترام بیش از حدی بهش میگذارند؟ آیا امتیازی بهش میدند؟ اصلن این معاینه که میگید چیه؟ معاینه پزشکی؟
من هم به همان دلیلی که شما مدنظرته چندین برابر ظرفیتم فضولی هم کردم و وقتی احساس کردم دیگه ممکنه بهشون بربخوره تمامش کردم.
یعنی خانواده مادریم و یه شهرک برای فریب من هماهنگ شده بودن!!؟ مگر من کی هستم که بخواهند این همه سناریوچینی کنند:e057:
بله اینجور که همسایه ها و اهالی می گفتند واسه معاینه وجهی خودش دریافت نمیکنه ولی مردم خودشون با توجه به وسعشون وجهی بعنوان تفحه یا محصول کشاورزی میدادند و اینجور که بمن گفتند برای نمونه چند ماه پیش پسری 12 ساله برای معاینه به همدان و از آنجا به تهران و از آنجا هم به آمریکا برده شده جهت مداوا اما پزشکان جوابش کرده بودن اما وقتی میارنش پیش این درویش خوبش میکنه و همه اهالی آنجا هم این رو روایت میکنند. البته اینطور که گفته اند مشکل روانی هم خوب میکنه گویا دوکاره هست هم پزشک هم روانپزشک!E402 اینها دقیقن چیزهایی بود که به من گفته شده و همگی کسانی که اینها رو تعریف کردند آدمهای درستی بودند و در چندجا و چند خانه هم گفته شد.


من در غیرعادی بودن این قضیه شکی ندارم ولی دلیل رد شدن این قضیه و اینکه چه کاسه ای زیر نیم کاسه هست برایم سواله؟!
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8