mosafer نوشته: گسترش خردگرایی ربط مستقیم به خداناباوری دارد؟
خرد گرایی یک
دیدگاه معرف شناختی است
که پدران آن ارسطو افلاطون و اسپونزا و کانت
و دکارت و لایبنیتز بوده اند که همه یا خدا باور
بودند یا ذهن را به عنوان یک جوهر غیر مادی پذیرفته
بودند .
در مقابل ِ خرد گرایی تجربه گرایی قرار دارد .
میتوان یک خداباور تجربه گرا و خرد گرا بود
همچنین خدا ناباور تجربه گرا و خرد گرا . این
دو هیچ ستیزی با هم ندارند اما در فلسفه
و معرفت شناختی در مقابل هم تعریف
میشوند .مثلا میتوان پوپر را در زمره میانه
روی این جریان ها قرار داد که یک ندانم گرا
بود و خرد گرایی انتقادی را مطرح کرد .
mosafer نوشته: ولی گاهی افرادی را نمیتوان آگاه کرد دوست دارند در جهل خود بمانند
شما نمیتوانید تمام این افراد را به خردگرایی سوق دهید
افرادی که نیازی نمیبینند از عقل خود استفاده کنند و منطق برای انها معنی ندارد چون اسیر سخنانی هستند که در اطراف انها منتشر شده و الگوی رفتاری و زندگی خود را همان قرار میدهند
این بین،تعداد افرادی که بدنبال حقیقت هستند به مراتب کمتر هست
خرد گرایی برای ان دسته از افرادی که خود بدان رسیده اند ارزش دارد نه افرادی که جا پای انها میگذارند چون کارشان فقط تقلید ست و ارزش اولیه را از دست میدهد حتی اگر بواقع حقیقت باشد،و اکثر افراد چنین هستند
من نمیدانم این خداباوران که مدام برهان خدا شناسی
اقامه میکنند چطور نیازی نمیبینند از عقل و منطق خود
استفاده کنند !
کمی در مورد چیزهایی که میفرمایید تفکر و تعقل نمایید .
کوشا نوشته: بین حکم قطعی به بود یا نبود چیزی و ادعای اینکه دلیل بر آن وجود ندارد و یا دلائل موجود ناکافی است، فاصله بسیاری است.
شما مدعی هستید که قطعا بهشتی در کار نیست این قضیه در حکم یک قضیه اثباتی است و به طور طبیعی نیازمند دلیل لذا
ادعای فوق جهت شانه خالی کردن از اقامه دلیل کارساز نیست.
خیر, در منطق بار اثبات ادعا بر دوش مدعی است. این شما هستید که میداوید بهشت و حوری هست.
Mehrbod نوشته: به ملانصرالدین هم گفتند مرکز زمین کجاست, یک چوب در زمین فروکرد و گفت: همینجا.
گفتند: اِ اینکه نمیشود ثابت کن!
گفت: شما ثابت کنید نیست
شاید یکی هم فردا داوید اژدهای هفت سر هست. اکنون که چه, ما باید برویم سرتاسر گیتی و جهان را بکاویم و به آقا ثابت کنیم که نه, نیست؟
پس میبینیم شما باز دارید در راستایِ رسیدن به حوریِ وعده داده شده قانونهایِ خرد و فرنودسار را لامیپوشانید (= خودفریبی).
پارسیگر
Parastesh نوشته: من نمیدانم این خداباوران که مدام برهان خدا شناسی
اقامه میکنند چطور نیازی نمیبینند از عقل و منطق خود
استفاده کنند !
کمی در مورد چیزهایی که میفرمایید تفکر و تعقل نمایید .
شاید به این خاطر ست : افرادی که برهان خداشناسی(یا هر برهان دیگر) از انان اموخته اند ازنظرشان ادمهای معتبری هستند و چون انها ان پدیده را پذیرفته اند اینان نیز میپذیرندو منتشرش میکنند بی انکه حتی خود به عمق مطلب پی ببرندو حتی بتوانند از سخنان خود دفاع کنند
+
مگر شما چنین کردید؟
Parastesh نوشته: خرد گرایی یک دیدگاه معرف شناختی است
که پدران آن ارسطو افلاطون و اسپونزا و کانت
و دکارت و لایبنیتز بوده اند که همه یا خدا باور
بودند یا ذهن را به عنوان یک جوهر غیر مادی پذیرفته
بودند .
در مقابل ِ خرد گرایی تجربه گرایی قرار دارد .
میتوان یک خداباور تجربه گرا و خرد گرا بود
همچنین خدا ناباور تجربه گرا و خرد گرا . این
دو هیچ ستیزی با هم ندارند اما در فلسفه
و معرفت شناختی در مقابل هم تعریف
میشوند .مثلا میتوان پوپر را در زمره میانه
روی این جریان ها قرار داد که یک ندانم گرا
بود و خرد گرایی انتقادی را مطرح کرد .
این نگرش چند هزارهای کهنه نیست؟
فلسفه نیز همچون دیگر دانشها فرگشته و دگریسته, یک زمانی به کسیکه جدول ضرب میدانست هم مزدائیگر میگفتند, امروز ولی ریاضیدان کس دیگریست.
نگرش آروینگرایی و خردگرایی نیز امروز یک کاسه شدهاند, چرا که هر چه باشد خرد خود اش
از آروین برخاسته و تنها در همان شناختشناسی برای ما راه شناخت جهان هستی را تندا میبخشد.
پارسیگر
ادامه از جستار [URL="http://www.daftarche.com/%DA%86%D9%87%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-16/%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%A7%D9%85-%DA%86%D8%B1%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%87-1548/برگه-5.html#post70346"]
الهام چرخنده
[/URL]اگر همه جستار را مطالعه کرده باشید در آنجا تاکید چندانی روی وجود و عدم وجود موجودی به نام خدا نداشتم
شاید خلاصه آن جستار را بتوان چنین خلاصه کرد که
آنچه ما در جهان مادی خودمان شاهدیم واقعیتی وراء آن وجود نداشته و صرفا مجعولاتی از طرف یک جاعل است
در قرآن آمده که : و من الماء جعلنا کل شیئ حی ، و از آب هر چیزی را زنده قرار دادیم
آنچه در این قضیه مهم است خاصیت آب نیست بلکه مهم جعل خاصیت برای آب است یعنی می شد این جعل مثلا روی جیوه می رفت و
حیات و زندگی همه موجودات وابسته به وجود جیوه می شد؛ سایر پدیده ها و قوانین طبیعت نیز این گونه اند؛ کما اینکه اصل هستی مورد درک به بزرگی
ده به توان پنجاه در کسر زمان ده به توان منفی سی و پنج ثانیه در حقیقت جعل شده است با در نظر گرفتن این واقعیت
شاید بتوان ادعا کرد که ما هم اکنون نیز در ماوراء ماده زندگی می کنیم چرا که اصلا ماده ای (با مشخصاتی که ما می شناسیم) وجود ندارد!
نظریه های
ریسمان و
جهان های موازی نیز می تواند با این موضوع در ارتباط باشد.
"بسم الله الرحمن الرحیم
.. ﻳُﻮﺻِﻴﻜُﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻓِﻲ ﺃَﻭْﻟَﺎﺩِﻛُﻢْ ۖ ﻟِﻠﺬَّﻛَﺮِ ﻣِﺜْﻞُ ﺣَﻆِّ ﺍﻟْﺄُﻧْﺜَﻴَﻴْﻦِ ۚ ﻓَﺈِﻥْ ﻛُﻦَّ ﻧِﺴَﺎﺀً ﻓَﻮْﻕَ ﺍﺛْﻨَﺘَﻴْﻦِ ﻓَﻠَﻬُﻦَّ ﺛُﻠُﺜَﺎ ﻣَﺎ ﺗَﺮَﻙَ ۖ ﻭَﺇِﻥْ ﻛَﺎﻧَﺖْ ﻭَﺍﺣِﺪَﺓً ﻓَﻠَﻬَﺎ ﺍﻟﻨِّﺼْﻒُ ۚ ﻭَﻟِﺄَﺑَﻮَﻳْﻪِ ﻟِﻜُﻞِّ ﻭَﺍﺣِﺪٍ ﻣِﻨْﻬُﻤَﺎ ﺍﻟﺴُّﺪُﺱُ ﻣِﻤَّﺎ ﺗَﺮَﻙَ ﺇِﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﻟَﻪُ ﻭَﻟَﺪٌ ۚ ﻓَﺈِﻥْ ﻟَﻢْ ﻳَﻜُﻦْ ﻟَﻪُ ﻭَﻟَﺪٌ ﻭَﻭَﺭِﺛَﻪُ ﺃَﺑَﻮَﺍﻩُ ﻓَﻠِﺄُﻣِّﻪِ ﺍﻟﺜُّﻠُﺚُ ۚ ﻓَﺈِﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﻟَﻪُ ﺇِﺧْﻮَﺓٌ ﻓَﻠِﺄُﻣِّﻪِ ﺍﻟﺴُّﺪُﺱُ ۚ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﻭَﺻِﻴَّﺔٍ ﻳُﻮﺻِﻲ ﺑِﻬَﺎ ﺃَﻭْ ﺩَﻳْﻦٍ ۗ ﺁﺑَﺎﺅُﻛُﻢْ ﻭَﺃَﺑْﻨَﺎﺅُﻛُﻢْ ﻟَﺎ ﺗَﺪْﺭُﻭﻥَ ﺃَﻳُّﻬُﻢْ ﺃَﻗْﺮَﺏُ ﻟَﻜُﻢْ ﻧَﻔْﻌًﺎ ۚ ﻓَﺮِﻳﻀَﺔً ﻣِﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ۗ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻛَﺎﻥَ ﻋَﻠِﻴﻤًﺎ ﺣَﻜِﻴﻤًﺎ 11 ﻭَﻟَﻜُﻢْ ﻧِﺼْﻒُ ﻣَﺎ ﺗَﺮَﻙَ ﺃَﺯْﻭَﺍﺟُﻜُﻢْ ﺇِﻥْ ﻟَﻢْ ﻳَﻜُﻦْ ﻟَﻬُﻦَّ ﻭَﻟَﺪٌ ۚ ﻓَﺈِﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﻟَﻬُﻦَّ ﻭَﻟَﺪٌ ﻓَﻠَﻜُﻢُ ﺍﻟﺮُّﺑُﻊُ ﻣِﻤَّﺎ ﺗَﺮَﻛْﻦَ ۚ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﻭَﺻِﻴَّﺔٍ ﻳُﻮﺻِﻴﻦَ ﺑِﻬَﺎ ﺃَﻭْ ﺩَﻳْﻦٍ ۚ ﻭَﻟَﻬُﻦَّ ﺍﻟﺮُّﺑُﻊُ ﻣِﻤَّﺎ ﺗَﺮَﻛْﺘُﻢْ ﺇِﻥْ ﻟَﻢْ ﻳَﻜُﻦْ ﻟَﻜُﻢْ ﻭَﻟَﺪٌ ۚ ﻓَﺈِﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﻟَﻜُﻢْ ﻭَﻟَﺪٌ ﻓَﻠَﻬُﻦَّ ﺍﻟﺜُّﻤُﻦُ ﻣِﻤَّﺎ ﺗَﺮَﻛْﺘُﻢْ ۚ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﻭَﺻِﻴَّﺔٍ ﺗُﻮﺻُﻮﻥَ ﺑِﻬَﺎ ﺃَﻭْ ﺩَﻳْﻦٍ ۗ ﻭَﺇِﻥْ ﻛَﺎﻥَ ﺭَﺟُﻞٌ ﻳُﻮﺭَﺙُ ﻛَﻠَﺎﻟَﺔً ﺃَﻭِ ﺍﻣْﺮَﺃَﺓٌ ﻭَﻟَﻪُ ﺃَﺥٌ ﺃَﻭْ ﺃُﺧْﺖٌ ﻓَﻠِﻜُﻞِّ ﻭَﺍﺣِﺪٍ ﻣِﻨْﻬُﻤَﺎ ﺍﻟﺴُّﺪُﺱُ ۚ ﻓَﺈِﻥْ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﺃَﻛْﺜَﺮَ ﻣِﻦْ ﺫَٰﻟِﻚَ ﻓَﻬُﻢْ ﺷُﺮَﻛَﺎﺀُ ﻓِﻲ ﺍﻟﺜُّﻠُﺚِ ۚ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﻭَﺻِﻴَّﺔٍ ﻳُﻮﺻَﻰٰ ﺑِﻬَﺎ ﺃَﻭْ ﺩَﻳْﻦٍ ﻏَﻴْﺮَ ﻣُﻀَﺎﺭٍّ ۚ ﻭَﺻِﻴَّﺔً ﻣِﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ۗ ﻭَﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻠِﻴﻢٌ ﺣَﻠِﻴﻢٌ 12 ﺍﻟﻨﺴﺎﺀ .."
"به شناسه خداوند مهرگستر خیلی مهربان
..فرمان میسپاردتان خداوند در زاده هاتان برا نر نمونهء بهرمندیُ دو ماده ،باز اگرند آنها زنی سری دوتاهایی باز تاشان دوسومی چه رهاشد ، هم اگرِ یکی زنی باز تاش نیم،هم برا پدرمادرهاش برا هر یکی از دوتاشان یک ششم از چه رهاشد اگر بود تاش زاده ای ، باز اگر نبوده میباشد تاش زاده ایُ بجامانده گیردَش پدرمادرش باز برا مادرش یک سوم، باز اگر بود تاش برادرخواهرهایی باز برا مادرش یک ششم ، از چندی فرمان سپاریده ای فرمان سپاریده میشوید بِهِش یا آیینی »بده بستانی» ،پدرمادرهاتان یا فرزندهاتان نه درمییابید کدامشان نزدیکتری تاتان سودی، بایسته ای از خداوند اگرِ خداوند بود خیلی دانایی فرمانرانی ١١ هم تاتان مردها نیمی چه رهاکرد جفتهاتان اگر نبوده میباشد تاشان زاده ای ، باز اگر بود تاشان زاده ای باز تاتان یک چهارم از چه رهاکردند از چندی فرمان سپاریده ای فرمان میسپارند بِهِش یا آیینی»بده بستانی« ، هم تاشان یک چهارم از چه رهاکردید اگر نبود میباشد تاتان زاده ای، باز اگر بود تاتان زاده ای باز تاشان یک هشتم از چه رهاکردید از چندی فرمان سپاریده ای فرمان میسپارید بِهِش یا آیینی»بده بستانی«، هم اگر بود مردی بجامانده گیردش گرانشده تنبلهایی یا زنیُ تاش برادری یا خواهری باز برا هر یکی ازِشان یک ششم ، باز اگر آنها فراوانتری باز آنها همبازهایی در یک سوم، از چندی فرمان سپاریده ای فرمان سپرده میشود بِهِش یا آیینی»بده بستانی« بیگانهء آسیبرسانی،فرمان سپاریده ای از خداوندُ خداوند خیلی دانایی بردباری ١٢ زن.. "
Mehrbod نوشته: نمیدانم, شاید آن بخش آن که فرمول را ١٤٠٠ سال پیش به زبان عربیک در بیابان به ممد چوپون دادهاند بجای اینکه مانند "آدم" به همه بگویند؟
یا اینکه در فرمول در بخش افمارش ارث دختر و پسر این ساختگارهای کودن ما که کسر و برخ نمیدانستهاند را ناجور سوتی دادهاند؟ خودتان از میان اینها بردارید (:
ببینید شما چون به زبان گویای عربی آشنا نیستید ،شاید چنین گویید که از کمکاری خودتانست،
عربی زمانی که •أل• به واژه ای افزاییم میشود شناخته شده معرفه جورِ•ألنصف•،،میشود •نیم• ولی زمانی که بی •أل• آید نمیرساند که همان باشد که نزدیکش یا خودش میشود جورِ •نصف•،،میشود•نیمی• میرساند که اگر چیز خواسته مان »53درصد»یا »46درصد» شد گردش میکنیم به نیم،
پس در دونشانه آیه بالایی اگر ببینیم »ثلثا» بی •أل•آمد، »نصف» یکبار با •أل• هم بارِ دگر بی آن آمد، ،، ،
خداوندا تو دانایی مرا اگر روزی به نادانی گفته ای نابجا گفتم ببخشُ جورِ ناباورها کوته اندیش مسازُ برپاساز پیوست نماز دار