razi نوشته: خیلی خوب شد. شما مصداق یکی از افرادی هستید که من در پست اول گفتم. علاوه بر اینکه اینکار را مضر و جایگزینی اسلام با ایدولوژی دیگر میدانید. درست متوجه شدم؟
من اسلامستیزی را یک موضع جدلی در تقابل با اسلامگرایی میدانم و فکر نمیکنم خداناباوری هم فقه و فلسفه سیاسی داشته باشد یا در موارد دیگر راهکاری داشته باشد و حتی برخی معتقدند به کاربردن واژه خداناباور اشتباه است. چون ما نباید با کارهایی که نمیکنیم و اعتقاداتی که نداریم معرفی شویم.
من برای این بحث جستار جداگانه با نام اسلامگرایی و اسلامستیزی باز کردم.
مضر که نمی تواند باشد اما بیهوده چرا .
Russell نوشته: وقتی آنتیتز باشد، سنتز خودش بوجود میآید، ما تنها باید شرایط را برای رسیدن به آن آماده کنیم. منهم قبول دارم چنین سخنانی پروپاگانداست، ولی خب که چه؟ چه ایرادی دارد؟
توجه کنید من هم چندان باورمند به این نیستم که بقول شما پیدا کردن سوراخ سنبههایِ متون دینی جواب میدهد و موثرتر از یک بحث منسجم فلسفیست، ولی میگویم این فعالیت ها نهایتا بیهوده هستند و تلف کردن وقت، ولی ضرری ندارد.
همچنین این تفاوتها که میگویید بین وضع ما و غرب بعد از رنسانس میگویید درست است، ولی تفاوت در بدتر بودن وضع ماست، اینکه در زمانی هستیم که نسل جوان افقها و آرزوهایش بر اساس آنچه از دنیا میشنود ترسیم میشود ولی در قرن 21ام، همچنان باید در کشوری زندگی کند که عدهای در آن هوس کردهاند رجوع کنند به 1400 سال پیش و نسبت به تغییرات همان 35 سال پیش هم عقبگرد کنند.
همچنین من گمان میکنم کنار گذاشتن دین و حتی خداباوری حقیقتا بنوعی جدا کردن راه است و حقیقتا نوعی رنگ و بوی ایدئولوژیک هم دارد و باید داشته باشد، اینکه ما بدانیم خدایی نیست یا اگر هم هست اهمیتی به بود و نبود ما نمیدهد و در جهان بحال خودمان رها شدهایم بسیار اثرگذار است. البته بعنوان کسی که خودش زمانی بسیار دراینباره بسیار پرشور بود میگویم که درست میگویید و مشکلات کم نیستند. یکی همین وجود نداشتن فضای گفتگوست که من و شما بجای یک گفتگوی علنی در فضایی باز باید با مشکل از فیلترینگ ج.ا عبور کنیم و در اینجا گفتگو کنیم و این اندازه جدایی و ستیز دیندار و بیدین خودش از نتایج جدایی بیش از حد است. یکسری مسائل هم هست که ناگزیر هستند، مثلا ما چند صد سال فرصت نداریم برای حل کردن مشکلات مربوط به دین و آنهم در شرایطی که شدیدا با مسائل جدید و بسیار پیچیده درگیر است. در همان غرب هم حتی ما شاهد بازگشت دین هستیم؛ با وجود اینکه گمان میشد دین بقدر کافی نقد شده و بنابراین پدیدهای سطحیست، میبینیم که امروز همچنان در عرصههایِ مختلف از جمله سیاست عرضاندام میکند.
خلاصه اینکه من قبول دارم در بسیاری جاها میشود با برخورد کمتر با دین مشکلات را حل کرد ولی در هر مسالهای که فکر کنید اگر بخواهیم حرکتی بکنیم نیازمند این است که اصطکاک حداقلی با اسلام داشته باشیم و اگر اسلام و دین هم مشکل نباشند، دینخویی قطعا سد راه ماست.
راه کاری که شما ارائه دادید از سر ناچاری است ، پس نمی تواند حل مساله باشد .
مشکل دین بسیار مشکل مهمی است اما اینطور که شما هم گفتید ساده نیست .
فقدان اندیشه منسجم در سده های اخیر باعث شده که ما بدون فکر با راه حل های
رادیکال مثلا وارد کردن اندیشه غربی به عنوان حل مشکلات در سده اخیر در حالی
که اکثریت مردم نمی دانند قانون چیست .
یا فرمول سریع و حل کردن مساله با کومونیسم قبل از انقلاب یا اسلامیست ها که
به پیروزی یا هر چه رسیدن .
مطمئنا در حال حاضر هم بگویند که لیبرالیسم همه سرشان پایین می آید و می گویند
بله .
در مورد سانسور و خفقان ضمن اینکه با شما موافقم اما این را باید بگم که بهترین
متن های فلسفی در چنین دورانی نوشته شده و به عنوان بهانه برای زوال ما اصلا
قابل قبول نیست و من این جا با شما باید مخالفت کنم .
به طور خلاصه اینکه ما با طرح مشکل مان فرسخ ها فاصله داریم چه برسد به جواب .
این که شما می گویید به هر حال به اسلام بر می خوریم بله بر می خوریم اما چطور ؟
نه من جواب را می دانم نه کسی در حال حاضر می داند که مشکل اصلی چیست .
و اینکه اصلا منظور من برخورد نداشتن با دین نبود بلکه ریشه ای بحث کردن مشکلات
است . صد ها سال آزگار این مملکت نمی داند چه بر سرش می آید پس انصاف است
به گذشته بر گردیم و گسست تاریخی را شناسایی کنیم .
fa.wikipedia.org/wiki/بیدینی_در_بریتانیا
ر لینک زیر دو آمار از بیدینها در بریتانیا در سالهای 2001 و 2011 آماده است که نشانگر رشد بالای بیدینی در این یک دهه است. همچنین آمار دیگری در سال 2009 نشان میدهد که دو سوم جوانان بریتانیایی آته ایست هستند. این دهه ، دهه شکلگیری جریان خداناباوری نو و به اوج رسیدن آن است که چهره سرشناس آن داوکینز انگلیسی است.
razi نوشته: خیلیها میگویند بیفایده است و تاثیر قابل توجهی ندارد. نظر شما چیست؟
تا تاثیر قابل توجه را چه بدانید!صفحه فیسبوک سایت زندیق بیش از ده هزار پسند خورده است و این به نظر من در کشوری مثل ایران که ازادی بیان وجود ندارد و بیخدایان را سر به نیست میکنند بسیار خوب است.راه خردگرایی زمان بر است و ما راه را برای نسل های اینده هموار میکنیم
razi نوشته: و دیگر اینکه تاثیر نقد دین بر مردم کشوری آزاد چون آمریکا بیشتر است یا مردم تحت استبداد مذهبی چون ایران؟
مطمئنا در امریکا.اما این دلیل نمیشود که در ایران هیچ کاری نکنیم.در امریکا ازادی بیان وجود اما در ایران نه.
cool نوشته: مطمئنا در امریکا.اما این دلیل نمیشود که در ایران هیچ کاری نکنیم.در امریکا ازادی بیان وجود اما در ایران نه.
ولی به نظر من در کشوری که دیکتاتوری مذهبی حاکمه تاثیر بیشتری داره . چون مردم ماهیت واقعیش رو تجربه کردند. در آمریکا شما هر چه قدر هم از کثافت کاریهای کلیسا در قرون وسطا بگید سخنان شما از یک گوش وارد و از گوش دیگه خارج میشه.
نقد نازیسم و نازی ستیزی در آلمان و لهستان و ... خیلی خیلی خیلی راحت تره و مبارزه باهاش هم بسیار کم هزینه تره تا در کشوری مثل ایران که داره همین طوری مثل علف هرز از توش نازی سبز میشه چرا که ایرانیها کوچکترین تجربه یا سابقه ی واقعی با نازیسم نداشتند - چهار تا عکس و فیلم و دری وری میبینند میگند واو نازیها چه خفن بودند.
مگر ممکن است نقد چیزی بیفایده باشد. اگر کشف حقیقت را سودمند بدانیم، هر نقدی از جمله نقد دین به عنوان وسیله ای برای کشف حقیقت مفید است.
شاهین و فویرباخ، کویتیپور و شیخ اشراق | باران در دهان نیمه باز
۴- آیا دینداران حق دارند عوام باشند اما بیدینان باید حتما روشنفکر یا دست کم اهل مطالعه و تعقل باشند؟ آقای دکتر سروش چنان بزرگوارانه منتقدان را به نقد عالمانهی خدا، دین، اسلام و شیعه دعوت میکند که مخاطب به شک میافتد نکند نامهای که قرار بوده به دپارتمانی دانشگاهی یا انجمنی متشکل از سی چهل اندیشمند برود، نشانی گیرنده اشتباه خورده و سر از سپهر عمومی درآورده. واقعیت آن است که با قرائت اسلامی، در دنیا صدها میلیون کافر (خداناباور، آتهئیست) وجود دارند، دست کم دو میلیارد مشرک (بودیست، هندو… و بسیاری از ادیان کوچکتر)، بیش از یک میلیارد دیندار خداپرست نامسلمان (مسیحی، یهودی)، صدها میلیون مسلمان غیرشیعی و میلیونها شیعهی غیردوازده امامی. در چنان جمعیت عظیمی، گروه بزرگی عوام وجود دارند که هرچند آنقدر هتاک نیستند تا اشعار وقیح در سالمرگ بزرگانی دینی هسمایه بسرایند یا در منبرشان هر کس که حب بزرگان دینی خودشان را در دل ندارد زنازاده بنامند، اما به خاطر عوام بودنشان کارهای عوامانه میکنند. افسوس خوردن به حال آنها که کاش مثل “هیوم وکانت و هگل و مارکس و فویرباخ” از ناقدان محترم دین بودند بیشباهت نیست به دریغخوردن بر حال سینهزنان زینبیهی حاجباقر سلففروش که کاش دست کم اگر نمی توانند ابنسینا و ابن رشد باشند مطهری و طباطبایی میبودند! اگر مسلمانان میتوانند از عبدالکریم سروش تا سعید تاجیک گسترده باشند، گسترهی کافران هم میتواند از محمدرضا نیکفر تا فرود فولادوند باشد. وسط کشیدن پای فویرباخ وسط معرکهی شاهین نجفی و گریززدن به لمپنهای ضداسلام لسآنجلسی شبیه است به ذکر خیر از شیخ اشراق در تحلیل برادر کویتیپور و مخلوط کردن هر دو با عیدعمرگیران. از قیاسش خنده آمد خلق را
demeter نوشته: مشکل اینجاست که مثلا با ضرب و تقسیم حیوانات کشتی نوح
و نوشتن مقاله در این مورد به خودی خود خنده دار است .
در یک دانشگاه که نمی توانید این خزعبلات را تحویل بدهید .
بله برای سایت های اینترنتی جالب خواهد بود .
این ها حتی فلسفه هم به سخره گرفتند و فکر می کنند واقعا خبری
است . کدام فیلسوفی سطح نوشته هایش در حد نقد آیه قرآن و
و ممکن نبودن تبدیل شدن عصا به مار است .
مخالفان دینستیزان را من نمی شناسم اگر میخواهید من را به گروهی نسبت
دهید .
چرا بعضی ها با شاهین نجفی مخالفند؟ من تا اونجا که ترانه هاش رو شنیدم باورهای دینی و اجتماعی رو درونشون نقد کرده. خب این چه اشکالی داره؟
kourosh_bikhoda نوشته: چرا بعضی ها با شاهین نجفی مخالفند؟ من تا اونجا که ترانه هاش رو شنیدم باورهای دینی و اجتماعی رو درونشون نقد کرده. خب این چه اشکالی داره؟
حتی اگر فرض رو بر این بگذاریم که سطح ترانه های شاهین نجفی خیلی پایین و بیمایه است، باز همان جنجال رسانه ای که بر سر ترانه نقی پیش آمد دقیقا به سود جریان روشنگری بود. شاید بشود گفت ارزشش از نوشتن یک کتاب بر علیه اسلام بیشتر بود.
دقیقا همچین نظری رو فیلسوفان (خداناباور) دین در مورد جریان خداناباوری نو دارند. میگوید مثلا بحثهای داوکینز شاید خیلی دقیق و فلسفی نباشد ولی بیشتر از کتابهای ما در جامعه جواب داده است و مخاطب داشته است.
razi نوشته: باز همان جنجال رسانه ای که بر سر ترانه نقی پیش آمد دقیقا به سود جریان روشنگری بود. شاید بشود گفت ارزشش از نوشتن یک کتاب بر علیه اسلام بیشتر بود.
چرا؟ لطفا یه کم توضیح بدید.
مثلا با شنیدن ترانه نقی کسی بی دین و بی خدا میشه؟