Russell نوشته: حب اندیشمندان مخالف دینستیزی هم وضعشان بهتر نیست، از آنجا که دینستیزان تازه وارد هستند و کمی جوان است و سخنگویانش گاهی عصبانی و تندخو، که نمیتوان نتیجهای دربارهیِ بیسوادتر بودن نقدهایِ اجتماعی دینستیزان نسبت به دینداران گرفت. شاهین نجفی را بگذارید کنار سواد میانگیر بقیه هنرمندان دیندوست و حاج حسین فلانی که مداح است و هنرمند(؟) و بعد مقایسه کنیم. نقدهای اجتماعی دینستیزانه را بگذارید کنار همان ِ غیردینستیزانه، بعد از آن دربارهیِ فقر سواد بیدینها قضاوت کنیم.
مشکل اینجاست که مثلا با ضرب و تقسیم حیوانات کشتی نوح
و نوشتن مقاله در این مورد به خودی خود خنده دار است .
در یک دانشگاه که نمی توانید این خزعبلات را تحویل بدهید .
بله برای سایت های اینترنتی جالب خواهد بود .
این ها حتی فلسفه هم به سخره گرفتند و فکر می کنند واقعا خبری
است . کدام فیلسوفی سطح نوشته هایش در حد نقد آیه قرآن و
و ممکن نبودن تبدیل شدن عصا به مار است .
مخالفان دینستیزان را من نمی شناسم اگر میخواهید من را به گروهی نسبت
دهید .
demeter نوشته: مشکل اینجاست که مثلا با ضرب و تقسیم حیوانات کشتی نوح
و نوشتن مقاله در این مورد به خودی خود خنده دار است .
در یک دانشگاه که نمی توانید این خزعبلات را تحویل بدهید .
بله برای سایت های اینترنتی جالب خواهد بود .
این ها حتی فلسفه هم به سخره گرفتند و فکر می کنند واقعا خبری
است . کدام فیلسوفی سطح نوشته هایش در حد نقد آیه قرآن و
و ممکن نبودن تبدیل شدن عصا به مار است .
مخالفان دینستیزان را من نمی شناسم اگر میخواهید من را به گروهی نسبت
دهید .
فکر میکنم بحث شما نیازمند جستار جداگانه ای باشد.
razi نوشته: سخن شما درست، اما منظور من کمیت است. مثلا اگر یک جمع 10000 نفری در معرض مطالب انتقادی قرار بگیرند چند ننفر حاضر به رها کردن دین یا لااقل کمی تجدیدنظر در دین خود میشوند؟
خب این مساله چند عاملی هست... این جوری که نمیشه فهمید چند نفر !!
demeter نوشته: مشکل اینجاست که مثلا با ضرب و تقسیم حیوانات کشتی نوح
و نوشتن مقاله در این مورد به خودی خود خنده دار است .
در یک دانشگاه که نمی توانید این خزعبلات را تحویل بدهید .
بله برای سایت های اینترنتی جالب خواهد بود .
این ها حتی فلسفه هم به سخره گرفتند و فکر می کنند واقعا خبری
است . کدام فیلسوفی سطح نوشته هایش در حد نقد آیه قرآن و
و ممکن نبودن تبدیل شدن عصا به مار است .
مخالفان دینستیزان را من نمی شناسم اگر میخواهید من را به گروهی نسبت
دهید .
چرا پیشداوری میکنید گرامی؟ آنهم ایناندازه بدبینانه؟
نقد غیردینستیزانه=کل مجموعهیِ نقدها منهی بخش دینستیز آن.
بعد هم باید دید چه میزان اینها اثر بخش هستند نه اینکه چه میزان در نظر ما مضحک. باید در یاد داشته باشیم دربارهیِ مملکتی صحبت میکنیم که در دادگاههایش علیه فیلسوفان مرده و زندهیِ غربی دادخواست خوانده میشود.
نگاهی به دانشگاههایمان در رشتههایِ علوم انسانی بیاندازیم بعد بپرسیم چرا تنها صدای غیرآکادمیک آنهم از آن سوی مرز میتواند برخیزد و تازه همانش هم برایش حکم ازتداد صادر میشود؟
demeter نوشته: مشکل اینجاست که مثلا با ضرب و تقسیم حیوانات کشتی نوح
و نوشتن مقاله در این مورد به خودی خود خنده دار است .
در یک دانشگاه که نمی توانید این خزعبلات را تحویل بدهید .
بله برای سایت های اینترنتی جالب خواهد بود .
این ها حتی فلسفه هم به سخره گرفتند و فکر می کنند واقعا خبری
است . کدام فیلسوفی سطح نوشته هایش در حد نقد آیه قرآن و
و ممکن نبودن تبدیل شدن عصا به مار است .
مخالفان دینستیزان را من نمی شناسم اگر میخواهید من را به گروهی نسبت
دهید .
اتفاقا همین مدل کار ها بسیار هم عالی هستن !! مگر عمده مردم معتقد به دین ، تحصیلات یا حداقل درک آکادمیک و فلسفی دارن یا اصلا وقت این چیز ها رو دارن که از پایه کسی بشینه براشون مطالب رو باز کنه ؟
به نظر من در جوامع سنتی و کهن مثل ایران که البته با یک دستگاه سانسورچی وحشتناک همراه هست اثر پذیری دیگران وقتی رخ می دهد که همراه با یک حادثه باشه مثل 18 تیر 78 یا جنبش سبز و اعتراضات 88..
خودِ من زمانی که دانشجوی ارشد در کوی دانشگاه تهران بودم و از نزدیک حوادث سال 78 رو لمس کردم و همین باعث رنسانس و تحول فکری در من شد. و با خواندن کتاب "تولدی دیگر" از شادروان شفا الدین شفا..
Russell نوشته: چرا پیشداوری میکنید گرامی؟ آنهم ایناندازه بدبینانه؟
نقد غیردینستیزانه=کل مجموعهیِ نقدها منهی بخش دینستیز آن.
بعد هم باید دید چه میزان اینها اثر بخش هستند نه اینکه چه میزان در نظر ما مضحک. باید در یاد داشته باشیم دربارهیِ مملکتی صحبت میکنیم که در دادگاههایش علیه فیلسوفان مرده و زندهیِ غربی دادخواست خوانده میشود.
نگاهی به دانشگاههایمان در رشتههایِ علوم انسانی بیاندازیم بعد بپرسیم چرا تنها صدای غیرآکادمیک آنهم از آن سوی مرز میتواند برخیزد و تازه همانش هم برایش حکم ازتداد صادر میشود؟
نقد دین در ایران حداقل به منظور بالا بردن سطح علمی مردم ( اگر اشتباه می کنم تصحیح کنید )
به کار گرفته میشود .
در واقع یک ایدئولوژی را جایگزین نقیض آن می کند .
در یکی از سایت های نقد دین چند سال پیش یادم است که پوستری بود به این مضمون که
بی خدایی زندگی راحت و ...
مثل اینکه فردا اگر صبح بیدار شویم زندگی گند روز مره تغییری خواهد کرد . ( برداشت اشتباه نکنید منظورم
این نیست که دین به صورت پیش فرض خوب است و آرامش می دهد . اصلا )
نکته من این است که بی خدایی به عنوان یک طریقت زندگی جایگزین بی دینی می شود .
فقط کافی است سیری که اروپا در گوشه گیر کردن کلیسا گرفت را ببینید که چقدر هوشمندانه است .
البته نه مسیحیت اسلام است و نه الان قرن 17 و نه اینکه شرق مانند غرب است .
بله خفقان که همیشه بوده است . کدام دوره از تاریخ بوده که سانسور و خفقان نباشد و جلوی اندیشه را
که نتوانستند بگیرند .
به دین ستیزان عزیز که وقت خودشان را صرف می کنند و دنبال پیدا کردن سوراخ سنبه های متن های دینی
می گذارند تا بلکه نفراتی به پیروان خود اضافه می کنند و خودشان آیت الله شدن پیشنهاد می کنم
یک بار برای همیشه این دور باطل تر و آنتی تز را بشکنیم و سنتزی به وجود بیاوریم با رجوع به متن های اساسی
کلاسیک فلسفه ، سیاسی و ... و این اندیشه زوار در رفته را که قرن هاست زیر خاک است در دهه های آینده زنده
کنیم بدون اینکه وارد این بحث های ایدئولوژیک شویم .
demeter نوشته: نقد دین در ایران حداقل به منظور بالا بردن سطح علمی مردم ( اگر اشتباه می کنم تصحیح کنید )
به کارفته میشود .
در واقع یک ایدئولوژی را جایگزین نقیض آن می کند .
در یکی از سایت های نقد دین چند سال پیش یادم است که پوستری بود به این مضمون که
بی خدایی زندگی راحت و ...
مثل اینکه فردا اگر صبح بیدار شویم زندگی گند روز مره تغییری خواهد کرد . ( برداشت اشتباه نکنید منظورم
این نیست که دین به صورت پیش فرض خوب است و آرامش می دهد . اصلا )
نکته من این است که بی خدایی به عنوان یک طریقت زندگی جایگزین بی دینی می شود .
فقط کافی است سیری که اروپا در گوشه گیر کردن کلیسا گرفت را ببینید که چقدر هوشمندانه است .
البته نه مسیحیت اسلام است و نه الان قرن 17 و نه اینکه شرق مانند غرب است .
بله خفقان که همیشه بوده است . کدام دوره از تاریخ بوده که سانسور و خفقان نباشد و جلوی اندیشه را
که نتوانستند بگیرند .
به دین ستیزان عزیز که وقت خودشان را صرف می کنند و دنبال پیدا کردن سوراخ سنبه های متن های دینی
می گذارند تا بلکه نفراتی به پیروان خود اضافه می کنند و خودشان آیت الله شدن پیشنهاد می کنم
یک بار برای همیشه این دور باطل تر و آنتی تز را بشکنیم و سنتزی به وجود بیاوریم با رجوع به متن های اساسی
کلاسیک فلسفه ، سیاسی و ... و این اندیشه زوار در رفته را که قرن هاست زیر خاک است در دهه های آینده زنده
کنیم بدون اینکه وارد این بحث های ایدئولوژیک شویم .
خیلی خوب شد. شما مصداق یکی از افرادی هستید که من در پست اول گفتم. علاوه بر اینکه اینکار را مضر و جایگزینی اسلام با ایدولوژی دیگر میدانید. درست متوجه شدم؟
من اسلامستیزی را یک موضع جدلی در تقابل با اسلامگرایی میدانم و فکر نمیکنم خداناباوری هم فقه و فلسفه سیاسی داشته باشد یا در موارد دیگر راهکاری داشته باشد و حتی برخی معتقدند به کاربردن واژه خداناباور اشتباه است. چون ما نباید با کارهایی که نمیکنیم و اعتقاداتی که نداریم معرفی شویم.
من برای این بحث جستار جداگانه با نام اسلامگرایی و اسلامستیزی باز کردم.
Anarchy نوشته: خب این مساله چند عاملی هست... این جوری که نمیشه فهمید چند نفر !!
خود شما از همین طریق دین را رها کرده اید. حدودا چند درصد مردم جامعه ای مثل ایران عکس العممل شما را نشان میدهند.
demeter نوشته: در واقع یک ایدئولوژی را جایگزین نقیض آن می کند .
در یکی از سایت های نقد دین چند سال پیش یادم است که پوستری بود به این مضمون که
بی خدایی زندگی راحت و ...
وقتی آنتیتز باشد، سنتز خودش بوجود میآید، ما تنها باید شرایط را برای رسیدن به آن آماده کنیم. منهم قبول دارم چنین سخنانی پروپاگانداست، ولی خب که چه؟ چه ایرادی دارد؟
توجه کنید من هم چندان باورمند به این نیستم که بقول شما پیدا کردن سوراخ سنبههایِ متون دینی جواب میدهد و موثرتر از یک بحث منسجم فلسفیست، ولی میگویم این فعالیت ها نهایتا بیهوده هستند و تلف کردن وقت، ولی ضرری ندارد.
همچنین این تفاوتها که میگویید بین وضع ما و غرب بعد از رنسانس میگویید درست است، ولی تفاوت در بدتر بودن وضع ماست، اینکه در زمانی هستیم که نسل جوان افقها و آرزوهایش بر اساس آنچه از دنیا میشنود ترسیم میشود ولی در قرن 21ام، همچنان باید در کشوری زندگی کند که عدهای در آن هوس کردهاند رجوع کنند به 1400 سال پیش و نسبت به تغییرات همان 35 سال پیش هم عقبگرد کنند.
همچنین من گمان میکنم کنار گذاشتن دین و حتی خداباوری حقیقتا بنوعی جدا کردن راه است و حقیقتا نوعی رنگ و بوی ایدئولوژیک هم دارد و باید داشته باشد، اینکه ما بدانیم خدایی نیست یا اگر هم هست اهمیتی به بود و نبود ما نمیدهد و در جهان بحال خودمان رها شدهایم بسیار اثرگذار است. البته بعنوان کسی که خودش زمانی بسیار دراینباره بسیار پرشور بود میگویم که درست میگویید و مشکلات کم نیستند. یکی همین وجود نداشتن فضای گفتگوست که من و شما بجای یک گفتگوی علنی در فضایی باز باید با مشکل از فیلترینگ ج.ا عبور کنیم و در اینجا گفتگو کنیم و این اندازه جدایی و ستیز دیندار و بیدین خودش از نتایج جدایی بیش از حد است. یکسری مسائل هم هست که ناگزیر هستند، مثلا ما چند صد سال فرصت نداریم برای حل کردن مشکلات مربوط به دین و آنهم در شرایطی که شدیدا با مسائل جدید و بسیار پیچیده درگیر است. در همان غرب هم حتی ما شاهد بازگشت دین هستیم؛ با وجود اینکه گمان میشد دین بقدر کافی نقد شده و بنابراین پدیدهای سطحیست، میبینیم که امروز همچنان در عرصههایِ مختلف از جمله سیاست عرضاندام میکند.
خلاصه اینکه من قبول دارم در بسیاری جاها میشود با برخورد کمتر با دین مشکلات را حل کرد ولی در هر مسالهای که فکر کنید اگر بخواهیم حرکتی بکنیم نیازمند این است که اصطکاک حداقلی با اسلام داشته باشیم و اگر اسلام و دین هم مشکل نباشند، دینخویی قطعا سد راه ماست.