12-17-2013, 12:07 AM
کوشا نوشته: دلیل انتخاب این عکس و نوشته زیر آن این است که نشان دهم وزن ادعای مدعیان ناباوری چیزی در همین حد استسفسته بودن این فرتور را در اینجا بررسیده ایم:
بنگاه سفسته یابی - برگ 2
کوشا نوشته: دلیل انتخاب این عکس و نوشته زیر آن این است که نشان دهم وزن ادعای مدعیان ناباوری چیزی در همین حد استسفسته بودن این فرتور را در اینجا بررسیده ایم:
کوشا نوشته: عمل پورسینا نوعی از این عملکرد است؛ معاد جسمانی هر چند با دو دو تای علمی که او آموخته است نمی سازد اما از چارچوب خرد او نیز بیرون نیست لذا آن را می پذیرد.بیجاست.گفتیم که چارچوب خرد او گفته است که رستاخیز نشدنی است ( گفته عقلی نیست) ولی چون دین اسلام این را میگوید
کوشا نوشته: از دید عارفان وجودِ موجودِ زنده در هستیبیجاست. دانش نشان داده که روند فرگشت از ساده به پیچیده است
دلالت بر زنده بودن هستی در مرحله قبل می کند؛ زنده ای که نوع زنده بودن سایر موجودات را انتخاب می کند و اختلاف فاحش بین نوع زنده بودن انسان و سایر موجودات
متفاوت بودن روح او را نشان می دهد و آنچه فهم کیفیت آن از دسترس علم خارج است فهم علت این تفاوت است.
Rationalist نوشته: شوربختانه به پرسش هایم پاسخ سر راست و شفافی ندادید!
Rationalist نوشته: ماه هاست که چنین روشی را برای درک مستقیم اشیاء به کار می گیرم. و موفق بوده ام مفهوم آنها را
به طور مستقیم درک کنم و اندیشه آن مفهوم را در ذهن نداشته باشم.
Rationalist نوشته: از این روش هنگامی که لازم است به ارتباط و تلفیق مفاهیم مختلف بپردازید و تصمیمی اتخاذ نمایید چه طور سود می برید؟ در محاسبات ریاضی چه طور؟
البته درک مستقیم "خودآگاهی" با سایر آبجکت های اعتباری متفاوت است.
و آیا همه ی آنچه شما عرفان می خوانید؛ چنین چیزی است؟ و یا ادراکی فراتر نیز می باشد؟
مزدك بامداد نوشته: بیجاست. دانش نشان داده که روند فرگشت از ساده به پیچیده استعجب !
و از یاخته های ساده میتواند چیزی پدید بیاید که برتر از هر تک تک
یاخته باشد. همانگونه که یک مولکول آب، زاب روان بودن را ندارد
ولی یک ترلیارد مولکول آب،روان بودن را پدید آورده ،آشکار میسازد.
نقل قول:زندگی و هوشمندی و .. همه نیز همینگونه، از ساده به پیچیده پدید آمده اند،داستان حسین کرد شبستری سندیت محکمتری از این حرفها دارد، هنوز پاسخ سوال من در جستار فرگشت را نداده اید !
از برهمکنشی فوتون ها و الکترون ها، هوشمندی مغز ما در روند چند
میلیارد ساله پدید آمده است و نه آنگونه که اندیشمندان کلاسیک گمان
میکرده اند که هوشمندی ما بایستی از هوشمندی برتری سرچشمه گرفته
بوده باشد. اینگونه، دارونیسیم، این ستون "خدا باوری" را نیز در هم شکست.
نقل قول:زنده بودن آدمی (و هوشمندی) او نیز چیزی بسیار جدا و والاتر از جانورانبه همین راحتی !
نیست، تنها مغز او بزرگتر و پیچیده تر است و مهاد ماتریالیستی بدرستی میگوید
که دگرگونی در چنداد، میتواند به دگرگونی هوداد بینجامد (= تغییرات کمی به
تغییرات کیفی منجر میشوند)همچنان که یک دست سدا ندارد ولی دو تا چرا.
Dariush نوشته: امروز، عصر حاضر، زمانی که در آن فلسفه در چرخهی مابعدالطبیعه نبوده و از دگمهای فلسفی سنتی خارج شده.ولی تفاوت هایی است میان جزم اندیشی دینی و نوعی از جزم اندیشی که برای مثال یک فیلسوف خردگرا چون اسپینوزا، در فلسفه اش وجود دارد.
کوشا نوشته: عجب !نه ، یک مولکول که به تنهایی روان نیست، زمانی روان
یعنی ذات یک ملکول آب خاصیت سیال بودن را ندارد؟
داستان حسین کرد شبستری سندیت محکمتری از این حرفها دارد، هنوز پاسخ سوال من در جستار فرگشت را نداده اید !
به همین راحتی !
تنها مغز او بزرگتر و پیچیده تر است !
خب چرا ؟
وقتی مغزی مثل مغز سایر جانداران برای زنده بودن او کافی بوده است چه لزومی داشته فرگشت فشار بی دلیل به خود آورده و کاری بزرگتر و پیچیده تر ارائه کند؟
(البته این بحث ربطی به موضوع جستار ندارد، بحث در مورد عرفان و پیش فرض های آن است، می توانید سوال را جستار مربوطه منتقل و پاسخ دهید).
کوشا نوشته: این معنا که ما و سایر موجودات آنطور که در ظاهر به نظر می رسد آزاد و رها نیستیم و تحت فرماندهی نیروی هوشمند واحدی روزگار می گذرانیم و این تقلا کردن های ما بر خلاف خواست او راه به جایی نخواهد برد، پس چاره ای جز تسلیم نیست؛ راه تنها از این سو باز است.بسیار خوب...
کوشا نوشته: از اصل علیتاصل علیت چه تضادی با روند فرگشت دارد؟!
و
از اینکه معطی یک چیز نمی تواند فاقد آن باشد؛ اگر انسان حاصل دست پخت فرگشت باشد و مانند آن باشد باید موجوداتی با صفات انسانی در میان موجودات به فور یافت شود
چه اشکالی دارد بعضی از بزغاله ها بتوانند به راحتی مانند انسان صحبت کنند؟
کوشا نوشته: اما همانطور که گفتم این معارف توسط انسانهایی بیان شده اند که اتفاقا عرفان (حداقل نوع اسلامی آن) بدون وجود آنها معنا و مفهومی ندارد و این افراد کسانی هستند که بدون هیچ استثنایی همه عارفان بزرگ افتخار مریدی آنها را داشته و در یک کلام از اقطاب عارفان محسوب و سرسلسله آنها هستند.تا کنون که گفتگوی ما کاملا فلسفی بوده و چیزی هم چه به روش استدلالی و چه شهودی(؟) بر من
قرآن دو وجهه دارد
یکی تلقی وحی بودن آن و تسلیم بی چون و چرا بودن آن به این دلیل است
دیگری کتابی در عرض سایر کتابها که مولفی به نام محمد صلی الله علیه و آله و سلم دارد و حاوی افکار اوست
در این کتاب مبانی عرفان بیان شده
از این جهت چیزی از سایر گفته های عرفانی کم نداشته و جای بررسی دارد، حدیث نیز همین قصه را دارد
و حب و بغض من یا شما یا دیگران تاثیری در این موضوع ندارد
کوشا نوشته: احاطه بر وجود نه موجوداتاین می شود همان اندازه و کمیت موجودات. در حالیکه "وجود" در همه، چه سلول مو انسان و چه هر سلول دیگری یکسان و مشترک است. در مورد تمام جهان نیز چنین چیزی صدق می کند.
بدون تشبیه تصور کنید یکی از سلولهای ریشه یکی از موهای پای انسان بخواهد به ادراک کلی از انسان دست پیدا کند بدون اینکه
بتواند از وجود انسان خارج شده و بر او احاطه پیدا کند.
کوشا نوشته: نه، منظور شناخت موجود بدون وجود هیچ مجهولی است.؟!!!
کوشا نوشته: یکی دو نمونه از این تضاد را بیان کنید.در ابتدا شما بیان داشته بودید که عرفان یعنی درک و شهود اینکه وجود واحد است، اما سپس حرف از
مزدك بامداد نوشته: سخن بر سر همین است که این مغز در آن زیستبوم[٦] ویژه برایقصه گفتن آسان است !
آن پریمات هایی که نیاکان[٧] ما بوده اند، بسنده نبوده، چرا که
یکی که میتوانسته کمان و تیر بهتری درست کند، شکار را
میبرده و دیگری گشنگی می کشیده است. این همپیشی[٨] بر
سر بنمایه[٩] های زیستی بوده که آدمی را هوشمند تر و شهباز[١٠]
را تیزبین تر و دولفین را آبپیما تر نموده است!
کوشا نوشته: قصه گفتن آسان است !بیجاست، بسیاری از پرندگان و پستانداران نیز هوشمند هستند، از توتی گرفته تا دولفین.
تلاش بر سر بقاء همیشه و در همه حیوانات وجود داشته است و این نیاز در سایر حیوانات اگر بیشتر از انسان نبوده باشد کمتر نیست
اما در تمام هستی شناخته شده ما تنها یک موجود هوشمند می شناسیم و این هوشمندی بسیار فراتر از رفع نیاز انسان برای سیر کردن شکم است.