دفترچه

نسخه‌ی کامل: گویش راستین پارسیک
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6
homayoun نوشته: برخی گویش ها به پارسیک باستان نزدیک ترند. ب.ن. در پارسیک کهن پسر بوده پوستر ... اکنون در گویش یزدی پُسر و در گویش مشهدی پوسر است.
گویش مِشِدی یا شمالی و کردی مانند گویش تهرانی ا ها رو و نمیکنن. ب.ن. باران بارون نمشود...آسمان آسمون نمیشود. نان نون نمیشود. خانه خونه نمیشود.
در گویش یزدی به جای من تو را دوست دارم. میگویند من تورا دوست مِدارم. که انگار درست تر است.
در گویش کردی و v نمیشود و W است. انها ح نیز دارند.

نزدیکی به شیوه‌یِ خواندن کُهن سنجه نیست, مهند آسانی و سادگی و زیبایی تلفظ است.
در ایران باستان هم «شب» را میگفتند هوخشپر! یا همچو چیزی, ولی در گذر زمان همینجور ساییده شده تا رسیده به «شب».

درباره‌یِ -ان به -ون هم همنگرم, به نگرم در لهجه‌یِ تهرانی هم این رو به کاهشه, نمونه‌وار در
گذشته «تهران» را هم میگفتند "تهرون", ولی این روزها "تهرون" گفتنش بی کلاس است.


نقل قول:همین گویش سپهانی که پر از stress است در زبان انگلیسیک هم گویش بریتیش که زیباتر است stress بیشتری دارد. زبان بودن سترس زیاد دلنشین نیست به نگرم... ولی برخی استرس ها نیز به دل نمیچسبد.

پارسیگر

پیشآمدنه من خودم انگلیس هستم و شباروز این لهجه‌یِ بریتیش را میشنوم (:
ولی همانجور که گفتم چون با لهجه‌یِ تهرانی بزرگ شده ام, زیبایی را
در سادگی و یکنواخت‌تریِ تلفظ میبینم, برای همین لهجه‌یِ آمریکایی را میپسندم (هتا شیوه‌یِ نگارش آنرا, actualization بجای actualisation)

لهجه‌یِ سپاهانی (اصفهانی) یا یزدی و ... هم چون درست وارونه همین جای میگیرند,
بیش از اندازه تاکید (stress) اینجا و آنجا دارند مایه‌یِ گیرایی اشان هستند, دستکم برای من!

پارسیگر
به گمان من هر رسته ای از زبان های ایرانی در دل خود چیزهای ارزنده ای دارد که باید بررسی شود مانند همین گویش ها و واگویی ها که شوربختابه در ایران روشمندی و سامانمندی جایی ندارد تا همه ی شان گردآوری کرده و با هسنجی و ریشه یابی به گسترش زبان پویای پارسی یاری رساند.
برای نمونه واژه ی روز را که نماریدید، رئوچنگه (اوستایی) > رچ (پهلوی) > رُژ (پهلوی نو) - روژ (کردی و کرمانشان) - رُز (دری) - روز (امروزی) - رُچ (بلوچی) و رو (تهرانی) و در زبان های هم خانواده ژور (فرانسه) - جور (ایتالیایی) - لوس (نروژی) - لویس (ارمنی) و لوکس به چم روشنایی.
زبان ما بنام یک زبان پرمایه و دیرینه در هر گوشه ای از ایران فرهنگی در فرگشت بوده تا بدست ما رسیده و برماست با ارج دست آورد نیاکانمان که با بودش تازش ها و ویرانی ها که بنام ابزار پیوند و اندیشه بدست مان رسیده از آن بهره ی نیک ببریم.
پارسیگر
Aria Farbud نوشته: به گمان من هر رسته[1] ای از زبان های ایرانی در دل خود چیزهای ارزنده ای دارد که باید بررسی شود مانند همین گویش ها و واگویی ها که شوربختابه در ایران روشمندی و سامانمندی[2] جایی ندارد تا همه ی شان گردآوری کرده و با هسنجی و ریشه یابی به گسترش زبان پویای پارسی یاری رساند.

به نگر شما این که مردم ما نمیتوانند اغاز بیسدا داشته باشند از بدی گویش نیست نیست؟
ب.ن. این واژه schnachtschnasie zabane parsik شناخت شناسی زبان پارسی به یک ایرانی بگویید این را بخواند. یا به spas میگویند sepas در روسی هم میشود spasibo این یک بدبیاری بزرگ است. ولی درست میشود. زبان ما شایسته کلاس بیشتری است. زبان ترکیک نوین در ترکیه نیز باکلاس شده . ما هم نیاز داریم.
از انجا که فرهنگستان راستین هم نداریم... خود بچه های اینجا باید اندیشه ای کنند.

سپاس

پارسیگر
homayoun نوشته: به نگر شما این که مردم ما نمیتوانند اغاز بیسدا داشته باشند از بدی گویش نیست نیست؟
ب.ن. این واژه schnachtschnasie zabane parsik شناخت شناسی زبان پارسی به یک ایرانی بگویید این را بخواند. یا به spas میگویند sepas در روسی هم میشود spasibo این یک بدبیاری بزرگ است. ولی درست میشود. زبان ما شایسته کلاس بیشتری است. زبان ترکیک نوین در ترکیه نیز باکلاس شده . ما هم نیاز داریم.
از انجا که فرهنگستان راستین هم نداریم... خود بچه های اینجا باید اندیشه ای کنند.

سپاس

پارسیگر



به گمان من از بدی گویش نیست این روند فرگشتیک زبان پارسی بوده که بگمان من واگویی آن را ساده تر ساخته که در گذر زمان واج هایی که واگویی اش دشوار بوده زدوده شده که هم اکنون زبان پارسی از نگر دستوری و آوایی از ساده ترین و روان ترین زبان های جهان بشمار می رود.

درکران نمایی هامیانه، در زبان فارسی ۲۹ واج وجود دارد که به دو دسته واکه (مصوت) (۶ واج) و همخوان (صامت) (۲۳ واج) بخش می‌شوند.
  • واکه ها: /-َ/، /-ِ/، /-ُ و و/، /آ/، /ای/، /و و او/
  • صامت‌ها: /ء و ع/، /ب/، /پ/، /ت و ط/، ث، س و ص/، /ج/، /چ/، ح و ه/، /خ/، /د/، /ذ، ز، ض و ظ/، /ر/، ژ/، /ش/، /غ و ق/، /ف/، /ک/، /گ/، /ل/، /م/، /ن/، /و/، /ی/.[SUP][۲][/SUP]
پیرامون واکه‌ها نیز بدانید که در فارسی افغانی، فارسی ایرانی و فارسی تاجیکی ناهمسانی هایی هست. یعنی فارسی افغانی هشت واکه، و فارسی ایرانی وتاجیکی شش واکه دارد.
البته به شرطی که هجا‌های مرکب را به حساب نیاوریم این گونه است، چون این سی لفظ در واقع شالودهٔ ناب زبان فارسی است.


واج‌ها و آواها

واکه‌ها


زبان فارسی گویش باختری (ایرانی)، از نگر واکه‌ها برتری های بسیاری دارد و شاید در رستهٔ زبان‌های کمیاب و روای جهان باشد که این‌چنین است، و آن داشت تنها شش واج است، که سه به سه در برابر هم است، سه واکهٔ کوتاه و سه واکهٔ کشیده. در فربود در فارسی، تنها شش واکه داریم که به فراخور هر کدام می‌تواند کشیده یا کوتاه باشد که دوازده گونه می‌شود.
جدول واکه‌های فارسی ایران

[عکس: 20.png]
[عکس: 21.png]
نمودار واکه‌های سنجیدار (معیار) فارسی

گویش سنجیدار (معیار) فارسی شش واکه دارد که بدین گونه است:
[TABLE="class: wikitable sortable jquery-tablesorter"]
[TR]
[TH="class: headerSort, bgcolor: #F2F2F2, align: center"]دبیره[/TH]
[TH="class: headerSort, bgcolor: #F2F2F2, align: center"]آوانگاری بین‌المللی[/TH]
[TH="class: headerSort, bgcolor: #F2F2F2, align: center"]شرایط[/TH]
[TH="class: headerSort, bgcolor: #F2F2F2, align: center"]نمونه[/TH]
[/TR]
[TR]
[TD]ـَ[/TD]
[TD]ɒ یا æ[/TD]
[TD]پیروی از الگوی …ـَـَا…[/TD]
[TD]چَهَار /tʃɒhɒːɾ/ یا /tʃæhɒːɾ/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]ـِ[/TD]
[TD]i یا e[/TD]
[TD]پیروی از الگوی …ـِـِی…[/TD]
[TD]کِلِید /kiliːd/ یا /keliːd/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]ـُ[/TD]
[TD]u یا o[/TD]
[TD]پیروی از الگوی …ـُـُوْ…[/TD]
[TD]سُرُود /suɾuːd/ یا /soɾuːd/[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
واکه‌های کوتاه کشیده

گاهی واکه‌های کوتاه فارسی، می‌تواند کشیده واگفته (تلفظ) شود.
اگر در بخش (هجای) پایانی واژه یا تک‌واژ، پس از واکهٔ کوتاه دو همخوان آمده‌باشد، می‌توان واکه را کشیده واگفت (تلفظ کرد). در فربود هنگامی که واکه پیش از دو همخوان چسبیده (دو حرف ساکن‌دار) آید.
مثلاً /سَرْد/ را می‌توان به صورت /sæːɾd/ یا /sæɾd/ گفت.
[TABLE="class: wikitable sortable jquery-tablesorter"]
[TR]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]شکل ابتدایی[/TH]
[TD]i[/TD]
[TD]ī[/TD]
[TD="width: 15"]ē[/TD]
[TD="width: 15"]u[/TD]
[TD="width: 15"]ū[/TD]
[TD="width: 15"]ō[/TD]
[TD="width: 15"]a[/TD]
[TD="width: 15"]ā[/TD]
[/TR]
[TR]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]شرقی (افغانی)[/TH]
[TD]e[/TD]
[TD]i[/TD]
[TD]ē[/TD]
[TD]o[/TD]
[TD]u[/TD]
[TD]ō[/TD]
[TD]a[/TD]
[TD]ā[/TD]
[/TR]
[TR]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]غربی (ایرانی)[/TH]
[TD]e[/TD]
[TD="colspan: 2"]ī[/TD]
[TD]o[/TD]
[TD="colspan: 2"]ū[/TD]
[TD]a[/TD]
[TD]ā[/TD]
[/TR]
[TR]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]فرارودی (تاجیکی)[/TH]
[TD="colspan: 2"]i[/TD]
[TD]e[/TD]
[TD="colspan: 2"]u[/TD]
[TD]ů[/TD]
[TD]a[/TD]
[TD]o[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
همخوان‌ها

زبان فارسی بیست‌و‌سه نماینده واجی مهادین دارد. دو نماینده از این‌ها، دو نماینده (ن و ر) خود دو همخوان را نشان می‌دهد. واج ق نیز در زبان فارسی هست ، و در فارسی ایران با کمی ناسانی با ق عربی و مانند غ واگفته می‌شود (ق عربی بی‌واک و ق فارسی واک‌دار است).
در استان های اپاختری کشور میان واگویی ق و غ هیچ ناسانی ای ندارند ولی در دیگر جاها این دو واج را از یکدیگر جدا میدانند استان های ، کوردستان ، کرمانشاه ، لرستان ، فارس ، کرمان ، زاهدان ، بوشهر ، خوزستان ،،... و تیره های نژاده ی ایرانی مانند فارس ، کورد ، لر ، لک ، بلوچ و... ق و غ را به خوبی میتوانند وابگویند.
پس می توانیم بگوییم که فارسی بیست‌و‌شش همخوان دارد.
جدول هم‌خوان‌ها

در زیر همخوان‌های فارسی سنجیدار (معیار) را می‌بینید. این همخوان‌ها در فراز و نشیب زمان دگرگون شده و به ریخت امروزی در‌آمده‌است. فارسی همخوان ناشُشی ندارد.
بر بنیاد جدول آوانگاری جهانی، آواهای فارسی این‌گونه است:
[h=4]وردش‌های واج‌گونه‌ای[/h]آوا‌های /د/ و /ت/، هم نوکی‌دندانی و هم نوکی‌لثه‌ای واگفته می‌شود.
واج‌های /پ/، /ت/، /چ/ و /ک/ هنگامی که در آغاز هجا باشد، گلوای (حلقی) و دمشی واگفته می‌شود. (دمش در برابر بازدمش)
هر گاه /پ/ و /ت/ پس از /س/ بیاید، گلوای (حلقی) و دمشی واگفته می‌شود. (دمش در برابر بازدمش)
نرم‌کامی‌های بستشی (انسدادی) (/ک/ و /گ/)، پیش از سه واکهٔ پیشین (/ـَ/، /ـِ/، /ی/)، کامی می‌گردد. در فربود از ایستار شل (حالت رقیق) (مانند کنجکاو و گرگان) به ایستار چگال (حالت غلیظ) (مانند کیان و گیر) می دگرد. این ایستار گاهی پیش از برخی واج ها و ایستا (ساکن) نیز پدید می‌آید. این همان فرداشت /ک/ کوکویی و /ک/ کفگیری است.
در فارسیِ نو، واج‌های ق نمایندهٔ [q] و غ نمایندهٔ [ʁ] بوده‌است. در فارسی دری سنجیدار (معیار)، دیگر ناسانی میان دو دبیره نیست، ونکه بسته به جایگاه، /غ/ و /ق/ می دگرد، اگرچه /غ/ نمایندهٔ [ʁ] و /ق/ نمایندهٔ [ɢ] است؛ ولی اگر هرکدام در آغاز واژه بیاید، [ɢ]واگفته می‌شود. اگر دستوری نگاه کنیم، /ق/ = /غ/، یعنی هر دو نمایندهٔ [ʁ] است. واج نمایندهٔ مهادین نیز /غ/ است، چنان که درفرهنگ معین نیز پس از روشنگری، [ɢ] را آوای مهادین می‌گیرد. در این فرهنگ، /غ/ و /ق/ را با [ɣ] می‌نماید. اگرچه ناهمسانی در گویش /غ/ و /ق/، در فارسی‌زبانان آشکار است، ب.ن. گویش افغانی و تاجیکی، و نیز واگویی های کرمانی و یزدی. در هر ریخت سر سنجیدار (معیار) دری نیز ناهمسانی است.
زنشی لثه‌ای /ɾ/، در آغاز واژه می‌تواند به زنشی بدگرد ([r]). اگرچه این واگویی کمابیش در فارسی آزاد است و آغاز و پایان نمی‌شناسد.
/n/، اگر پیش از /گ/، /ک/، /ق/، /غ/، و /خ/ آید، می‌تواند به ریخت /ŋ/ واگفته شود. نیز اگر پیش از /ق/ (/ɢ/) یا /غ/ (/ʁ/) بیاید، می‌تواند به ریخت /ɴ/ نیز واگفته شود. اگرچه /ن/ را دندانی (/ɴ/)نیز وامی گویند.
همخوان /ء/ در آغاز واژه، یا در آغاز تکواژ در هنگام آمودن تکواژ‌ها، در رویی که واج پیشینش همخوان باشد، می‌تواند زدوده شود. مانند فناوری و فن‌آوری، نیز «آب آورد» /ʔɒːb ʔɒːværd/ و /ʔɒːb ɒːværd/، و نیز کم‌عرض /kæm-ʔærz/ و /kæm-ærz/. اگر پیش از /ء/ همخوان بیاید، در برخی جاها /ء/ زدوده شده و واکه‌ها آمیخته می‌شود. مانند کی است؟ /ki ʔæst/ و کیست؟ /kist/، و نیز روده‌اش /ɾude-ʔæʃ/ و /rudæʃ/ (بیشتر در هامیانه).
واج /و/ پیش از همخوان‌ها نمی‌آید، به جز خودش، یعنی مگر هنگامی که /و/ تشدید دارد -که در حکم دو /و/ پشت سر هم است-، ما در فارسی پس از /و/ همیشه واکه دریم، چنان‌چه -همان طور که گفتیم- اگر در پایان هجا بیاید نیز بیشتر به ریخت /ـُ/ یا /ـُ/ کشیده واگفته می شود. در فارسی باستان یا پهلوی، این واج پیش از همخوان‌ها می‌آمده که در دری به /ب/، /ف/ یا /پ/دگریسته. ب.ن. /و/ در گرو /grev/(؟) در بنواژه (مصدر) «گرفتن» به /ف/ دگریسته است.
جدول زیر برخی از وردش‌ها را به طور کمابیشی می‌نمایاند. اگرچه باریکانه (دقیق) نیست.
[TABLE="class: wikitable"]
[TR]
[TD][ɡ][/TD]
[TD]اغلب نیامدن پیش از واکه‌های پیشین[/TD]
[TD]گ[/TD]
[TD]گ[/TD]
[TD]گروه /ɡoruːh/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD][ɡʲ][/TD]
[TD]اغلب آمدن پیش از واکه‌های پیشین[/TD]
[TD]گ[/TD]
[TD]گ[/TD]
[TD]گیر /ɡʲir/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/ʔ/[/TD]
[TD]آزاد[/TD]
[TD]ء، ع[/TD]
[TD]ء[/TD]
[TD]معنا /mæʔnɒː/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]-[/TD]
[TD]در آغاز واژه (در عبارت) یا تکواژ (در واژه) و آمدن پس از همخوان[/TD]
[TD]ء، ع[/TD]
[TD]ء[/TD]
[TD]من آمدم /mæn ɒːmædæm/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/tʃ/[/TD]
[TD]آزاد (؟)[/TD]
[TD]چ[/TD]
[TD]چ[/TD]
[TD]چوب /tʃuːb/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/tʃ/[/TD]
[TD]{در آغاز واژه‌ها، دمشی[/TD]
[TD]چ[/TD]
[TD]چ[/TD]
[TD]چوب /tʃuːb/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/ʁ/[/TD]
[TD]آزاد[/TD]
[TD]غ، ق[/TD]
[TD]غ[/TD]
[TD]باغ /bɒːʁ/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/ɢ/[/TD]
[TD]در آغاز واژه (؟)[/TD]
[TD]غ، ق[/TD]
[TD]ق[/TD]
[TD]قلم [ɢælæm][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/n/[/TD]
[TD]آزاد[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]نان /nɒːn/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/n̪/[/TD]
[TD]آزاد (/)[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]نان /n̪ɒːn̪/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/ŋ/[/TD]
[TD]آمدن پیش از /گ/، /ک/ و /ق/[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]رنگ /ɾæŋɡ/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/ɴ/[/TD]
[TD]آمدن پیش از /ق/ (/ɢ/) یا /غ/ (/ʁ/)[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]انقلاب /eɴʁelɒːb/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/ɾ/[/TD]
[TD]آزاد[/TD]
[TD]ر[/TD]
[TD]ر[/TD]
[TD]ایران /iːɾɒːn/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/r/[/TD]
[TD]آزاد (؟)[/TD]
[TD]ر[/TD]
[TD]ر[/TD]
[TD]ترش /torʃ/[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[h=4]واج /ذ/[/h]در فارسی دری، واجی بوده با نشان /ذ/ که امروزه اغلب به ز یا د بدل گشته‌است. در گویش معیار کنونی فارسی، /ذ/ = /ز/ = /z/.
قاعدهٔ /ذ/ در دری این بوده که هرگاه /د/ در میان دو واکه باشد، به صورت /ذ/ تلفظ می‌شود، حتیٰ اگر بعدش واکه‌ای نباشد و نیز همخوانی نیاید (\س از واکه، /ذ/ دارای ساکن باشد.[SUP][۵][/SUP]
[TABLE="class: wikitable"]
واک یا آوای بین‌المللی[TH="bgcolor: #F2F2F2"]شرایط احتمالی[/TH]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]دبیره[/TH]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]نماینده[/TH]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]نمونه[/TH]
[TR]
[TD][w][/TD]
[TD]همیشه، در افغانستان[/TD]
[TD]و[/TD]
[TD]و[/TD]
[TD]گواه /gowɒːh/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD][v][/TD]
[TD]به جز حالت ـَوْ مانند «نَوروز» همیشه، در ایران[/TD]
[TD]و[/TD]
[TD]و[/TD]
[TD]گواه /govɒːh/[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[h=4]هم‌نشینی[/h]برخی از واج‌ها برای واگویی آسانتر کنار هم نمی‌آید.
واج‌ها /ن/ و /ک/ کنار هم نمی‌آید. پس در پارسی /nk/ نداریم ونکه /ng/ داریم. اگر واژه‌ای در فارسی «نْک» داشت، یعنی فارسی نیست یا نادرست است، ب.ن. «بانک» انگلیسی، «انکار» عربی و «پنکه» هندی است. در فارسی واژه‌های «بانگ» و «انگار» و «پنگ» (خوشهٔ خرما) داریم
نیز واج‌های /ش/ و /گ/ کنار هم نیایند. پس در فارسی /ʃg/ نداریم؛ که /ʃk/ داریم. افزون بر این /ژ/ و /ک/ نیز کنار هم نمی‌آید که در پارسی /ʒk/ نداریم که /ʒg/ داریم. پس «پزشک»، «رشک»، «لشکر» و «اشکنه» درست است و پزشگ و رشگ و لشگر و اشگنه نادرست است. «مژگان» (/moʒgɒːn/) درست و «مژکان» نادرست است.
/چ/ و /ج/ کنار هم نمی‌آیند، هم‌جنین است /ب/ و /پ/، /ش/ و /ژ/ و هر دو واجی که واجگاه هنباز داشته‌باشد.
واج /ن/ پیش از /ب/ و /پ/ می‌شود /م/، مانند «انبار» و «تن‌پوش» که می‌شود امبار و تم‌پوش.
واج /چ/ اگر پیش از /ت/ یا /د/ بیاید می‌شود /ش/ و /ج/ اگر پیش از /ت/ یا /د/ بیاید می‌شود /ژ/. پس «اجتماع» می‌شود اژتماع و «وجدان» می‌شود وژدان. «‌اچ‌تی‌ام‌ال» می‌شود اش‌تی‌ام‌ال و «اچ‌دی» می‌شود اش‌دی.
/ژ/ پیش از /د/ و /ش/ پیش از /ت/ می‌آید. در پارسی «اژدها» و «تشت» داریم. «هشدار» می‌شود هشتار.
اگر /د/ پیش از /ژ/ آمد می‌شود /ج/ و اگر /ت/ پیش از /ش/ آمد می‌شود /چ/. /ت/ پیشداز /ژ/ و /د/ پیش از /ش/ نمی‌آید.
[h=2]واج‌آرایی[/h]

آرایش واجی‌ای که در زبان فارسی روا است، یکی از بهترین و آسوده‌ترین‌ها است. این واج‌آرایی کم‌ مانند و شاید بی‌تا، از نگر واگویی آسان است و برآمد یک دگرش تاریخی در روند ساده‌سازی زبان است. این آرایش دات هایی دارد، مانند:
هر هجا با یک همخوان آغاز شده، آن‌گاه با یک واکه پی می‌آید؛(آبراه اینگونه نیست) نون می‌تواند با یک همخوان دیگر، و درهجای پایانی واژه تا دو هجای دیگر دنبال شود؛ پس در هر تکواژ:

  1. هر هجای آغازی( آباد این جنین نیست) یا میانی، دو تا سه واج دارد. هجای پایانی نیز میان دو تا چهار واج را دارا است.
  2. هر هجا باید با همخوان آغاز می‌گردد( باره ی پیشین را نگاه کنید).
  3. واج دیم هر هجا باید واکه باشد(در باره ی آبدار چه می شود) .
  4. واج سیم هجا دلبخواهی است و باید همخوان باشد.
  5. در هجای پایانی، واج چهارم نیز به ریخت همخوان می‌تواند باشد( 100% هست).
  6. هیچ‌گاه دو واکه پشت هم نمی‌آید( در یک هجا بیش از یک واکه نمی آید).
  7. هیچ‌گاه سه همخوان در پی هم نمی‌آید. در واژه‌های آموده نیز بیشتر با زدودن یک هجا واگفته می‌شود، مانند زیست‌شناسی /zistʃenɒːsi/ ← زیس‌شناسی /zisʃenɒːsi/؛ شل می‌گردد، مانند پرتگاه /pærtɡɣɒːh/ (البته واج /ɡɣ/ را نمی‌دانم هنوز آمده یا نه، ولی کران نمایی «واکدار کامی انسایشی» یا »voiced velar affricates« است.) یا چندین ایستار دیگر که نگارنده ازش ناآگاه است( مهادهایی که آمد دربارهٔ یک واژه رواست و واژه های آموده از اینمهادها پیروی نمی کنند مانند مهاد بازوات (قاعدهٔ تشدید) که در واژه های آموده روا نیست مانند بررسی).
هجاهای فارسی در هر تکواژ:
[TABLE="class: wikitable"]
نشانهٔ آوایی[TH="bgcolor: #F2F2F2, align: center"]نشانهٔ فارسی[/TH]
[TH="bgcolor: #F2F2F2, align: center"]نمونه[/TH]
[TR]
[TD]/ː/ یا دوبار نوشتن[/TD]
[TD]ـّ[/TD]
[TD]اره /æɾɾe/ یا /æɾːe/[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[h=2]واژه‌های هم‌آوا[/h]در زبان فارسی، واژه‌های بسیاری هست که چندجور نوشته و یک‌جور خوانده می‌شود.بیشتر این‌ها تازی است.
ب.ن. واژهٔ فارسی گذاشتن با گزاشتن (گزاردن) هم‌آوا است، نیز واژه‌های عربی حیاط و حیات (زیستن) نیز این‌چنین اند.


پارسیگر
Aria Farbud نوشته: جدول هم‌خوان‌ها

در زیر همخوان‌های فارسی سنجیدار (معیار) را می‌بینید. این همخوان‌ها در فراز و نشیب زمان دگرگون شده و به ریخت امروزی در‌آمده‌است. فارسی همخوان ناشُشی ندارد.
بر بنیاد جدول آوانگاری جهانی، آواهای فارسی این‌گونه است:

من شدوله شما را نمیبینم گرامی.
از پاسخ شما سپاسگدارم. ولی بهتر نیست اگر ما بیسدای س و ش را بگوییم. سْپاس به جای سِپاس . یا شْناخت به جای شِناخت؟
به نگر من زیباتر میاید.
یک نمونه هم بگویم که شیرجنگل در شهر من شییییر گفته میشود با ی بلند و شیر خوردنی همان شیر E056
در انگلیسی برتیش lost last lust
زنده باد زبان پارسیک

پارسیگر
homayoun نوشته: در گویش سپهانی همه ی است ها اِس میشود. در گویش تهرانی همین اِس تنها اِ میشود در گویش مشهدی برخی میگوید استِ برخی میگویند یِ!!! که ی بهتر است و استِ دهاتی است.

آن ast خودش اش میشود e, پیوندی به گویش تهرانی ندارد.

یک شُماری بیکار و کودن هم تازگیا راه افتاده‌اند در ویکی‌پدیا
و ... گزاره‌هایی مانند: «او رفته است» را میکنند «او رفته‌است»,
هنگامیکه درست آن میشود همینی که نوشته شده, یا انداختن 'است': او رفته.
homayoun نوشته: من شدوله شما را نمیبینم گرامی.
از پاسخ شما سپاسگدارم. ولی بهتر نیست اگر ما بیسدای س و ش را بگوییم. سْپاس به جای سِپاس . یا شْناخت به جای شِناخت؟
به نگر من زیباتر میاید.
یک نمونه هم بگویم که شیرجنگل در شهر من شییییر گفته میشود با ی بلند و شیر خوردنی همان شیر E056
در انگلیسی برتیش lost last lust
زنده باد زبان پارسیک

پارسیگر

شدوله؟

زیباشناسی زبان جستاری جداگانه است، زبان پارسی رو به آسانگویی داشته و دارد همان جور که "رئوچنگه" اوستایی به "رو" در گویش تهرانی دگریده یا "خورنگه" به "فر" دگریده این روند در واگویی به گونه ای پیشرفته که در تکیه ی آواجی (سیلابی) کارمایه ی کمتری برای واگویی واژه ها بگساریم که می بینیم در پارسیک امروزی دیگر از واج های ته گلویی، تودماغی، نوک زبانی تهی شده و در این گذر واژه های پارسی جدا از تازیکیده شدن خود در زبان آسانیده، مانند پت دروت پهلوی که بدرود شده، به هر روی برای پیش گیری از آشفتگی زبان خود دستورمند سازی این روند را می پسندم.

درباره ی واگویی شیر که گفتید واژگانی بسیار کم دچار این همپوشی شده اند مانند: شُوخ ŠOX (دلیر، گستاخ) مانند: "شوخ چشم" پسین شوخ ŠUX (پلیدی، چرک) مانند: "شوخ روی" که شوخی ŠOXI در پارسیک دلیری است: (بسیار شوخی می کرد ومسلمانان را بدرد می داشت. "تاریخ بیهقی ر136) و کسی را که با کسی دیگر چندان دوستی باشد که با وی دلیر و گستاخ باشد، با وی "شوخی" نیز هست ولی اگر کسی را پروای کسان نباشد، و با همگان با دلیری نگاه کند، او را "شوخ چشم" می خوانند که همواره نگاهی گستاخ دارد!

شیر جانور درنده در پهلوی ŠÊR با واژه هایی چون زیر ŽÊR، دلیر DELÊR، ایر ÊR (ایرانی، آزاده، فروتن) و سیر SÊR (سیر شدن از خوراک) پساوا می یابد و شیر (خوراکی) ŠIR با سیر (خوراکی) SÎR پنیر، امیر، وزیر، پیر پساوا می یابد همان جور که مولوی هم به این نماریده:

کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد "در نوشتن" شیر، شیر
کان یکی شیری ست کادم می خورد کان یکی شیری ست کآدم می خورد

ریش (= زخم، جراحت) RΊ که با کیش همآواست و موی چهره ی مردان بگونه ی ریش RÊŠ خوانده می شود که با پیش PÊŠ همآواست.


*پسآوا = قافیه


پارسیگر
Mehrbod نوشته: آن ast خودش اش میشود e, پیوندی به گویش تهرانی ندارد.

یک شُماری بیکار و کودن هم تازگیا راه افتاده‌اند در ویکی‌پدیا
و ... گزاره‌هایی مانند: «او رفته است» را میکنند «او رفته‌است»,
هنگامیکه درست آن میشود همینی که نوشته شده, یا انداختن 'است': او رفته.

خوشگل است = خوشگلس ... این جا هم است درست است و هه ...
به نگر من همون رفته است درستر است تا ه. من نمیدانم چرا آن زبانشناس آنگونه گفته در آلمانی هم که er ist aufwachen. اون بیدارشده است.
نون چه باشد چه نباشد . در جاهای دیگر هم است داریم
Aria Farbud نوشته: *پسآوا = قافیه

نزدیک, ولی پساوند است آریا جان! (:

پارسیگر
homayoun نوشته: خوشگل است = خوشگلس ... این جا هم است درست است و هه ...
به نگر من همون رفته است درستر است تا ه. من نمیدانم چرا آن زبانشناس آنگونه گفته در آلمانی هم که er ist aufwachen. اون بیدارشده است.
نون چه باشد چه نباشد . در جاهای دیگر هم است داریم

رفتن = gehen = to go
رفت = gang = went
رفته = gegangen = gone

است هم ندارد, مگر برخی که بلغزش به سومی میدوزند! (:
صفحات: 1 2 3 4 5 6