کوشا نوشته: مرجع و قاضی تشخیص سخن شناسان، ادیبان و دیگر کارشناسان خبره در حوزه ادب و هنر هستند
که اگر چیزی ناجور بگویند به سرنوشت سلمان رشدی دچار میشوند ...
[SIZE=3]•[/SIZE]
[SIZE=3][/SIZE]
[SIZE=3][/SIZE]
کوشا نوشته: مغلطه توسل به مغلطه یابی آخرین تیر در ترکش بیخداست.
مرجع و قاضی تشخیص سخن شناسان، ادیبان و دیگر کارشناسان خبره در حوزه ادب و هنر هستند و این موضوع نیاز به سوزندان فسفر زیادی ندارد !
مغلطه های شما به طور واضح در سخن شما هویاد بود... پس از این شیرینی کاری ها و تقلید ها نکنید که خوب نیست
!!
البته مرجع و قاضی مورد نظر شما فقط کسانی هستند که شما رو تایید کنند و اسپاگتی نکرده اگر کسی چیزی خلاف اون گفت برادران انتحاری و تروریست شما وارد عمل خواهند شد...
Hezbollah_yaAli نوشته: امروز حزب الله با سلاح منطق و گفتگو مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام و انقلاب می کوبد.
ای كاش به جای مشت محكم منطق محكم داشتید .
azadah نوشته: ای كاش به جای مشت محكم منطق محكم داشتید .
منطق حزب الله از فولاد محکمتر و مثل شمشیر حیدر کرار امام علی (ع) برنده و حرف اول و آخر را می زند و مخالفان حزب الله حرفی جز مغالطه و سفسطه ندارند. مشت محکم منطق ما حاصل از غیرت مثال زدنی مسلمین است.
نصر من الله و فتح قریب
گذشته از اینکه تحدی محمد رجز خوانی بوده نیز یکپارجه نبوده است. یکبار میگوید ایه ای مثل ایه های من بیاورید جایی میگوید سوره ای بیاورید و جای دیگر هماورد جویی کرده میگوید مثل قرآن کتابی بیاورید...
بگذریم که قرآن هتا روزی که محمد مرد هم بصورت کتاب نبود. پیشتر از آن هم پاره هایی از قرآن جایی روی چیزی نوشته نشده بود و تنها گروهی بنام حافظین بگونه ای پراکنده آن ها را ازبر کرده بودند. زمان عمر تازه دوزاریشان افتاد که آن حافظان یا دارند در جنگها کشته میشوند یا از بیماری و پیری میمیرند. این شد که بفکر حمع آوری قرآن افتادند. پس تحدی محمد ده سال پیش از مرگش یک رجزخوانی بیش نبوده است. قرآن اسلن یک کتاب منسجم نیست. خیلی جا ها دو آبه کنار هم هر کدام در یاره یک موضوع دیگر هیپستند و هیچ پیوند منطقی و موضوعی با هم ندارند. نکته دیگر تکرار مکررات یک داستان و گاهی چند گانه گویی در باره ی یک داستان است. یک نمونه اش داستان قوم ثمود است.
" بسم الله الرحمن الرحیم
إقرأ باسم ربك الذی خلق خلق الإنسان من علق
إقرأ و ربك الأكرم الذی علم بالقلم
علم الإنسان ما لم یعلم كلا إن الإنسان لیطغى
أن رأه استغنى إن الى ربك الرجعی
أریت الذی ینهئ عبدا إذا صلئ
أرأیت إن كان على الهدئ أو امر بالتقوى
أرأیت إن كذب و تولئ ألم یعلم بأن الله یرئ
كلا لئن لم ینتهه لنسفعا بالناصیة ناصیة كاذبة خاطئة فلیدع نادیه سندع الذبانیه كلا لا تطعه واسجد واقترب "
"به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
خوان به شناسهء پروردگارت آفرید آفرید آدمیان از شناوری آویزانی خوان هم پروردگارتِ گرامیتر
آنکه آموزاند به تیغ آموزاند آدمی چه نبوده می دانست
جوری نه اگرِ آدمیان تا برا سر باز می زند که دیدش خواهد بهره مند شود اگرِ سوی پروردگارت برگشت گاه
آیا دیدی آنکه بازداری می کند بنده ای گُداری پیوست نماز خواند آیا دیدی اگر بود بر نمایان یا دستور داد به بیمناک بودن آیا دیدی اگر دروغ دانست هم روکج کرد
آیا نبوده می داند به که اگرِ خداوند می بیند جوری نه تا برااگر نبوده پایان می برد تا براسخت می گیریم به موی پیشانی موی پیشانی دروغ دانِ کج رو باز بایست فرامی خواند صدا شده اش زود فرا می خوانیم سخت رانانُ جوری نه نه فرمان می بریش هم پیشانی خاک گذار هم چند نزدیک شو "
Rouzbeh نوشته: گذشته از اینکه تحدی محمد رجز خوانی بوده نیز یکپارجه نبوده است. یکبار میگوید ایه ای مثل ایه های من بیاورید جایی میگوید سوره ای بیاورید و جای دیگر هماورد جویی کرده میگوید مثل قرآن کتابی بیاورید...
بگذریم که قرآن هتا روزی که محمد مرد هم بصورت کتاب نبود. پیشتر از آن هم پاره هایی از قرآن جایی روی چیزی نوشته نشده بود و تنها گروهی بنام حافظین بگونه ای پراکنده آن ها را ازبر کرده بودند. زمان عمر تازه دوزاریشان افتاد که آن حافظان یا دارند در جنگها کشته میشوند یا از بیماری و پیری میمیرند. این شد که بفکر حمع آوری قرآن افتادند. پس تحدی محمد ده سال پیش از مرگش یک رجزخوانی بیش نبوده است. قرآن اسلن یک کتاب منسجم نیست. خیلی جا ها دو آبه کنار هم هر کدام در یاره یک موضوع دیگر هیپستند و هیچ پیوند منطقی و موضوعی با هم ندارند. نکته دیگر تکرار مکررات یک داستان و گاهی چند گانه گویی در باره ی یک داستان است. یک نمونه اش داستان قوم ثمود است.
آهنگ هم رجز خوانی ناباوران هم دیگر سود ندارد ،آنچه در سخن خداوند یافت می شود می گوید خداوندی که با ابزار تیغ قلم آموخت بخوان! هم این گردآمده سخنش قرآن را کتاب هم نوشتار نامید،
خداوندا تو را پاس برای نوشتارِ رهنماسازت هم ناباوران را کوته بین ساز