08-19-2013, 06:52 PM
الان همه میان میگن زنان خشونت طلب اند و غیر منطقی..
ولی من بحث جنگ و دعوا و مبارزه و خشونت نمی کنم. فقط واژه بهتر از مبارزه زنانه برای رسیدن به هدف زنان نیافتم...
قبل از هرچیزی هم این رو بگویم که به مثل سایر دوستان (میلاد و امیر و ... ) درصدد تحقیر و تخریب جنس مخالف نیستم و هیچ مشکلی با جنس مخالف ندارم و شاید بهتر باشه بدونید بیشتر دوستان و همکاران من مرد هستند. با اونها راحت تر از همجنس خودم هستم. احساس میکنم مردان باجنبه تر از زنان هستند. و همین فاکتور مرا به سمت دوستی و همکاری با مردان سوق میدهد. که ریشه در شخصیت فردی من دارد. نه اینکه همه زن ها اینگونه اند... ولی این اصلا دلیل نمیشه از حقوق پایمال شده زنان دفاع نکنم.
توی این تاپیک هم قصد دارم مقاله هایی برای دفاع از حقوق زنان بنویسم. یا بهتر بگویم برای روشن کردن ذهن مردان سنتی جامعه ام، چند خطی بنویسم..
شاید امروز شما این مقاله ها رو نخونید و خوشتون نیاد. ولی مطمئنم کسانی که در آینده به این تاپیک بیایند و ذهنشون نسبت به زنان تغییر کنه..
امیدوارم بعد از خوندن این تاپیک در امشب و شبهای دیگر :-) همچنان رابطه دوستانه بین ما برقرار باشه. هرچند من عضو جدید دفترچه هستم و هنوز همتون با من سر جنگ دارید :-)) و من را قبول نکرده اید...
اکثر ضد زنها یا بهتر بگویم همه ضدزنها بر این باورند که زنان با حیله و مکرهای زنانه شان دنیا رو خراب کرده اند و به دنبال دست یافتن به مراتب بالا هستند و از این دست حرفها...
بحث رو با مثال تاریخی شروع میکنم.
داستان هزار و یک شب رو خوانده اید؟ داستان در دل داستان است.
اگر اشتباه نکنم داستان اینگونه شروع میشه که دو برادر یکی پادشاه و دیگری مسئول دربار بوده اند. پادشاهی که در حرمسرایش ده ها زن داشته..هر روز با یکی بوده. روزی متوجه میشه یکی از همسرانش (ملکه) به وی خیانت میکند. ناراحت میشه و پیش برادرش میره. برادرش هم تصمیم میگیره زن خودشو امتحان کنه. متوجه میشه زن او هم خیانت میکنه...
خلاصه دوبرادر زنان خودشونو میکشند و سر به بیابان میگذارند..
در بیابان غولی رو میبینند که یک زن زیبارویی رو در جعبه نگهداری میکند. زن متوجه دوبرادر میشه و ازشون میخواهد که بیان پیشش و با او همخوابگی داشته باشن..
بعد از همخوابگی، زن طلب انگشتر آن دو نفر را میکند. علت را جویا می شوند. زن می گوید این غول در شب زفاف من با همسرم مرا دزدیه و من به نشانه اعتراض به وی با هرکسی همخوابگی میکنم و انگشترش را میگیرم تا روزی نشان غول دهم...
برادران صدبرابر دیوانه تر می شوند. زن جماعت ، به غول هم خیانت میکند!!
پادشاه به امارت خود بر میگردد و با کینه ای نسبت به زنان و دختران، هر روز دختر باکره ای را طلب میکرده و آخر شب هم اورا میکشت..
در اینجا می توان اوج نفرت مرد را نسبت به زنان دانست..
تا اینکه شهرزاد میاد و میگه من میتونم این پادشاه رو درمان کنم. شب که پیش پادشاه میره، برایش داستان نیمه تعریف میکنه و ادامه داستان رو واسه فردا شب میگذاره.
پادشاه هم مشتاق شنیدن ادامه داستان بوده و از کشتنش دست میکشه. در طی این شب ها شهرزاد موضوع داستان رو به خشونت مردان، رفتارهای زشت مردان بر علیه زنان و عشق و خیانت و نادانی مردان و .. می برد. کم کم هزار و یک شب میگذرد و شهرزاد دارای فرزند می شود.ملکه می شود. پادشاه نظرش درباره زنان عوض می شود...
با این داستان قصد نداشتم بگم مبارزه زنان/مکر زنان علیه مردان و زورگویی هایش در تاریخ ما ریشه داره و مربوط به 1000سال پیش است. هرگز.
ولی دوس دارم متوجه بشید مکر زنانه می تواند مبارزه ای علیه رفتارهای کثیف عده ای مرد باشه..
من می خواهم مکر زنانه را گونه ای مبارزه زنانه برابر زیاده خواهی های مردان تلقی کنم.
این رفتارهای احمقانه و نادانی مردان بوده که موجب بروز مکر زن در داستان شده..
کمتر دیده ایم زنان برای رسیدن به قدرت! ، دست به حیله و فریب و قتل و ... بزنند. فریبیدن مردان، جز برای رسیدن به هدفشون که همان رهایی از زیاده خواهی های مردان بود، نبوده..
کسانی که می گویند ذات زنان از حیله و مکر و فریب است سخت در اشتباه اند.. ذات زنان در آزادی از هوا و هوس و محبس مردان است...
کدام زن در جامعه کنونی و یا گذشته برای اهداف قدرت طلبانه و ستم گویی و ستم ورزی، مردان رو فریب داده؟! بلکه این مردان بوده اند که همواره برای رسیدن به قدرت و پول و زن! ، همواره در حال مکر و فریب بوده اند...
............ یه نفر
ولی من بحث جنگ و دعوا و مبارزه و خشونت نمی کنم. فقط واژه بهتر از مبارزه زنانه برای رسیدن به هدف زنان نیافتم...
قبل از هرچیزی هم این رو بگویم که به مثل سایر دوستان (میلاد و امیر و ... ) درصدد تحقیر و تخریب جنس مخالف نیستم و هیچ مشکلی با جنس مخالف ندارم و شاید بهتر باشه بدونید بیشتر دوستان و همکاران من مرد هستند. با اونها راحت تر از همجنس خودم هستم. احساس میکنم مردان باجنبه تر از زنان هستند. و همین فاکتور مرا به سمت دوستی و همکاری با مردان سوق میدهد. که ریشه در شخصیت فردی من دارد. نه اینکه همه زن ها اینگونه اند... ولی این اصلا دلیل نمیشه از حقوق پایمال شده زنان دفاع نکنم.
توی این تاپیک هم قصد دارم مقاله هایی برای دفاع از حقوق زنان بنویسم. یا بهتر بگویم برای روشن کردن ذهن مردان سنتی جامعه ام، چند خطی بنویسم..
شاید امروز شما این مقاله ها رو نخونید و خوشتون نیاد. ولی مطمئنم کسانی که در آینده به این تاپیک بیایند و ذهنشون نسبت به زنان تغییر کنه..
امیدوارم بعد از خوندن این تاپیک در امشب و شبهای دیگر :-) همچنان رابطه دوستانه بین ما برقرار باشه. هرچند من عضو جدید دفترچه هستم و هنوز همتون با من سر جنگ دارید :-)) و من را قبول نکرده اید...
اکثر ضد زنها یا بهتر بگویم همه ضدزنها بر این باورند که زنان با حیله و مکرهای زنانه شان دنیا رو خراب کرده اند و به دنبال دست یافتن به مراتب بالا هستند و از این دست حرفها...
بحث رو با مثال تاریخی شروع میکنم.
داستان هزار و یک شب رو خوانده اید؟ داستان در دل داستان است.
اگر اشتباه نکنم داستان اینگونه شروع میشه که دو برادر یکی پادشاه و دیگری مسئول دربار بوده اند. پادشاهی که در حرمسرایش ده ها زن داشته..هر روز با یکی بوده. روزی متوجه میشه یکی از همسرانش (ملکه) به وی خیانت میکند. ناراحت میشه و پیش برادرش میره. برادرش هم تصمیم میگیره زن خودشو امتحان کنه. متوجه میشه زن او هم خیانت میکنه...
خلاصه دوبرادر زنان خودشونو میکشند و سر به بیابان میگذارند..
در بیابان غولی رو میبینند که یک زن زیبارویی رو در جعبه نگهداری میکند. زن متوجه دوبرادر میشه و ازشون میخواهد که بیان پیشش و با او همخوابگی داشته باشن..
بعد از همخوابگی، زن طلب انگشتر آن دو نفر را میکند. علت را جویا می شوند. زن می گوید این غول در شب زفاف من با همسرم مرا دزدیه و من به نشانه اعتراض به وی با هرکسی همخوابگی میکنم و انگشترش را میگیرم تا روزی نشان غول دهم...
برادران صدبرابر دیوانه تر می شوند. زن جماعت ، به غول هم خیانت میکند!!
پادشاه به امارت خود بر میگردد و با کینه ای نسبت به زنان و دختران، هر روز دختر باکره ای را طلب میکرده و آخر شب هم اورا میکشت..
در اینجا می توان اوج نفرت مرد را نسبت به زنان دانست..
تا اینکه شهرزاد میاد و میگه من میتونم این پادشاه رو درمان کنم. شب که پیش پادشاه میره، برایش داستان نیمه تعریف میکنه و ادامه داستان رو واسه فردا شب میگذاره.
پادشاه هم مشتاق شنیدن ادامه داستان بوده و از کشتنش دست میکشه. در طی این شب ها شهرزاد موضوع داستان رو به خشونت مردان، رفتارهای زشت مردان بر علیه زنان و عشق و خیانت و نادانی مردان و .. می برد. کم کم هزار و یک شب میگذرد و شهرزاد دارای فرزند می شود.ملکه می شود. پادشاه نظرش درباره زنان عوض می شود...
با این داستان قصد نداشتم بگم مبارزه زنان/مکر زنان علیه مردان و زورگویی هایش در تاریخ ما ریشه داره و مربوط به 1000سال پیش است. هرگز.
ولی دوس دارم متوجه بشید مکر زنانه می تواند مبارزه ای علیه رفتارهای کثیف عده ای مرد باشه..
من می خواهم مکر زنانه را گونه ای مبارزه زنانه برابر زیاده خواهی های مردان تلقی کنم.
این رفتارهای احمقانه و نادانی مردان بوده که موجب بروز مکر زن در داستان شده..
کمتر دیده ایم زنان برای رسیدن به قدرت! ، دست به حیله و فریب و قتل و ... بزنند. فریبیدن مردان، جز برای رسیدن به هدفشون که همان رهایی از زیاده خواهی های مردان بود، نبوده..
کسانی که می گویند ذات زنان از حیله و مکر و فریب است سخت در اشتباه اند.. ذات زنان در آزادی از هوا و هوس و محبس مردان است...
کدام زن در جامعه کنونی و یا گذشته برای اهداف قدرت طلبانه و ستم گویی و ستم ورزی، مردان رو فریب داده؟! بلکه این مردان بوده اند که همواره برای رسیدن به قدرت و پول و زن! ، همواره در حال مکر و فریب بوده اند...
............ یه نفر