09-04-2013, 04:41 PM
مزدك بامداد نوشته: پاسخ شمارا دادم ولی گمان کنم بسنده آشکار نبود.
ما از کجا این فرایافت " نیستی" در ویر (ذهن) مان آمده؟ دیدیم چیزی نیست بخوریم، سهش گرسنگی و تشنگی کرده ایم، به انباری رفته و دیده ایم که تهی است و گونی برنجی که بود، دیگر نیست. پس از اینجا، پنداره ای بنام " نیستی/ نبود/نایستن" در ویر ما پدید آمد است. در مزدائیک این به ریخت صفر و مَرهای نایی ( عدد های منفی) نمایان شده و در اسپاش نام تهیگی ( خلاء) یافته و ...
پس به سادگی، زمانی که چیزی که در نگر ماست یا درباره ی آن سخن میگوییم، هیچ نشانه ی آروینی ندارد، نبود او را آروین کرده ایم. میگوییم جای شما در ان مهمانی تهی بود! پس میبینید که نیستی ، همتای بیرونی دارد و ویر ما با این پنداره آشناست!
داستان خدا هم همین است، میگفتند آدم و حوارا آفریده (نشانه ی هستی) ، دیدیم که نه آدمی بوده و نه حوایی و ... بجایش فرگشت ژنتیگ بوده. پس میگوییم که این نشانه ی هستی خدا نبوده، پس ان خدایی که آدم و حوا آفریده است، هستی ندارد، جایش تهی شده است! نیست.
بسیار خب. سپاس از توضیحاتتان. من فقط خواستم بفرمایید عینی ست یا ذهنی. گویا پاسختان اینست که عینی ست.
خب پس میرسیم به اینجا که "ندیدن نشانه های هستی" چطور ممکن است؟ برای روشن شدن در نظر بگیرید ستاره ای رو که در فاصله میلیاردها سال نوری ما میدرخشه و اکنون حتی ممکنه واقعا در این لحظه وجود نداشته باشه ولی به واسطه فاصله میلیاردها سال نوری، از نظر انسان* وجود داره. بنابر این، این وجود وجودی در سطح حقیقت نیست.
بر این پایه چطور میشه حقیقت رو تشخیص داد؟
* ضمنن برای تذکر این نکته که مشاهده و آروین و احساس رو به خطا میتونند برند نیز این نکته مفید هست. اگر اشتباه نکنم رنه دکارت به دلیل خطاهای ذاتیِ مشاهده و شهود، از این ابزار دل کند!
[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی