02-11-2014, 03:10 PM
بنگریم به توصیفاتی که در ادبیات ایران از تعریف سنتی زن و مرد انجام گرفته، که بر طبق آن :
زنانگی: بخشندگی، لطفات، مهربانی، متانت، حیا، پاکدامنی، پوشیدهگویی، فداکاری و ...
مردانگی: استقلال، زمختی، سلحشوری، شهامت، زورمندی، صداقت، سخندانی و ...
اکنون تئوریسین فمینیستی حق دارد، میان زن عینی و این زنانگی، تفاوت از زمین تا آسمان است. اینها ویژگیهای «حقیقی» زن نیستند، نقوش جنسیتی فرهنگی هستند. اینها ایدهآلهایی هستند برای زن و مرد تا به کمال فردی برسند، آنچه فمینیست نمیفهمد اینست که این ویژگیها صرفا بدلیل «فرهنگی» بودن در قطع ارتباط کامل با طبیعت زنان و مردان به سر نمیبرند. برای تکتک این ویژگیها و دلیل خواستنی بودنشان در زن و مرد میتوان ریشههای تکاملی و «طبیعی» دست و پا کرد. اما نیازی به آن نیست، تنها اشارهای ضمنی به رانههای جهتدهندهی انتخاب جنسی در مردان کافیست تا نشان بدهد که فرافکنی معیارهای زیباییشناختی زنان از مرد به روی خودشان تا چه اندازه مخرب و مضحک بوده: «زنی را تصور بکنید که صدای بلندی دارد، قهقهههای بسیار بلندی میزند، با دست غذا میخورد، بعد از غذا آروغ میزند، هر از گاهی کلاهش را بر میدارد و دستی به سر کچل خود میکشد، کاهی کمربند خود را شل میکند و اگر اطاق خلوت و خودمانی بود گوز بلندی میدهد. دستان او انباشته از موهای پرپشت و سیاه است. چند ده جوک پائینتنهای خندهدار بلد است که آنرا برای مردان محل تعریف میکند و با هم قبل از سکس گروهی از مقعد و دهان و مهبل کمی خودمانی میشوند. تا به حال با ۹۱ مرد خوابیده، زورش از شما بیشتر است و در تمام کنسروها را شخصا باز میکند. اگر پر رو بازی دربیاورید یکی میزند در گوشتان تا حساب کار دستتان بیاید. خیلی هم مغرور است و موقع سکس دوست دارد سواره باشد و گلوی شما را بفشارد. همیشه چند لفظ رکیک برای استفاده دارد و هفتهای دو سه فحش جدید یادتان میدهد» ...
آیا مردی به این زن جلب خواهد شد؟ بله. قطعا. مردان دچار کمبود شدید شریک جنسی هستند، و حتی در صورت لزوم با دست خودشان هم سکس میکنند. احتمالا یک مرد برابریخواه با این زن همبستر میشود و علاقه هم دارد. اما مردی که گزینه برای انتخاب دارد، مردی که توان و امکان تبعیض قائل شدن را دارد، آیا تکتک معیارهایی که بر مبنی آنها تبعیض قائل میشود و دست به انتخاب میزند همانهایی نیست که این زن از خود نشان میدهد؟ بسیار خب تصویر بالا یک کاریکاتور است، اما دقیقا همان کاریکاتوریست که زنان از خود تصویر کردهاند. من در غرب سالها زندگی کردم و تجربهی فمینیستی را، یا به قولی «چالش» فمینیسم بر مردسالاری را از نزدیک تجربه کردم، نقوش جنسیتی هیچ جا نرفتهاند، تنها یک تبادل زیرجلی اتفاق افتاده و طی آن، ما پسران خود را تشویق میکنیم تا نقوش زنانه برعهده بگیرند و زنان را تشویق میکنیم تا بیشتر شبیه مردان بشوند. کل داستان چیزی بجز این نیست، آندروژنی ایدئولوژیک تحمیلی. نتیجه زنان ِ یائسهی میانسالی هستند که از زندگی خود و دستاوردهای آن بیزارند چراکه نامرئی بودنشان برای مردان ارزشمند را تشدید کرده، و مردان ضعیف ِ توسری خوردهای که برای هیچکس جذاب نیستند و جایی در هیچ کجای جهان ندارند.
چنانکه در جستار دیگری هم گفتم زن قدرتمند، مستقل، خودرای، مغرور و لاشی، مرد ِ ضعیف، وابسته، خودباخته، بیاعتماد بنفس و کمتجربه را جلب میکند. اینست که ما دائم با تشدید احساس قربانی دیدن خود در زنان و مردان مواجه میشویم، زیرا هر آنچه برای جلب نظر مساعد طرف مقابل میکنند بسنده نیست. مرد مهربان فداکار ِ وفادار ِ فرمانبردار هرچه میکند کافی نیست، و زن مستقل ِ مغرور ِ ثروتمند ِ تحصیلکرده هرچه میگردد «مردی» نمی بیند.
زنانگی: بخشندگی، لطفات، مهربانی، متانت، حیا، پاکدامنی، پوشیدهگویی، فداکاری و ...
مردانگی: استقلال، زمختی، سلحشوری، شهامت، زورمندی، صداقت، سخندانی و ...
اکنون تئوریسین فمینیستی حق دارد، میان زن عینی و این زنانگی، تفاوت از زمین تا آسمان است. اینها ویژگیهای «حقیقی» زن نیستند، نقوش جنسیتی فرهنگی هستند. اینها ایدهآلهایی هستند برای زن و مرد تا به کمال فردی برسند، آنچه فمینیست نمیفهمد اینست که این ویژگیها صرفا بدلیل «فرهنگی» بودن در قطع ارتباط کامل با طبیعت زنان و مردان به سر نمیبرند. برای تکتک این ویژگیها و دلیل خواستنی بودنشان در زن و مرد میتوان ریشههای تکاملی و «طبیعی» دست و پا کرد. اما نیازی به آن نیست، تنها اشارهای ضمنی به رانههای جهتدهندهی انتخاب جنسی در مردان کافیست تا نشان بدهد که فرافکنی معیارهای زیباییشناختی زنان از مرد به روی خودشان تا چه اندازه مخرب و مضحک بوده: «زنی را تصور بکنید که صدای بلندی دارد، قهقهههای بسیار بلندی میزند، با دست غذا میخورد، بعد از غذا آروغ میزند، هر از گاهی کلاهش را بر میدارد و دستی به سر کچل خود میکشد، کاهی کمربند خود را شل میکند و اگر اطاق خلوت و خودمانی بود گوز بلندی میدهد. دستان او انباشته از موهای پرپشت و سیاه است. چند ده جوک پائینتنهای خندهدار بلد است که آنرا برای مردان محل تعریف میکند و با هم قبل از سکس گروهی از مقعد و دهان و مهبل کمی خودمانی میشوند. تا به حال با ۹۱ مرد خوابیده، زورش از شما بیشتر است و در تمام کنسروها را شخصا باز میکند. اگر پر رو بازی دربیاورید یکی میزند در گوشتان تا حساب کار دستتان بیاید. خیلی هم مغرور است و موقع سکس دوست دارد سواره باشد و گلوی شما را بفشارد. همیشه چند لفظ رکیک برای استفاده دارد و هفتهای دو سه فحش جدید یادتان میدهد» ...
آیا مردی به این زن جلب خواهد شد؟ بله. قطعا. مردان دچار کمبود شدید شریک جنسی هستند، و حتی در صورت لزوم با دست خودشان هم سکس میکنند. احتمالا یک مرد برابریخواه با این زن همبستر میشود و علاقه هم دارد. اما مردی که گزینه برای انتخاب دارد، مردی که توان و امکان تبعیض قائل شدن را دارد، آیا تکتک معیارهایی که بر مبنی آنها تبعیض قائل میشود و دست به انتخاب میزند همانهایی نیست که این زن از خود نشان میدهد؟ بسیار خب تصویر بالا یک کاریکاتور است، اما دقیقا همان کاریکاتوریست که زنان از خود تصویر کردهاند. من در غرب سالها زندگی کردم و تجربهی فمینیستی را، یا به قولی «چالش» فمینیسم بر مردسالاری را از نزدیک تجربه کردم، نقوش جنسیتی هیچ جا نرفتهاند، تنها یک تبادل زیرجلی اتفاق افتاده و طی آن، ما پسران خود را تشویق میکنیم تا نقوش زنانه برعهده بگیرند و زنان را تشویق میکنیم تا بیشتر شبیه مردان بشوند. کل داستان چیزی بجز این نیست، آندروژنی ایدئولوژیک تحمیلی. نتیجه زنان ِ یائسهی میانسالی هستند که از زندگی خود و دستاوردهای آن بیزارند چراکه نامرئی بودنشان برای مردان ارزشمند را تشدید کرده، و مردان ضعیف ِ توسری خوردهای که برای هیچکس جذاب نیستند و جایی در هیچ کجای جهان ندارند.
چنانکه در جستار دیگری هم گفتم زن قدرتمند، مستقل، خودرای، مغرور و لاشی، مرد ِ ضعیف، وابسته، خودباخته، بیاعتماد بنفس و کمتجربه را جلب میکند. اینست که ما دائم با تشدید احساس قربانی دیدن خود در زنان و مردان مواجه میشویم، زیرا هر آنچه برای جلب نظر مساعد طرف مقابل میکنند بسنده نیست. مرد مهربان فداکار ِ وفادار ِ فرمانبردار هرچه میکند کافی نیست، و زن مستقل ِ مغرور ِ ثروتمند ِ تحصیلکرده هرچه میگردد «مردی» نمی بیند.
زنده باد زندگی!