07-01-2013, 07:31 PM
Russell نوشته: وقتی در مورد روش شناختی صحبت میکنیم معیار ما باید میزان توضیح پذیری و استفاده آن تا حد ممکن از معتبرترین روشها باشد.1. من بخشی از نوشته های جناب امیر را گذرا مطالعه کرده ام، تا جایی که می دانم ادعاهایشان را به صورت یک دستگاه منسجم ارائه نکرده اند، پس نمی توان حمله به یک یا چند ادعای ایشان را حمله به کل نوشته هایشان تلقی کرد.
شما وقت و علاقه داشتید نوشتههایِ تالار زنامرد را بخوانید.دوستمان جناب آندد نایت از امیر گرامی ابطال پذیری طلب کرده بودند و با همین روش سعی در فرار از مواجه با آنرا داشتند.من خودم ابطال پذیری را بسیار میپسندم ولی معتقد نیستم وقتی ابطال پذیری به میزان مورد توقع ما نیست باید آنرا کنار بگذاریم و ندانمگرایی در پیش بگیریم.استفاده روش امیر گرامی و دیگر تحلیلهایِ مشابه که در آن به بیولوژی انسان توجه شده از نظر کمی بودن استناد بر دادههایِ علمی معتبر و حتی آزمایش پذیری و ... بسیار معتبرتر از تئوریهایِ جنسیتی مانند تئوریهایِ فمینیستی است.
آیا شما نسبت به فمینیسم هم ندانمگرا هستید یا داریم با بار اثبات بازی میکنیم.شما فکر کنید اصلا ادعای خاصی نشده (طبیعتا نوشتهها عوامل دیگری را هم احاظ قرار داده).شما حقیقتا این مطالب را در حد خرافات و غیر علم میدانید؟شما بگمانم بدانید که همین امروز هم بسیاری از حوزههایِ مورد استفاده و مهم ما مثل اخلاق در حوزه علم نیستن،شاید هرگز هم درنیایند ولی ما آنها را با اینکه در خارج از حوزه علم و حوزه فلسفی هستند کنار نمیگذاریم بلکه سعی میکنیم از ابزارهای شناختی موجودمان بهترین استفاده را بکنیم.
2. اجازه بدید درباره ی همان گزاره هایی که مورد نظر من بود بحث را ادامه دهیم:
"هیچ زنی شما را انتخاب نمیکند مگر شما را به تمام مردان دیگر ترجیح بدهد" و "هر مردی که اکنون یک دوست دختر دارد، میتواند مطمئن باشد که بهترین گزینه به نظر آن دختر است، اگرنه در دم توسط او رها شده بود"
اولا: درجه ابطال پذیری این دو گزاره همان طور که در پست نخستم استدلال کردم، صفر است. راهی برای آزمون این گزاره ها وجود ندارد، گوینده شان از هر گونه مسئولیت در قبال این ادعاها فارغ است، و کسی که به این گزاره ها معتقد است، اگر در اشتباه باشد متوجه اشتباهش نخواهد شد. هیچ انسان جدی ای چنین ادعایی درباره جهان مشهود با درجه ی ابطال پذیری صفر را جدی نمی گیرد.
در نهایت اینکه گذاردن مبنای عمل بر نتیجه هایی که از آن گرفته شود خردمندانه نیست.
ثانیا: این دو گزاره با داوری های اخلاقی تفاوت بنیادی دارند. ما سهوا به داوری های اخلاقی می گوییم گزاره، داوری های اخلاقی چیزی درباره جهان به ما نمی گویند.
یگ گزاره را که خبری درباره جهان خارج می دهد، در نهایت می توان تحویل داد به تعدادی از اسمهای خاص که اشاره به اشیای جهان قابل مشاهده دارند، صفت هایی که ویژگی هایی به این اشیا نسبت می دهند، و کلماتی که وضع و نسبتی که این اشیا در جهان خارج دارند را بازتاب می دهد.
در جمله ی "قتل بد است" خبری از اشیا و نسبتشان و ویژگی هایشان نیست. این جمله اساسا چیزی درباره جهان قابل مشاهده نمی گوید، تنها بیان نوعی احساس نسبت به یک عمل یا یک دستورالعمل است: قتل نکنید.
اما آن دو گزاره به روشنی به اشیایی در جهان خارج نظر دارند (تک تک دختر ها، تک تک مردان، و نسبت این دخترها با مردان در جهان خارج).
خلاصه اینکه: گزاره های مورد انتقاد من چیزی درباره جهان خارج می گویند و مدعی دادن خبری از آن هستند، و اگر درست/غلط باشند به شناخت ما می افزایند، در حالی که گزاره های اخلاقی معرفت بخش نیستند و اساسا خارج از موضوع بحث ما هستند. این که چرا ما به آن ها توجه می کنیم، یک توضیحش می تواند این باشد که ما میل به بقا داریم، و بدون اخلاق نابود می شویم.
3. درباره فمینیسم نظری ندارم، متوجه حرفی که درباره "بازی با بار اثبات" زدید نشدم و در نهایت اینکه سوالاتم پاسخ داده نشد.