11-28-2013, 05:51 AM
Alice نوشته: خب زیستن هم معادله را حل نمیکند! وقتیکه انسان در حصار جبر طبیعت گرفتار باشد و «مرگ» یگانه بُنبستببین،مرگ یعنی اینکه شما فقط یک موجود با شعور رو حذف میکنید ولی خود شعور رو که نمیشه حذف کرد و پارادوکس پابرجا میمونه،فقط اینکه تو دیگه نیستی که از این پارادوکس رنج ببری،اگر پاسخ احساسی بخوایم مرگ رها شدن از رنج زیستنه ولی پاسخ منطقی این هست که مرگ فقط فراره.
زندگی برای آرمانها و خواستههای آدمی باشد، چگونه باید باز پی گشودن معادلهی لاینحل دست و پا زد؟.
در واقع هیچ راهی برای"شکست" ابدیت وجود نداره،تنها راه طغیان تا اخرین لحظه هست،در فلسفه آبزورد یکجورایی این وضعیت "خوب" شمرده میشه.
در واقع اگر مثلا خدایی وجود داشته باشه و زندگی ابدی در خوبی و خوشی! داشته باشیم و دارای "هدف"باشیم چون اینها چیزهای شخصی نیستند بی ارزشند.
فکر میکنم البته یک مقدار زیادی هنوز گنگه چون من خواستم دو تا کتابو دو چند پاراگراف خلاصه کنم،شاید بهتر باشه یه مطلب بلند رد این مرود بنویسم:)
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-